پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٦٤٧)

بازدید
٤,٣٠٠
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دورچین، واژه دورچین دارای معنای جمع است به چم خوراکیهایی که در کنار خوراک اصلی گزارده می شود و به جای مخلفات، نیاز به گفتن [دورچینها] نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه دورچین را به جای واژه عربی مخلفات نیز می توان به کار برد به چم خوراکیهایی که در سفره ودر کنار خوراک اصلی گزارده می شود مانند سبزی، ماست، ترشی و. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنخواه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تنخواه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

درود در پاسخ به کاربر بالا: کسی ترکها و درواقع مردم آذربایگان را "غریبه های مهاجر" ندانسته، آری ایران، میهن هزاران ساله همه ایرانیان ازجمله مردم آذر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از این رو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٤٢

درود دلیل آوردن از زبان نیاترکی یا نیامغولی که کاربر بالا آن را دستاویز نموده چندان دانشورانه نیست. این دو زبان آنچنان کهن نیستند که با دیدن واژه ای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٢٣

درود بودن واژه ای در زبان نیاترکی دلیل بر ترکی بودن آن واژه نیست، باید ریشه آن واژه را در زبانهای کهنتر هم جستجو کرد. بنمایه ها یا منابع زبان ترکی ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

[[دیگوله]] دیگ اوله = دیگ کوچک، کوچکتر از دیگچه. در گذشته ظرفی که برای پختن دیزی به کار می رفت دیگول، دیگوله یا دوگوله نامیده می شد. این نام را همچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیگوله یا دیگول یا دوگوله، ظرفی کوچکتر از دیگچه برای پخت دیزی. این نام را می توان به جای قابلمه نیز به کار برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با gi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود دیسه ی درست واژه بوالهوس، " بُلهوس" است به چم پرهوس، واژه هوس واژه ای پارسی ست و "ال" نمی گیرد: بلهوسی بر سر راهی رسید / جلوه کنان چارده ماهی بد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-٢٦

درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١١

درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با gi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوواژه " رَوابین" را می توان به جای مَحرَم به کار گرفت. روابین به چم کسی ست که دیدن او روا ( حلال ) است. محرم به چم حرام شده ( برای زناشویی ) است د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

[رَوابینی]، نوواژه روابینی را می توان به جای محرمیت به کار گرفت. روابین = محرم، روابینی یعنی حالتی میان دو نفر که کنش دیدن میان آن دو آزادانه تر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

[رَوابینی]، نوواژه روابینی را می توان به جای محرمیت به کار گرفت. روابین = محرم، روابینی یعنی حالتی میان دو نفر که کنش دیدن میان آن دو آزادانه تر ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

رَوابین = مَحرَم، روابینان = محارم، روابینی = محرمیت، روابین: کسی که دیدنش روا ( حلال ) است. محرم به چم حرام شده، به کسی می گویند که پیوند زناشوی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رَوابینان، روابین = محرم: کسی که دیدنش روا ( حلال ) است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پالایه، سختی گیر، تفاله گیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در برخی آوندها و ظرفهای آشپزخانه می توان " تُفاله گیر" را به جای صافی به کار برد. تفاله گیر = صافی چای. یا به جای صافی یا فیلتر در دستگاه آب شیرین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گاهی از "در پوششِ" می توان به جای [به عنوانِ] بهره برد. جاسوسان به عنوان مبلغ مذهبی و پزشک به ایران آمدند. خبرچینان در پوشش دین رسان و پزشک به ایرا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دین گستر، دین رسان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چارپا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربزدگی، عربگرایی, تازیگرایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربزده، عربگرا، تازیگرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس برخی در اینجا می گویند ساو در ترکی یعنی صدا، وحی یا پیام خداوندی و ساوالان هم یعنی گیرنده وحی. جدای از اینکه آیا واقعا واژه ای به نام سا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود جناب آذری؛فرنود و دلیل شما بر اینکه نامهایی مانند سبلان یا . . . به زمانی پیشتر از پیدایش ایرانی زبانها در آذربایگان برگردد چیست؟ نامهایی مانند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیرون دادن، فرمودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمایش، دستور مانا، دستور پایدار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زمینه نرخ و قیمت می توان از واژگانی مانند پایدار، پابرجا، پاینده، استوار، ماندنی، مانا و. . به جای واژه بیگانه و تازی مقطوع بهره برد.

پیشنهاد
٠

دگرش ناپذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رویگردانی، دلزدگی، سردی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رویگردان، دلزده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

منتهی الارب با ارزشترین و گسترده ترین واژه نامه عربی - فارسی است که به دست میرزا عبدالرحیم پوری شیرازی در سال 1257 ه ق در هند نگارش یافته است. منتهی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گفته، گویمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جلدینه، پوشینه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دو درجا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نام درست این شهر همان " مَمولو" است که از سوی باشندگان لرتبار این شهر نامیده می شود. ولی شوربختانه و به شیوه ای عرب مآبانه، به طور رسمی معمولان!!! ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسایش صد درصد، آسودگی یکسره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

مطلق به چم "بی قید و شرط" و "بی چون و چرا" است یعنی رها، آزاد. طلاق نیز یعنی رهایی، جدایی. اگر کسی چم واژه ای را نداند دلیل بر بی چم بودن آن واژه نی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به جای صورت کسر در مزداهیک ( ریاضی ) ، می توان از واژه بخشده ( بخش شده ) و به جای مخرج می توان از بخشیاب بهره برد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بخشیاب به جای مخرج کسر در مزداهیک ( ریاضی ) همان بخشیاب که در بالا هم یاد شده پسندیده و چم رسان است. به جای صورت کسر نیز می توان واژه بخشُده ( بخش ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمای پرسش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوراکنامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خوراکنامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

"آرامشگاه" واژه آسایشگاه بیشتر برای سالمندان به کار می رود، می توان به جای استراحتگاه، واژه آرامشگاه را نیز در کنار آسایشگاه به کار گرفت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خستو شدن = اعتراف کردن/ بزرگان دانا به یک سو شدند / به نادانی خویش خستو شدند ( فردوسی ) به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار بیکار یک سو شوی ( فردوسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی " اَست" ( به اوستایی: 𐬀𐬯𐬝 ( ast ) به چم استخوان و هسته، ریشه و دیسه نخستین واژه استخوان بوده که در زبان پهلوی به دیس اَستوخوان ( astuxan ) ...

پیشنهاد
٠

اِستانِش = استاندارد سازی استانده = استاندارد