پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٩١٥)
نگریستنی، نگاه پذیر
سنجیدنی، سنجش پذیر
ترابرپذیر [در زمینه کالاها] واگیردار [در زمینه بیماریها]
استوار، درست، باورپذیر،
بایسته انجام
دستوری
بایسته انجام
بایسته انجام
بایسته انجام
بایسته ها، نیازها، نیازمندیها
برابری، جور درآمدن، همترازی، همتراز شدن واژه انطباق ساخته شده از ریشه سه واجی ( حرفی ) [طبق] که این واژه نیز تازی شده تبک، تنبک یا تبوک پهلوی - پارس ...
همخوانی، همترازی مطابقت از ریشه سه واجی ( حرفی ) [طبق] ساخته شده که این واژه همان تپک، تنبک یا تبوک پهلوی - پارسی است که پس از تازی شدگی به ریخت طبق ...
جور درآمدن، همتراز بودن
برابرسنجی کردن، همتراز کردن، همساز کردن
برابری، جور درآمدن، همترازی مطابق از ریشه سه واجی ( حرفی ) [طبق] ساخته شده که این واژه همان تپک، تنبک یا تبوک پهلوی - پارسی است که پس از تازی شدگی به ...
هنگام برابرگزینی برای اینگونه واژگان تازی، نیاز و بایدی در جمع بستن واژه پیشنهادی نباید باشد، می توان واژه ای را در جایگاه یک واژاک ( اصطلاح ) و یا ...
ناقطبش، ناقطبی کردن
ناقطبی کردن، ناقطبیدن، ناقطبش
"پذیرفته" پذیرفته، همسنگ درستی بجای [مورد قبول] است که حالت کُنیکی ( مفعولی ) دارد، ولی واژه "پذیرا" مانند بینا یا شنوا، فُروزه کُناکی ( صفت فاعلی ) ...
کُناکی
درود ُ سپاس "تک" واژه ای پارسی ست به چم تنها که از [تاگ] در پهلوی گرفته شده و تا ( یکای شمارش ) و تا ( =لنگه، نمونه ) از همین واژه کهن پهلوی بدست آمد ...
سازش، سازگاری، هم اندیشی، همدلی
سازگاری، سازش، هم اندیشی، همدلی
بهبودی زودهنگام درمان زودهنگام
عربزدگی برخی دوستان گفته اند نگوییم شَفا، بگوییم شِفا! اینکه این واژه در عربی چگونه و به چه معنایی گفته شده، ربطی به ما و زبان ما ندارد، این واژه از ...
عجله کن = زودباش، بجُنب، دست بجنبون
زود باش، بجنب
کارپذیر، پایبند
کارپذیر، پایبند
ناپایبند، کارگریز
پایبند
پاسخگویی هازمانی
شهری، هازمانی ( اجنماعی )
نام تیره کیانرسی یا کیان ارثی از ویسِ ( =طایفه ی ) چهارلنگ بختیاری نام این تیره از پایه و بنیاد هرچه که بوده، بی گمان به ریخت [کیان ارثی] نبوده بلکه ...
"کار نَوردی" واژه ماموریت که درواقع به چم "گماشتگی" ست امروزه در چمار ( مفهوم ) سفر کاری هم بکار می رود، بنابراین در این چمار، می توان از آمیخته واژ ...
کیان
دولت هوشمند
وجود داشتن = پدیدار بودن، فراهم بودن، بودن کارواژه "بودن" را می توان همیشه و بدرستی بجای "وجود داشتن" بکار برد: وجود داشت = بود وجود دارد = هست وجود ...
نارسانه ای، بی رسانه ای
آمیخته واژه ی " کار ناروا" که کاربر علی پیشنهاد کرده اند، زیبا و شایسته کاربردی شدن است.
برون ناشدنی، بی برونرفت
به چشم آمدن، گمان رفتن
به چشم آمدن، گمان رفتن
به چشم آمدن، گمان رفتن
در برخی واژاکهایی ( اصطلاحاتی ) که در آنها ممنوع بکار رفته می توان بجای این واژه از واژه [نَه] بهره برد: سیگار کشیدن ممنوع = سیگار نه! بوق زدن ممنوع ...
در جایی که سخن از واژگان باشد، "پادواژه" جایگزین بسیار خوبی برای متضاد است.
راه نیافتنی، درون ناشدنی
راه نیافتنی، نارفتنی، نیامدنی بی درونشد
راهیافتن، درون شدن ورود = راهیابی، درونشد، درونرَوی، در برخی جاها: آمدن، رفتن
پدیدار بودن، فراهم بودن، بودن وجود دارد = هست وجود داشت = بود وجود داشته باشد = باشد، بوده باشد