پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٦٤٧)

بازدید
٤,٣٣٣
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پذیرفته" پذیرفته، همسنگ درستی بجای [مورد قبول] است که حالت کُنیکی ( مفعولی ) دارد، ولی واژه "پذیرا" مانند بینا یا شنوا، فُروزه کُناکی ( صفت فاعلی ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کُناکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس "تک" واژه ای پارسی ست به چم تنها که از [تاگ] در پهلوی گرفته شده و تا ( یکای شمارش ) و تا ( =لنگه، نمونه ) از همین واژه کهن پهلوی بدست آمد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سازش، سازگاری، هم اندیشی، همدلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازگاری، سازش، هم اندیشی، همدلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بهبودی زودهنگام درمان زودهنگام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

عربزدگی برخی دوستان گفته اند نگوییم شَفا، بگوییم شِفا! اینکه این واژه در عربی چگونه و به چه معنایی گفته شده، ربطی به ما و زبان ما ندارد، این واژه از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجله کن = زودباش، بجُنب، دست بجنبون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

زود باش، بجنب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارپذیر، پایبند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کارپذیر، پایبند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناپایبند، کارگریز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پایبند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پاسخگویی هازمانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شهری، هازمانی ( اجنماعی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نام تیره کیانرسی یا کیان ارثی از ویسِ ( =طایفه ی ) چهارلنگ بختیاری نام این تیره از پایه و بنیاد هرچه که بوده، بی گمان به ریخت [کیان ارثی] نبوده بلکه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

"کار نَوردی" واژه ماموریت که درواقع به چم "گماشتگی" ست امروزه در چمار ( مفهوم ) سفر کاری هم بکار می رود، بنابراین در این چمار، می توان از آمیخته واژ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کیان

پیشنهاد
١

دولت هوشمند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

وجود داشتن = پدیدار بودن، فراهم بودن، بودن کارواژه "بودن" را می توان همیشه و بدرستی بجای "وجود داشتن" بکار برد: وجود داشت = بود وجود دارد = هست وجود ...

پیشنهاد
٠

نارسانه ای، بی رسانه ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیخته واژه ی " کار ناروا" که کاربر علی پیشنهاد کرده اند، زیبا و شایسته کاربردی شدن است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برون ناشدنی، بی برونرفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به چشم آمدن، گمان رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به چشم آمدن، گمان رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به چشم آمدن، گمان رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

در برخی واژاکهایی ( اصطلاحاتی ) که در آنها ممنوع بکار رفته می توان بجای این واژه از واژه [نَه] بهره برد: سیگار کشیدن ممنوع = سیگار نه! بوق زدن ممنوع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در جایی که سخن از واژگان باشد، "پادواژه" جایگزین بسیار خوبی برای متضاد است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه نیافتنی، درون ناشدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه نیافتنی، نارفتنی، نیامدنی بی درونشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

راهیافتن، درون شدن ورود = راهیابی، درونشد، درونرَوی، در برخی جاها: آمدن، رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدیدار بودن، فراهم بودن، بودن وجود دارد = هست وجود داشت = بود وجود داشته باشد = باشد، بوده باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آفریده شدن، فراهم شدن، هستی یافتن، پدیدار شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جای داشتن، جای گرفتن بجای کارواژه "واقع شدن"، دربرخی جاها می توان از جای داشتن ( یا گرفتن ) بهره برد: ایران در پهنه ( منطقه ) ی خاورمیانه واقع شده. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

واژه "درگاه" بجای کانال تلویزیونی یا کانال اینترنتی هم بکار می رود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیره بودن، حکمفرما بودن، چیرگی،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دورِ هَمی، نشست، مهمانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس جا گرفتن به ترکی=palave etmek / اشغال کردن=İşgal etmek معنی اصلی almak = دریافت کردن و alak = مربوط. دیگر واژه های نامربوط کاربر بالا را ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

"تپش" و "واتپش" بجای سینوس و کسینوس یک تپش قلب دارای دو بخش فشردگی و گشودگی ( انقباض و انبساط ) است، با فشرده شدن ماهیچه بطن چپ، انبوهه ای از خون به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

"تپش" واژه سینوس در دانش کهربائیک ( الکترونیک ) ، به یک دوره ی نوسان رفت وبرگشتی یا جنبش اُفت وخیزدار گفته می شود. ما به این جنبش یا نوسان رفت وبرگش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گویا این واژه در پارسی همیشه در پیوند با [به ذهن] یا چیزی همانند این می آید، متبادر شدن به ذهن=به ذهن آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

"درباره ی" / "در سنجش با " در برخی باره ها می توان از واژه ی "درباره یِ" بجای "نسبت به" بهره برد: من نسبت به برادرم خوشبینم/من درباره ی برادرم خوشبین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

"تختال" تکه های بزرگ تاسی ( مکعبی ) از پولاد که فراورده میانی و پیش از ساخت ورق پولادی می باشد. گونه ای برش بزرگ از سنگ است که دارای ستبری ( ضخامت ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

"تختال" 1 - تکه های بزرگ تاسی ( مکعبی ) از پولاد که فراورده میانی و پیش از ساخت ورق پولادی می باشد. 2 - گونه ای برش بزرگ از سنگ است که دارای ستبری ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

" تَختاس" تختاس= تخت تاس، مکعبی که از یک یا دو راستا، تخت یا کشیده شده باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

" تاسی" برگرفته از "تاس" به چم مکعب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

"تاس" واژه تاس بجای مکعب همچنین می توان آمیخته واژه ی " تختاس" را ساخت و بجای مکعب مستطیل بکار برد. تختاس= تاس یا مکعبی که در یک یا دو راستا، تخت یا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه تاس را می توان بجای مکعب بکار برد و همچنین آمیخته واژه ی " تَختاس" را بجای مکعب مستطیل. تختاس= تخت تاس، تاس تخت شده، پهن شده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برون ریزی، برونریزی، برای هرچیزی بجز انسان: برونریزی ( تخلیه ) بار از پشت کامیون. بروندهی یا برون فرستی برای انسانها: بروندهی ( تخلیه ) ساکنان ساختم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس این پنداشت که نامهای بیگانه ای مانند تلویزیون و. . . که یکسره روامند و جا افتاده شده اند را بتوان کنار گذاشت و برای نمونه نامی مانند "دور ...