پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٥٠)
پاسخ گفتن، پاسخگویی، برآوردن، پذیرش
پُرسه؛ در زبان پارسی و بخشهایی از ایران، به مجلس ترحیم و ختم، پُرسه گفته می شود.
ستاره، چهره، هنرپیشه
چهره
باشندگان، آفریدگان
فراهم شدن، پدیدار شدن، آفریده شدن، درست شدن، ساخته شدن
فراهم کردن، آفریدن، ساختن، پدید آوردن
آمدِگان، درخواستگر ( ان ) ، درخواست کننده، خواهان،
آمدِگان، درخواستگران، در خواست کنندگان، خواستاران
آمدِگان، درخواست کنندگان، درخواستگران
درود ُ سپاس اینکه استاد دهخدا واژه هزینه را هم معنی و مبدل خزینه دانسته، چیزی شگفت است هرچندکه خودش این دیدگاه را با واژه " ظاهرا " همراه کرده و آن ر ...
سر زدن، رو کردن، روی آوردن، روی آوری من برای آگاهی کامل از ریشه واژگان، به منابع پهلوی هم مراجعه می کنم. من برای آگاهی بُوَنده از ریشه واژگان، به بُ ...
سر زدن، رو کردن، روی آوردن
درود ُ سپاس واژه "خاویار" در پارسی به چم خایه دار ( دارای تخم ) است. واژه "خاگ" به چم تخم مرغ از واژه پهلوی "خایَگ" گرفته شده است. استاد دکتر علی ن ...
واژه "ماندارین" که نام زبان رسمی چین است ( چینی ماندارین ) ، از واژه سانسکریت "مانترین ( mantrin ) به چم وزیر گرفته شده که پس از ورود به زبان بازرگان ...
درود ُ سپاس واژه خون از واژه باستانی - اوستایی " وُهون" بدست آمده که در زبان پهلوی، واژه وهون به دیسه های هون و خون ساده گردیده است، این واژه به ریخت ...
برنده، آورنده، جابجاگر، درواقع معنای درست حامل، بَردارنده است که جناب شمس گفتند که نام کُناک ( اسم فاعل ) از برداشتن است. در جاها و باره های گوناگون ...
جابجاگر
فرنودین ( با فرنود و دلیل ) گواهمندانه، خردمندانه، بخردانه. دانشورانه، خردورزانه
اگر واژه استدلالی، در جایگاه فروزه ( صفت ) باشد هماَرزهای زیر شایسته جایگزینی با آن است: گواهمند، از روی گواهی. فرنودین، از روی فرنود ( دلیل ) . دا ...
درود ُ سپاس آنطور که گفته شده واژه [پول] نخستین بار در زمان اشکانیان، از واژه " اِبُل" یونانی گرفته شده و در پهلوی پول شده است. ابل در یونان، یکای و ...
درود ُ سپاس صیدلیه که تازیان به داروخانه گویند واژه ای ست برگرفته از صندل و این واژه نیز برگرفته از درخت چَندَن هندی ست که چوبی خوشبو و دارویی دارد: ...
به نظر می رسد که واژه "باجه" دگردیس شده واژه "بازه" باشد، یعنی سوراخ، دریچه یا روزنه ای که در سقف باز می کردند برای روشنایی و برون رفت دود، که در معم ...
درود ُ سپاس واژه های "باره و بارو" که به دیسه "وار" ساده می شوند به چم دیوار هستند ( مانندwall در انگلیسی ) و "دی" ساده شده دژ و دز. دیوار در اصل به ...
درود ُ سپاس دگرش واج "و" به " گ" در زبان پهلوی، پدیده ای روامند و پرکاربرد بود که نمونه هایی از آن در زیر می آید: [ویزاردن به گزاردن]، [ویداختن به گ ...
معمول= شناخته شده، پرکاربرد، فراگیر، انجام پذیر، شدنی به طور معمول= مانند همیشه، همآره
پرکاربرد، روامند
فراگیر، روامند
"چهارخانه بندی" برای یافتن آسان جاها و سازه های باشنده در یک نقشه، می توان نقشه را با خطهای ترازی ( افقی ) و ستونی ( عمودی ) بخشبندی کرد، به چنین نمو ...
درود ُ سپاس جناب باقری! به راستی که نوشته بالا، از شما بسیار دور از ذهن و باور نکردنی بود. آیا می توانید بیشتر روشنگری نمایید و بگویید که این ابزار ...
درود بر سرور گرامی جناب فرتاش با روشنگری شما که بر پایه بنمایه های پهلوی، فرنودین و پشتوانه دار [و به روز ] شده است، پیوند و همریشه بودن واژه هایی ما ...
نیروبخش، توان افزا، توانبخش مانند: قرص یا آمپول توانبخش ( تقویتی ) ویتامین ب
"فرازمان" صعود= فرازمان صعود کردن= فراز رفتن، فرارفتن، اوج گرفتن، بالا رفتن گروه کوهنوردی به چکاد ( قله ) دماوند فراز رفت ( صعود کرد ) فرازمان ( صع ...
درود ُ سپاس جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! ) کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته ...
درود ُ سپاس به مو در ترکی، توک یا ساچ یا بیرچک گفته می شود برابر با مو یا زلف یا گیسو و کاکل. به کرک و پشم هم یون و قَزیل گفته می شود. قیل اگر کارب ...
درود ُ سپاس آیا کسی هس که منو در یافتن واژه، کارواژه، سرواژه، بندواژ، تکواژ یا هر چیزی ( از هر زبانی که باشه ) یاری کنه که پیوندی با این اکمک نداشته ...
درود ُ سپاس "سرواژه" واژه ای ست که از واتها ( حروف ) نخست دو یا چند واژه ساخته می شود. یا واژه ای ست که برای نشان دادن انبوهه ای از واژگان به کار م ...
پادبَر یا ناهمتابر مانند: "سگوش پادبر" بجای مثلث مختلف الاضلاع
سِگوش پادبَر، سگوش ناهمتابر
هَمساگ؛ "سگوش همساگ" بجای مثلث متساوی الساقین
سگوش همساگ
همتابَر، "سگوش همتابر" بجای مثلث متساوی الاضلاع
همسوبر؛ نگاره ای با برها ( اضلاع ) همسو ( موازی ) ، کوتاهترین و شاید بهترین همسنگ بجای نام دراز و سنگین متوازی الاضلاع. #درخور نگرش سرپرستان آموزش ...
نگاره
درود ُ سپاس کهنترین پل بر روی زاینده رود که نامش را از روستای کناری خود ( شهرستان ) گرفته و اکنون این روستا یکی از بخشهای خاوری شهر اصفهان شده است. ...
"بخشُده" بجای مقسوم در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بخش شده، بخشیده، بخشوده = بخشده
درود ُ سپاس # بارمان# می توان از واژه "بار" ( به چم دفعه و مرتبه ) به همراه پسوند مصدرساز "مان"، برای هماَرز سازی برای واژه [ضرب] در مزداهیک ( ریاضی ...
مضرب = بارگان بارگان = جای بارگرفتن، در اینجا به چم عددِ چندباره یا چند برابر شده، ( همتراز با دهگان، صدگان، هزارگان ) 10و 15 و 20، بارگانها ( مضرب ...
دریافتنی، آموختنی
درود ُ سپاس واژه قاشق که در پهلوی و پارسی کپچه و کفچه بوده، در زبان کردی کاوچک ( kawchek ) گفته می شود. کاو به چم فرورفته یا گود، و چک پسوند کوچکساز ...