پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٤٧)
دورچین، واژه دورچین دارای معنای جمع است به چم خوراکیهایی که در کنار خوراک اصلی گزارده می شود و به جای مخلفات، نیاز به گفتن [دورچینها] نیست.
واژه دورچین را به جای واژه عربی مخلفات نیز می توان به کار برد به چم خوراکیهایی که در سفره ودر کنار خوراک اصلی گزارده می شود مانند سبزی، ماست، ترشی و. ...
تنخواه
تنخواه
درود در پاسخ به کاربر بالا: کسی ترکها و درواقع مردم آذربایگان را "غریبه های مهاجر" ندانسته، آری ایران، میهن هزاران ساله همه ایرانیان ازجمله مردم آذر ...
از این رو
درود دلیل آوردن از زبان نیاترکی یا نیامغولی که کاربر بالا آن را دستاویز نموده چندان دانشورانه نیست. این دو زبان آنچنان کهن نیستند که با دیدن واژه ای ...
درود بودن واژه ای در زبان نیاترکی دلیل بر ترکی بودن آن واژه نیست، باید ریشه آن واژه را در زبانهای کهنتر هم جستجو کرد. بنمایه ها یا منابع زبان ترکی ب ...
[[دیگوله]] دیگ اوله = دیگ کوچک، کوچکتر از دیگچه. در گذشته ظرفی که برای پختن دیزی به کار می رفت دیگول، دیگوله یا دوگوله نامیده می شد. این نام را همچ ...
دیگوله یا دیگول یا دوگوله، ظرفی کوچکتر از دیگچه برای پخت دیزی. این نام را می توان به جای قابلمه نیز به کار برد.
درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با gi ...
درود دیسه ی درست واژه بوالهوس، " بُلهوس" است به چم پرهوس، واژه هوس واژه ای پارسی ست و "ال" نمی گیرد: بلهوسی بر سر راهی رسید / جلوه کنان چارده ماهی بد ...
درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با g ...
درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با gi ...
نوواژه " رَوابین" را می توان به جای مَحرَم به کار گرفت. روابین به چم کسی ست که دیدن او روا ( حلال ) است. محرم به چم حرام شده ( برای زناشویی ) است د ...
[رَوابینی]، نوواژه روابینی را می توان به جای محرمیت به کار گرفت. روابین = محرم، روابینی یعنی حالتی میان دو نفر که کنش دیدن میان آن دو آزادانه تر ب ...
[رَوابینی]، نوواژه روابینی را می توان به جای محرمیت به کار گرفت. روابین = محرم، روابینی یعنی حالتی میان دو نفر که کنش دیدن میان آن دو آزادانه تر ب ...
رَوابین = مَحرَم، روابینان = محارم، روابینی = محرمیت، روابین: کسی که دیدنش روا ( حلال ) است. محرم به چم حرام شده، به کسی می گویند که پیوند زناشوی ...
رَوابینان، روابین = محرم: کسی که دیدنش روا ( حلال ) است.
پالایه، سختی گیر، تفاله گیر
در برخی آوندها و ظرفهای آشپزخانه می توان " تُفاله گیر" را به جای صافی به کار برد. تفاله گیر = صافی چای. یا به جای صافی یا فیلتر در دستگاه آب شیرین ...
گاهی از "در پوششِ" می توان به جای [به عنوانِ] بهره برد. جاسوسان به عنوان مبلغ مذهبی و پزشک به ایران آمدند. خبرچینان در پوشش دین رسان و پزشک به ایرا ...
دین گستر، دین رسان
چارپا
عربزدگی، عربگرایی, تازیگرایی
عربزده، عربگرا، تازیگرا
درود ُ سپاس برخی در اینجا می گویند ساو در ترکی یعنی صدا، وحی یا پیام خداوندی و ساوالان هم یعنی گیرنده وحی. جدای از اینکه آیا واقعا واژه ای به نام سا ...
درود جناب آذری؛فرنود و دلیل شما بر اینکه نامهایی مانند سبلان یا . . . به زمانی پیشتر از پیدایش ایرانی زبانها در آذربایگان برگردد چیست؟ نامهایی مانند ...
بیرون دادن، فرمودن
فرمایش، دستور مانا، دستور پایدار
در زمینه نرخ و قیمت می توان از واژگانی مانند پایدار، پابرجا، پاینده، استوار، ماندنی، مانا و. . به جای واژه بیگانه و تازی مقطوع بهره برد.
دگرش ناپذیر
رویگردانی، دلزدگی، سردی
رویگردان، دلزده
منتهی الارب با ارزشترین و گسترده ترین واژه نامه عربی - فارسی است که به دست میرزا عبدالرحیم پوری شیرازی در سال 1257 ه ق در هند نگارش یافته است. منتهی ...
گفته، گویمان
جلدینه، پوشینه
دو درجا
نام درست این شهر همان " مَمولو" است که از سوی باشندگان لرتبار این شهر نامیده می شود. ولی شوربختانه و به شیوه ای عرب مآبانه، به طور رسمی معمولان!!! ن ...
آسایش صد درصد، آسودگی یکسره
مطلق به چم "بی قید و شرط" و "بی چون و چرا" است یعنی رها، آزاد. طلاق نیز یعنی رهایی، جدایی. اگر کسی چم واژه ای را نداند دلیل بر بی چم بودن آن واژه نی ...
به جای صورت کسر در مزداهیک ( ریاضی ) ، می توان از واژه بخشده ( بخش شده ) و به جای مخرج می توان از بخشیاب بهره برد.
بخشیاب به جای مخرج کسر در مزداهیک ( ریاضی ) همان بخشیاب که در بالا هم یاد شده پسندیده و چم رسان است. به جای صورت کسر نیز می توان واژه بخشُده ( بخش ش ...
نمای پرسش
خوراکنامه
خوراکنامه
"آرامشگاه" واژه آسایشگاه بیشتر برای سالمندان به کار می رود، می توان به جای استراحتگاه، واژه آرامشگاه را نیز در کنار آسایشگاه به کار گرفت.
خستو شدن = اعتراف کردن/ بزرگان دانا به یک سو شدند / به نادانی خویش خستو شدند ( فردوسی ) به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار بیکار یک سو شوی ( فردوسی ...
واژه ی " اَست" ( به اوستایی: 𐬀𐬯𐬝 ( ast ) به چم استخوان و هسته، ریشه و دیسه نخستین واژه استخوان بوده که در زبان پهلوی به دیس اَستوخوان ( astuxan ) ...
اِستانِش = استاندارد سازی استانده = استاندارد