پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٤٧)
این واژه های بیگانه رو بریزید دور. زبان ما نیازی به این چرند و چارها ندارد.
دیر انجام، کم انجام، ناروامند، نا آیینمند
مُک شدن، مُک = کامل، تمام
درود سنگنبشته رَباطَک در سال 1372 در روستایی در نزدیکی شهر رباطک در خاور استان سمنگان در شمال افغانستان یافت شد. این سنگنبشته، فرمانی حکومتی ست که ب ...
بی چون و چرا
بدرد نخور، ناکارآمد، سرریز، بیهوده، بیخودی
بر دوشِ، به گردنِ
بُرونریزی، دفع کردن = برون ریختن، زدن یا مشت کردن در فوتبال
به جای " سِیو کردن" در فوتبال، می توان گفت " توپ گیری". شوربختانه، کار گزارشگران ورزشی به ویژه فوتبال، شده روامند کردن و رایج کردن واژگان بیگانه. ش ...
توپگیری ( در فوتبال )
آبگردان، آبگردون
یگانه ها، یگانگان/ برجِستِگان، کسانی که در کاری یا چیزی، بی همتا بوده یا دارای ویژگیهایی برجسته و کمیاب هستند.
آزمونگر، آزمونکار
درود از هرکس پرسیده شود که کدامیک از واجهای پارسی در زبان تازی یا عربی کاربرد ندارد واجهای پ، ژ، گ، چ را به شیوه آمیخته پژگچ یا گچپژ یاد می کند ولی ت ...
درود از هرکس پرسیده شود که کدامیک از واجهای پارسی در زبان تازی یا عربی کاربرد ندارد واجهای پ، ژ، گ، چ را به شیوه آمیخته "پژگچ" یاد می کند ولی اینگونه ...
درود ُ سپاس شاید ایشان با رهسپاری در زمان و دیدار با نیاکانِ پهلوی زبانِ خودشان، چمار و معنای بختن را رهایی و نجات دادن یافته اند! جناب واژه شناس!، آ ...
هم بهره، همبست، همباز
درود ُ سپاس و بازهم از خود بافتن و برای خود تنیدن، بریدن و دوختن. درونمایه و مفهومِ بخشیدن را هم به اندازه [به اشتراک گذاشتن] پایین آورده! بخشیدن ک ...
فراگیرانه
پُری، شلوغی، ازدحام
تنیدگی
می توان در کاربری کلیپس برای بستن موی سر، واژه موگیر را به کار برد.
به جای ترافیک به آن چم ( معنا ) که در میان پارسی زبانان کاربرد دارد ( شلوغی و کندی رفت ُ آمد ) می توان همان "راهبندان" را به کار برد و به جای چم بنیا ...
"بالاسری" به جای ضربه چیپ در فوتبال می توان گفت ضربه بالاسری
گیره، موگیر: برای نگه داشتن مو
اسماعیل جرجانی در پیشگفتار کتاب خود ذخیره خوارزمشاهی ( سده 6 ) واژه "بازگشتن" را به جای مراجعه به کار برده است: [ و این کتاب چنان جمع کرده آمده است ...
گاهی "به جان خریدن" او برای بزرگ کردن بچه هایش، سختیهای بسیاری به جان خرید.
این گونه که در نگاه می آید و آوای آن به گوش می رسد دو گونه واج /ک/، درواقع دو واج جدا از هم هستند، به دو فرنود ( دلیل ) : 1 ) ناهمسانی در واجگاه دارن ...
" کاغذوَرز " کاغذورز، واژه ای پیشنهادیست برای نامیدن هنرمند اوریگامی کار. کاغذورزی = اوریگامی
" کاغذوَرزی" هنر کاغذ و تا. کاغذورزی، آمیخته واژه ای ست که به جای واژه بیگانه اوریگامی پیشنهاد می گردد.
کاغذوَرزی
کاغذوَرزی
تارآواها
ساختِ آوای هر یک از واجها ( حرفهایِ ) الفبا از سوی بخشهای گونه گون دهان و گلو، مانند واجهای ب، پ، م که از برخورد لبهای بالا و پایین به یکدیگر ساخته ...
" آواسازی" ساختِ آوای هر یک از واجها ( حرفهایِ ) الفبا از سوی بخشهای گونه گون دهان و گلو، مانند واجهای ب، پ، م که از برخورد لبهای بالا و پایین به ی ...
واجهای کامی، واجهایی که از برخورد بُن زبان به بخش پسین کام ( نرم کام ) آواسازی می شوند: واجهای ق، ک، گ
واجهای کامی، واجهایی که از برخورد بُنِ زبان به بخش پسین کام ( نرم کام ) آواسازی می شوند: واجهای ق، ک، گ
راهگذر
واجگاه، جایگاه آواسازی برای هر واج ( حرف ) مانند دو لبی، لبی دندانی، دندانی، کامی، گلویی ( حلقی ) و. .
واجگاه، جایگاه آواسازی برای هر واج ( حرف ) مانند دو لبی، لبی دندانی، دندانی، کامی، گلویی ( حلقی ) و. .
واجهای گلویی یا چاکنایی در پارسی واجهای /ء/، /ه/ واجهای چاکنایی به شمار می روند.
واجهای ( حروف ) کامی: ق، ک، گ واجهایی هستند که از برخورد زبان به بخش پسین کام ( نرم کام ) آواسازی می گردند.
واجهای ( حروف ) کامی: ق، ک، گ واجهایی هستند که از برخورد زبان به بخش پسین کام ( نرم کام ) آواسازی می گردند.
درود [ یه جوری میگه proto - turkic هرکی ندونه خودشو آماده می کنه با یه زبان چند هزار ساله ای، پیشاتاریخی، یا فسیلی چیزی روبرو بشه ، نه عزیزجان این خب ...
گیتیک، گیتایی
فراهستی، پساهستی
گاهی " فراهنجار"
فراهنجار
فراهستی، پساهستی
پَسا، فرا ، ماوراء بنفش = فرابنفش، ماوراءالطبیعه = پساهستی، فراهستی