فروزه


معنی انگلیسی:
adjective, character, characteristic, ethos, feature, personality, property, quality, flare

لغت نامه دهخدا

( فروزة ) فروزة. [ ف َرْ وَ زَ ] ( ع مص ) مردن و هلاک گردیدن. ( منتهی الارب ). موت. ( از اقرب الموارد ).

فروزة. [ ف ُ زَ ] ( ع مص ) خشم گرفتن و برافروخته گردیدن. ( منتهی الارب ).
فروزه. [ ف ُ زِ ] ( اِ ) به معنی صفت که مقابل ذات است. چون فروز به معنی روشنی است و بروشنی چیزها شناخته شود، همچنین فروزه یعنی صفت معرف و شناسای حقیقت چیزها خواهد بود. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج )( از فرهنگ دساتیر ). برساخته فرقه آذرکیوان است.

فرهنگ فارسی

به معنی صفت که مقابل ذات است

پیشنهاد کاربران

فروزه جایگزین واژه صفت
فروزه معنای ( روشنی ) دارد و معنای ( صفت ) آن برساخته ( دساتیر ) است و پایه و ریشه ندارد.

بپرس