پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٦٤٧)

بازدید
٤,٢٦٣
پیشنهاد
٥

پساهستی، فراهستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشا، پیش از

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ته مانده

پیشنهاد
٠

سودبخشهای بجامانده، سودآورهای پسامرگ

پیشنهاد
٠

سودبخشیهای بجامانده، سودآوریهای پَسامرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سودبخش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سودبخشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ته مانده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش از پایان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٣٩

درود جناب رضایی، سخن بر سر واژه "کاوورماک" نبود که شما آن را در نیاترکی نشان می دهی، آری کاوورماک یا قاوورماق کارواژه ای ترکی ست به چم پختن، تفت دادن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٢٥

درود جناب رضایی، سخن بر سر واژه "کاوورماک" نبود که شما آن را در نیاترکی نشان می دهی، آری کاوورماک یا قاوورماق کارواژه ای ترکی ست به چم پختن، تفت دادن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به زبانزد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به آشنا سخن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کُلمن = سرمابان، سردبان، فلاسک = دمابان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فلاسک = دمابان، کلمن = سرمابان، سردبان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

چالش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیگبر به چم دیگ کوچک نیست بلکه ظرفی است در اندازه میان دیگ و دیگچه. دیگ، دیگبر، دیگچه، دیگوله . به جای قابلمه های کم وبیش بزرگ، می توان از واژه دیگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیگبر به چم دیگ کوچک نیست بلکه ظرفی است در اندازه میان دیگ و دیگچه. دیگ، دیگبر، دیگچه، دیگوله . به جای قابلمه های کم وبیش بزرگ، می توان از واژه دیگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی کردن، رویکرد/ خدا به او عنایت کرده است = خدا به او رو کرده است. عنایت شما باعث موفقیت ما شد = رویکرد شما مایه پیروزی ( یا سربلندی ) ما شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در زبانهای باختری ایران، واژه "پَتی" به جای [خالی] به کار می رود که شاید با empty در انگلیسی همریشه باشد. پَتی در زبان پارسی نیز به چم برهنه و لخت ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١١

واژه قرمه در ترکی، کارواژه ای ( فعلی ) می سازد که دارای معنای سرخ کردن، بریان کردن یا پختن است. ( قوورماق ) این واژه ( قرمه ) به گمان بسیار، ریشه در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به چشم، در نگاهِ نخست، نماش ( نمایَش ) ، انگار، پنداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به چشم، در نگاهِ نخست، نماش ( نمایَش ) ، انگار، پنداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

" کُلیدن" در گویش اسفهانی همان لنگیدن است. ستاک " کُل" که بن این کارواژه است به چم کج، خمیده و کوتاه است. کلیدن = کج راه رفتن در پی کجی یا کوتاهی ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کَل به چم نر، نیرومند، بزرگ و ریش سفید، ریشه واژه کلان که واژگانی مانند کلانتر، کلانسال و. . برگرفته از آن است. در گذشته پیشوند کَل در آغازِ نام مرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناکارآمد، بی کاربرد، بیکار، بیخودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناکارآمد، بی کاربرد، بیکار، بیخودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به درد نخور، بیهوده، بیخودی، ناکارآمد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پتو: پَت - پسوندِ [و] نسبت. پت به چم موهای نرم و نازک ( کُرک ) که از پشم بز جدا می گردد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گردشی، برای نمونه: مکانیک سیار = مکانیک گردشی، بازنوکار گردشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آشوب، به راستی که بودنِ چنین واژگان ناهنجاری مانند اغتشاش و. . . در زبان پارسی مایه شگفتی ست!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

"شوت" در پارسی به چم گیج و منگ برابرست با "شیت" به همان چم در زبانهای باختری ایران مانند کردی و لری. بسیاری از واژگان دارای آوای کشیده [او] در پارسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

باز آغاز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

می توان آمیخته واژه ی "بستان سرا" را به جای [ویلا] به کار برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرا، بُستانسرا، باغسرا/ بلبل بستان سرا صبح نشان می دهد / وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام ( سعدی ) آورده اند که عابد به شهر اندر آمد و بستانسرای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

"بازنوگاه" - بازنوگاه / باز نو گاه: جایی که خودروها و دستگاهها در آن دوباره بازسازی و نو می گردند، تعمیرگاه، مکانیکی. - بازنوکار: کسی که کارش دوبا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

"بازنوکار" می توان از واژه ی [بازنوکار] به جای مکانیک و تعمیرکار بهره برد. باز نو کار، کسی که کارش دوباره نو کردن و بازسازی دستگاههاست. بازنوگاه = ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازنوگر، بازنوکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بازنو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باز نو، بازنو، بازنو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گِراندن، گیراندن. که از گُر گرفته شده و به چم گر گرفتن و سوختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیراندن در گویش اسفهانی، در اصل به چم روشن کردن آتش و چراغ بوده است و سپس برای روشن کردن همه ابزارهای برقی مانند چراغ برق و. . . نیز به کار رفت. در ...

پیشنهاد
٢

بالا کشیدن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناپویا، ایستا، بیکار، خاموش، خوابیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گوش آشنا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیدارنامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مادگان کانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رگ بَند، رگبند/ هنگامی که واژگان پارسیِ معنارسان دردسترس است چه نیازی به واژگان بیگانه است؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رگ بَند، رگبند/ زبان پارسی، در پیِ ویژگی درونی و سرشتی خود، برای هر واژه دانشیک دارای توانمندی واژه سازی ست و نیازی به واژگان بیگانه ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

واژه قرمه در ترکی، کارواژه ای ( فعلی ) می سازد که دارای معنای بریان کردن یا پختن است. ( قوورماق ) این واژه ( قرمه ) به گمان بسیار، ریشه در پارسی باس ...