پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣٦٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیگوله یا دیگول یا دوگوله، ظرفی کوچکتر از دیگچه برای پخت دیزی. این نام را می توان به جای قابلمه نیز به کار برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با gi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود دیسه ی درست واژه بوالهوس، " بُلهوس" است به چم پرهوس، واژه هوس واژه ای پارسی ست و "ال" نمی گیرد: بلهوسی بر سر راهی رسید / جلوه کنان چارده ماهی بد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٢٦

درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با g ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

درود واژگان دخت و دوختر در پهلوی به چم دختر ( فرزند مادینه برابر با daughter ) و واژه کَنیچَک در زبان پهلوی به چم دختر ( ژاد یا جنس دختر برابر با gi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوواژه " رَوابین" را می توان به جای مَحرَم به کار گرفت. روابین به چم کسی ست که دیدن او روا ( حلال ) است. محرم به چم حرام شده ( برای زناشویی ) است د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

[رَوابینی]، نوواژه روابینی را می توان به جای محرمیت به کار گرفت. روابین = محرم، روابینی یعنی حالتی میان دو نفر که کنش دیدن میان آن دو آزادانه تر ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

[رَوابینی]، نوواژه روابینی را می توان به جای محرمیت به کار گرفت. روابین = محرم، روابینی یعنی حالتی میان دو نفر که کنش دیدن میان آن دو آزادانه تر ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

رَوابین = مَحرَم، روابینان = محارم، روابینی = محرمیت، روابین: کسی که دیدنش روا ( حلال ) است. محرم به چم حرام شده، به کسی می گویند که پیوند زناشوی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رَوابینان، روابین = محرم: کسی که دیدنش روا ( حلال ) است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پالایه، سختی گیر، تفاله گیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در برخی آوندها و ظرفهای آشپزخانه می توان " تُفاله گیر" را به جای صافی به کار برد. تفاله گیر = صافی چای. یا به جای صافی یا فیلتر در دستگاه آب شیرین ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گاهی از "در پوششِ" می توان به جای [به عنوانِ] بهره برد. جاسوسان به عنوان مبلغ مذهبی و پزشک به ایران آمدند. خبرچینان در پوشش دین رسان و پزشک به ایرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دین گستر، دین رسان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چارپا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربزدگی، عربگرایی, تازیگرایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عربزده، عربگرا، تازیگرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود ُ سپاس برخی در اینجا می گویند ساو در ترکی یعنی صدا، وحی یا پیام خداوندی و ساوالان هم یعنی گیرنده وحی. جدای از اینکه آیا واقعا واژه ای به نام سا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود جناب آذری؛فرنود و دلیل شما بر اینکه نامهایی مانند سبلان یا . . . به زمانی پیشتر از پیدایش ایرانی زبانها در آذربایگان برگردد چیست؟ نامهایی مانند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیرون دادن، فرمودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمایش، دستور مانا، دستور پایدار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زمینه نرخ و قیمت می توان از واژگانی مانند پایدار، پابرجا، پاینده، استوار، ماندنی، مانا و. . به جای واژه بیگانه و تازی مقطوع بهره برد.

پیشنهاد
٠

دگرش ناپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رویگردانی، دلزدگی، سردی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رویگردان، دلزده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

منتهی الارب با ارزشترین و گسترده ترین واژه نامه عربی - فارسی است که به دست میرزا عبدالرحیم پوری شیرازی در سال 1257 ه ق در هند نگارش یافته است. منتهی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گفته، گویمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جلدینه، پوشینه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دو درجا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نام درست این شهر همان " مَمولو" است که از سوی باشندگان لرتبار این شهر نامیده می شود. ولی شوربختانه و به شیوه ای عرب مآبانه، به طور رسمی معمولان!!! ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسایش صد درصد، آسودگی یکسره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مطلق به چم "بی قید و شرط" و "بی چون و چرا" است یعنی رها، آزاد. طلاق نیز یعنی رهایی، جدایی. اگر کسی چم واژه ای را نداند دلیل بر بی چم بودن آن واژه نی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به جای صورت کسر در مزداهیک ( ریاضی ) ، می توان از واژه بخشده ( بخش شده ) و به جای مخرج می توان از بخشیاب بهره برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بخشیاب به جای مخرج کسر در مزداهیک ( ریاضی ) همان بخشیاب که در بالا هم یاد شده پسندیده و چم رسان است. به جای صورت کسر نیز می توان واژه بخشُده ( بخش ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمای پرسش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوراکنامه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خوراکنامه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

"آرامشگاه" واژه آسایشگاه بیشتر برای سالمندان به کار می رود، می توان به جای استراحتگاه، واژه آرامشگاه را نیز در کنار آسایشگاه به کار گرفت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خستو شدن = اعتراف کردن/ بزرگان دانا به یک سو شدند / به نادانی خویش خستو شدند ( فردوسی ) به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار بیکار یک سو شوی ( فردوسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی " اَست" ( به اوستایی: 𐬀𐬯𐬝 ( ast ) به چم استخوان و هسته، ریشه و دیسه نخستین واژه استخوان بوده که در زبان پهلوی به دیس اَستوخوان ( astuxan ) ...

پیشنهاد
٠

اِستانِش = استاندارد سازی استانده = استاندارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اِستانده = استاندارد، استاندارد شده، استانش = استاندارد کردن، استاندارد سازی، درواقع به جای سازمان استاندارد نیز باید سازمان استاندارد سازی گفته شو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

درود از جناب حسنی به خاطر این نوشتار ارزشمند سپاسگزارم. ولی با عرض پوزش چند نکته نیز درخور نگرش خواهد بود: 1 ) شما که می گویید نام سبلان هیچگاه به د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گام نخست، آغاز ( کار )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گام نخست، آغاز کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود جناب امیر حسین با سپاس از نوشته یتان ولی باید دانست که کهنترین بنمایه ترکی ( ترکی باستان ) که در مغولستان یافت شده، سنگنبشته اورخون است که مربو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سازمان یافته، ساختارمند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود دیسه ی درست این واژه " بُلهوس" است به چم پرهوس، واژه هوس واژه ای پارسی ست و "ال" نمی گیرد: بلهوسی بر سر راهی رسید / جلوه کنان چارده ماهی بدید ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

درود پسوند "وار" دیس دیگر "بار" و "دار" از کارواژه ی "داشتن" است. دو کاربرد گسترده این پسوند بدینگونه است: 1 ) در واژگانی مانند دیوانه وار، فرشته وا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بدین گونه، بدینسان