پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٤)
پرکاربرد، روامند
فراگیر، روامند
"چهارخانه بندی" برای یافتن آسان جاها و سازه های باشنده در یک نقشه، می توان نقشه را با خطهای ترازی ( افقی ) و ستونی ( عمودی ) بخشبندی کرد، به چنین نمو ...
درود ُ سپاس جناب باقری! به راستی که نوشته بالا، از شما بسیار دور از ذهن و باور نکردنی بود. آیا می توانید بیشتر روشنگری نمایید و بگویید که این ابزار ...
درود بر سرور گرامی جناب فرتاش با روشنگری شما که بر پایه بنمایه های پهلوی، فرنودین و پشتوانه دار [و به روز ] شده است، پیوند و همریشه بودن واژه هایی ما ...
نیروبخش، توان افزا، توانبخش مانند: قرص یا آمپول توانبخش ( تقویتی ) ویتامین ب
"فرازمان" صعود= فرازمان صعود کردن= فراز رفتن، فرارفتن، اوج گرفتن، بالا رفتن گروه کوهنوردی به چکاد ( قله ) دماوند فراز رفت ( صعود کرد ) فرازمان ( صع ...
درود ُ سپاس جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! ) کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته ...
درود ُ سپاس به مو در ترکی، توک یا ساچ یا بیرچک گفته می شود برابر با مو یا زلف یا گیسو و کاکل. به کرک و پشم هم یون و قَزیل گفته می شود. قیل اگر کارب ...
درود ُ سپاس آیا کسی هس که منو در یافتن واژه، کارواژه، سرواژه، بندواژ، تکواژ یا هر چیزی ( از هر زبانی که باشه ) یاری کنه که پیوندی با این اکمک نداشته ...
درود ُ سپاس "سرواژه" واژه ای ست که از واتها ( حروف ) نخست دو یا چند واژه ساخته می شود. یا واژه ای ست که برای نشان دادن انبوهه ای از واژگان به کار م ...
پادبَر یا ناهمتابر مانند: "سگوش پادبر" بجای مثلث مختلف الاضلاع
سِگوش پادبَر، سگوش ناهمتابر
هَمساگ؛ "سگوش همساگ" بجای مثلث متساوی الساقین
سگوش همساگ
همتابَر، "سگوش همتابر" بجای مثلث متساوی الاضلاع
همسوبر؛ نگاره ای با برها ( اضلاع ) همسو ( موازی ) ، کوتاهترین و شاید بهترین همسنگ بجای نام دراز و سنگین متوازی الاضلاع. #درخور نگرش سرپرستان آموزش ...
نگاره
درود ُ سپاس کهنترین پل بر روی زاینده رود که نامش را از روستای کناری خود ( شهرستان ) گرفته و اکنون این روستا یکی از بخشهای خاوری شهر اصفهان شده است. ...
"بخشُده" بجای مقسوم در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بخش شده، بخشیده، بخشوده = بخشده
درود ُ سپاس # بارمان# می توان از واژه "بار" ( به چم دفعه و مرتبه ) به همراه پسوند مصدرساز "مان"، برای هماَرز سازی برای واژه [ضرب] در مزداهیک ( ریاضی ...
مضرب = بارگان بارگان = جای بارگرفتن، در اینجا به چم عددِ چندباره یا چند برابر شده، ( همتراز با دهگان، صدگان، هزارگان ) 10و 15 و 20، بارگانها ( مضرب ...
دریافتنی، آموختنی
درود ُ سپاس واژه قاشق که در پهلوی و پارسی کپچه و کفچه بوده، در زبان کردی کاوچک ( kawchek ) گفته می شود. کاو به چم فرورفته یا گود، و چک پسوند کوچکساز ...
درود ُ سپاس اینگونه بنظر می آید که اگر واژه قورمه در ترکی از قورماق به معنای بریان کردن و سرخ کردن گرفته شده باشد، در اصل از واژه پارسی گُر ( گر گرفت ...
با سپاس از سرور فرتاش به پاس کوشش و رنجه ای که برای شناساندن واژگان پهلوی و اوستایی بر خود هموار می نمایند. من هم با بهره گیری از بن "بخش" و پسوند ن ...
به پاسِ، برای، بهرِ، به بهانه، ازآنکه = بابتِ
بخشیاب هموَند
کاروَندی، کارگزاری، کارگشایی، کنشگری
سامان یافته، سازمان یافته، بسامان
ساماندهی، سازماندهی
هماره
درود ُ سپاس زبانهای لری، لکی، کردی، پارسی، آذری، بلوچی، گیلکی، تالشی و. . . و واژگان همانندی که در این زبانهاست همگی ریشه در زبان پهلوی دارند. در گ ...
درود ُ سپاس "رزم آوران" ورزش رزمی ایرانیست که در سال 58 بدست استاد بزرگ مجید رجایی پایه گذاری گردید. پلکان پیشرفت در این ورزش دربرگیرنده هفت خان و س ...
درود ُ سپاس روانشاد استاد دهخدا و فرهنگنویسان دیگری که از او پیروی کرده اند تاج سر ما هستند ولی هرچه ایشان گفته اند که آیه قرآن و وحی منزل نیست که در ...
درآیمان و فرستمان بجای واردات و صادرات
درود ُ سپاس بجای واژه صادر می توان از نوشتن یا نگاشتن یا گواهی کردن بهره برد: شناسنامه به نام نوزاد نوشته شد یا گواهی شد ( صادر شد ) . گسیل کردن به ...
درود ُ سپاس "درآیمان و فرستمان" بجای واردات و صادرات کارواژه درآمدن، بهترین هماَرز برای ورود است که واژه درآمد نیز از آن بدست می آید، بن کنونی این ک ...
درود ُ سپاس "درآیمان و فرستمان" بجای واردات و صادرات کارواژه فرستادن بهترین هماَرز برای صدور است و از بن همین کارواژه می توان واژه ای ساخت بجای صادر ...
وارد=درون ، وارد شدن = درون شدن یا درون رفتن همچنین وارد به چم زبردست و کاردان
واژه جوز ( gowz =گردو ) با واژه هایی مانند کوژ، قوز، غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "ب ...
واژگان غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) ، کوژ، قوز، جوز ( gowz =گردو ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "برآمده وگرد" است.
مو شکافانه، تیزبینانه
نازک کار، ریزه کار نازک بین، باریک بین
درود ُ سپاس هنگامی که برخی دوستان می بینند به زبانی سخنورند که بیشینه واژه هایش را واژگان پهلوی - پارسی ( که زبان نیاکانشان بوده ) و سپس تازی فراهم ...
فراهم کردن، سرشتن
درود ُ سپاس جناب بهداروند! بگمانم شما این واژه را با واژه شاید عربی "زِین" جابجا گرفته اید که در زینت و زینب بکار می رود. تکواژ " زیب" از کارواژه" ...
درود ُ سپاس واژه "سخت" در زبان پهلوی به همین ریخت سخت کاربرد داشت. ریشه این واژه به زبان باستانی نیاآریایی باز می گردد به گونه ای که این واژه در زبا ...
درود ُ سپاس ممکنه دوستان از بنمایه ها ( منابع ) ترکی باستانی، یکی را بنویسند؟ اگر منظور دیوان لغات الترک باشد این کتاب صد سال پیش پیدا شده! ولی ادعا ...
گیریم که، با پذیرش به فرض درستی این سخن= با پذیرش درستی این سخن/ گیریم که این سخن درست باشد.