پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٦٥٠)

بازدید
٤,٣٤٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاسخ گفتن، پاسخگویی، برآوردن، پذیرش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پُرسه؛ در زبان پارسی و بخشهایی از ایران، به مجلس ترحیم و ختم، پُرسه گفته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ستاره، چهره، هنرپیشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چهره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

باشندگان، آفریدگان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراهم شدن، پدیدار شدن، آفریده شدن، درست شدن، ساخته شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فراهم کردن، آفریدن، ساختن، پدید آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آمدِگان، درخواستگر ( ان ) ، درخواست کننده، خواهان،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آمدِگان، درخواستگران، در خواست کنندگان، خواستاران

پیشنهاد

آمدِگان، درخواست کنندگان، درخواستگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس اینکه استاد دهخدا واژه هزینه را هم معنی و مبدل خزینه دانسته، چیزی شگفت است هرچندکه خودش این دیدگاه را با واژه " ظاهرا " همراه کرده و آن ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سر زدن، رو کردن، روی آوردن، روی آوری من برای آگاهی کامل از ریشه واژگان، به منابع پهلوی هم مراجعه می کنم. من برای آگاهی بُوَنده از ریشه واژگان، به بُ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سر زدن، رو کردن، روی آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درود ُ سپاس واژه "خاویار" در پارسی به چم خایه دار ( دارای تخم ) است. واژه "خاگ" به چم تخم مرغ از واژه پهلوی "خایَگ" گرفته شده است. استاد دکتر علی ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه "ماندارین" که نام زبان رسمی چین است ( چینی ماندارین ) ، از واژه سانسکریت "مانترین ( mantrin ) به چم وزیر گرفته شده که پس از ورود به زبان بازرگان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

درود ُ سپاس واژه خون از واژه باستانی - اوستایی " وُهون" بدست آمده که در زبان پهلوی، واژه وهون به دیسه های هون و خون ساده گردیده است، این واژه به ریخت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنده، آورنده، جابجاگر، درواقع معنای درست حامل، بَردارنده است که جناب شمس گفتند که نام کُناک ( اسم فاعل ) از برداشتن است. در جاها و باره های گوناگون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جابجاگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرنودین ( با فرنود و دلیل ) گواهمندانه، خردمندانه، بخردانه. دانشورانه، خردورزانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر واژه استدلالی، در جایگاه فروزه ( صفت ) باشد هماَرزهای زیر شایسته جایگزینی با آن است: گواهمند، از روی گواهی. فرنودین، از روی فرنود ( دلیل ) . دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس آنطور که گفته شده واژه [پول] نخستین بار در زمان اشکانیان، از واژه " اِبُل" یونانی گرفته شده و در پهلوی پول شده است. ابل در یونان، یکای و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس صیدلیه که تازیان به داروخانه گویند واژه ای ست برگرفته از صندل و این واژه نیز برگرفته از درخت چَندَن هندی ست که چوبی خوشبو و دارویی دارد: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نظر می رسد که واژه "باجه" دگردیس شده واژه "بازه" باشد، یعنی سوراخ، دریچه یا روزنه ای که در سقف باز می کردند برای روشنایی و برون رفت دود، که در معم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس واژه های "باره و بارو" که به دیسه "وار" ساده می شوند به چم دیوار هستند ( مانندwall در انگلیسی ) و "دی" ساده شده دژ و دز. دیوار در اصل به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

درود ُ سپاس دگرش واج "و" به " گ" در زبان پهلوی، پدیده ای روامند و پرکاربرد بود که نمونه هایی از آن در زیر می آید: [ویزاردن به گزاردن]، [ویداختن به گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

معمول= شناخته شده، پرکاربرد، فراگیر، انجام پذیر، شدنی به طور معمول= مانند همیشه، همآره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرکاربرد، روامند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

فراگیر، روامند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

"چهارخانه بندی" برای یافتن آسان جاها و سازه های باشنده در یک نقشه، می توان نقشه را با خطهای ترازی ( افقی ) و ستونی ( عمودی ) بخشبندی کرد، به چنین نمو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس جناب باقری! به راستی که نوشته بالا، از شما بسیار دور از ذهن و باور نکردنی بود. آیا می توانید بیشتر روشنگری نمایید و بگویید که این ابزار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

درود بر سرور گرامی جناب فرتاش با روشنگری شما که بر پایه بنمایه های پهلوی، فرنودین و پشتوانه دار [و به روز ] شده است، پیوند و همریشه بودن واژه هایی ما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیروبخش، توان افزا، توانبخش مانند: قرص یا آمپول توانبخش ( تقویتی ) ویتامین ب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

"فرازمان" صعود= فرازمان صعود کردن= فراز رفتن، فرارفتن، اوج گرفتن، بالا رفتن گروه کوهنوردی به چکاد ( قله ) دماوند فراز رفت ( صعود کرد ) فرازمان ( صع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! ) کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس به مو در ترکی، توک یا ساچ یا بیرچک گفته می شود برابر با مو یا زلف یا گیسو و کاکل. به کرک و پشم هم یون و قَزیل گفته می شود. قیل اگر کارب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس آیا کسی هس که منو در یافتن واژه، کارواژه، سرواژه، بندواژ، تکواژ یا هر چیزی ( از هر زبانی که باشه ) یاری کنه که پیوندی با این اکمک نداشته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس "سرواژه" واژه ای ست که از واتها ( حروف ) نخست دو یا چند واژه ساخته می شود. یا واژه ای ست که برای نشان دادن انبوهه ای از واژگان به کار م ...

پیشنهاد
٣

پادبَر یا ناهمتابر مانند: "سگوش پادبر" بجای مثلث مختلف الاضلاع

پیشنهاد
٣

سِگوش پادبَر، سگوش ناهمتابر

پیشنهاد
٢

هَمساگ؛ "سگوش همساگ" بجای مثلث متساوی الساقین

پیشنهاد
٢

سگوش همساگ

پیشنهاد
٣

همتابَر، "سگوش همتابر" بجای مثلث متساوی الاضلاع

پیشنهاد
٩

همسوبر؛ نگاره ای با برها ( اضلاع ) همسو ( موازی ) ، کوتاهترین و شاید بهترین همسنگ بجای نام دراز و سنگین متوازی الاضلاع. #درخور نگرش سرپرستان آموزش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس کهنترین پل بر روی زاینده رود که نامش را از روستای کناری خود ( شهرستان ) گرفته و اکنون این روستا یکی از بخشهای خاوری شهر اصفهان شده است. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

"بخشُده" بجای مقسوم در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بخش شده، بخشیده، بخشوده = بخشده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس # بارمان# می توان از واژه "بار" ( به چم دفعه و مرتبه ) به همراه پسوند مصدرساز "مان"، برای هماَرز سازی برای واژه [ضرب] در مزداهیک ( ریاضی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مضرب = بارگان بارگان = جای بارگرفتن، در اینجا به چم عددِ چندباره یا چند برابر شده، ( همتراز با دهگان، صدگان، هزارگان ) 10و 15 و 20، بارگانها ( مضرب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریافتنی، آموختنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درود ُ سپاس واژه قاشق که در پهلوی و پارسی کپچه و کفچه بوده، در زبان کردی کاوچک ( kawchek ) گفته می شود. کاو به چم فرورفته یا گود، و چک پسوند کوچکساز ...