پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٩٠٢)

بازدید
٥,٠٥٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرماپویایی به جای ترمودینامیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جناب فرهنگستان . . . واژه ی ترمودینامیک از نگاه دستوری، نام ( اسم ) است، واژه ی گرماپویا که شما در جایگاه برابرواژه به جای ترمودینامیک گفتید فروزه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"خودبار" خودرو باربر، به جای کامیون می توان نوواژه ی خودبار رابه کار گرفت. باید و باید واژه های بیگانه را کنار گذاشت که دربردارنده ی واژه های تازی ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگلیسی ( اِنگِلیک ) ، واژه انگل ( نژاد مردم انگلیس ) ، همراه با پسوند نسبت سازِ "یک" که یک پسوند از زبان پارسی میانه یا پارسیک است. انگلیک= اِنگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

/انگلیک/ در پارسی میانه یا پارسیک ( پهلوی ) ، پسوند "یک"، پسوند نسبت ساز بوده است که به ریخت "ی" در زمان کنونی کوتاه شده است. پسوند "ی" دارای کاربرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود گرامیان! گمان نکنم این همه بگو مگو درباره ی این جستار و موضوع سودمند و راهگشا باشد، اردوان در نامه ای که به اردشیر می نویسد با زبان سرزنش او را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبرومند، آبرودار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماندبر، برماندبر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درود همه جانداران دارای زندگی اند ولی نه همانند و یکسان. یک گیاه دارای تراز زندگی گیاهی ست نه بالاتر. یک جانور دارای زندگی جانوری ست نه بالاتر. ول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابوریحان بیرونی کیخسرو را همان کوروش دانسته. شاید خسرو دگردیس شده نام کوروش باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودایستا، خودپایا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودایستا، خودپایا

پیشنهاد
٠

با منت گذاشتن و به رخ کشیدن کاری که پیشتر برای کسی انجام شده، اشک او را در آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود بودن مشتقهای یک واژه در زبان تازی، نشان دهنده تازی بودن آن واژه نخواهد بود، ممکن است وامواژه ای به تازی درون شده باشد و با دیدن اندکی دگرش و تغی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آشنا، شناخته ( شده ) ، کاربردی، بهنجار، هنجارمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ناآشنا، ناشناخته، بی کاربرد، ناهنجار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی " بَشن" به چم بدن، تن. بشنه = بدنه، پیکره، سطح یک چیز.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَشنه، بَشن در گویشهای جنوبی و میانی ایران به چم تن و قد و بالاست و بشنه به چم بدنه و یا سطح یک جسم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَشن در لهجه اسفهانی هم به چم تن و بدن و قد و بالاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بَشنه = بدنه، سطح و رویه یک چیز، واژه بَشن به چم ( معنی ) تن، بدن، قد و بالا

پیشنهاد
٠

گره گشایی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گره گشایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنه، خانمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آروم باش پسر جوگیر نباش و عصب نچسبون! روش قورمه کردن گوشت برای نگه داری درازمدت تنهابرای آذربایگان یا کردستان و. . . نبوده، شاید همه جای ایران کاربرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جناب داداش پور درود بر شما درست است که شور و انگیزه و به گفته شما تب پیش نیاز برای انجام هر کاری ست ولی برای هر کار چاره ای نیست جز اینکه باید از راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس آیا خوبی و خوشی به یک چم ( معنا ) هستند؟ می توان گفت: نه هرگز! انسان در زندگی با هر چیزی می تواند خوش باشد ولی آن خوشی ها به ناگزیر و صدد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود / شناسواژه / شناسواژه یا حرف معرفه و تعریف در زبان پارسی، واکه ( واج صدادار ) / اِ/ است که به ریخت /ه/ در پایان نام می آید درواقع /ه/ در پارسی پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرموش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

/آبَژدَر/ آب اژدر، اژدر آبی، اژدرمارِ رود آمازون، آناکوندا = آبژدر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اژدر آبی، آب اژدر، آبژدر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود جناب راد، واژه هایی مانند ساماندهی، سازماندهی، آراستگی، همترازی، سروسامان دادن، هماهنگ کردن، تراز کردن و. . . و همچنین واژه هایی که دیگر کاربرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[در دانش رایانه] شِیر کردن = همرسانی کردن ( چیزی را به همدیگر رساندن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرهمند، هوشمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارینا = ای نگارین، ای آراسته، ای دلبر زیباروی نگارینا دل و جونُم ته دیری / غم پیدا و پنهونُم ته دیری نمی دونُم که این درد از که دیرُم / همی دونُم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمود ظاهر یک چیز = نمود آن چیز

پیشنهاد
٠

( با هم ) در میان گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی بار، چناری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باغی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود جناب اشکبوس عزیز جان همه این واژه هایی که گفتی ( خُرد، خِرَد، کوتاه، کوچک ) ریشه در زبان چند هزار ساله ی پهلوی دارند. ولی این واژه ها در ترکی چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کولبر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کوچاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوی و مَنِشی بر آمده از خودکم بینی و برتر دانستن فرهنگ و زبان غربی. در گذشته های دور عربزدگی در ایران رواج گسترده ای داشت ولی در یکی دو سده ی گذشته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غربزده کسی ست که بی چون و چرا، فرهنگ غرب را در همه چیز خود از گفتار تا رفتار نمایان می سازد. غربزدگان امروز، فرزندان عربزدگان دیروزند. سالها دل طلب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد / تشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد می گشت گرد حوض او چون تشنگان در جست و جو / چون خشک نانه ناگهان در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنجش خِرَد ناب ( به آلمانی: Kritik der reinen Vernunft ) نخستین کتاب از سه گانه ی فلسفه ی انتقادی از ایمانوئل کانت است که نخستین بار در سال ۱۷۸۱ چاپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویه ها، گویِگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برزیستی، برزیستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نهادِگی