لغت نامه دهخدا
- قیاس منتج ؛ ( اصطلاح منطق ) قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم. ( اساس الاقتباس ص 190 ). رجوع به قیاس شود.
منتج. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نتیجه گرفته. نتیجه گرفته شده : همه دانشها از این کلمات منتج که بردیوار کاخ افریدون نبشته است. ( سندبادنامه ص 337 ).
منتج. [ م َ ت ِ ] ( ع اِ ) وقت نتاج آوردن و گویند: اتت الناقة علی منتجها؛ ای الوقت الذی تنتج فیه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).هنگام زه آوردن و وقت نتاج آوردن. ( ناظم الاطباء ).
منتج. [ م َ ت ِ / م ُ ت َ ] ( ع اِ ) جای زه آوردن و جای زاییدن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نتیجه دهنده . یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم ( اساس الاقتباس ۲ ) ۱۹٠ - سودمند . بچه آورنده .
جای زه آوردن و جای زاییدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
حاصل شده، نتیجه شده.
دانشنامه آزاد فارسی
مُنتِج
رجوع شود به:انتاج
رجوع شود به:انتاج
wikijoo: منتج
مترادف ها
مولد، منتج
منتج، موجب، مسبب، موجد
پیشنهاد کاربران
برهوده
برداشت،
منتج شدن=برداشت شدن.
منتج شدن=برداشت شدن.
منتج شده یعنی مشتق شده ، گرفته شده
منتج :به نتیجه رسیدن
منتج نشود:به نتیجه نرسد
منتج نشود:به نتیجه نرسد
این واژه تازى ( اربى ) ست و سپارش مى شود به جاى آن از واژه هاى انجامیده ، فرجامیده ، انجامانیک Anjamanik ( پهلوى: به نتیجه و آخر رسانده شده ) ، فرجامانیکFarjamanik ( پهلوى: به نتیجه و فرجام رسانده شده ) ، انجفتهAnjafte ( پهلوى: انجفتگ، به نتیجه و پایان رسانده
... [مشاهده متن کامل]
شده ) ، فرژفتیکFarjaftik ( فرژفتگ ، پهلوى: به نتیجه و آخر رسانده شده ) بهره بجویید.
... [مشاهده متن کامل]
شده ) ، فرژفتیکFarjaftik ( فرژفتگ ، پهلوى: به نتیجه و آخر رسانده شده ) بهره بجویید.