پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٩٢٤)

بازدید
٢,٦٥٦
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرکاربرد، روامند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

فراگیر، روامند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

"چهارخانه بندی" برای یافتن آسان جاها و سازه های باشنده در یک نقشه، می توان نقشه را با خطهای ترازی ( افقی ) و ستونی ( عمودی ) بخشبندی کرد، به چنین نمو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درود ُ سپاس جناب باقری! به راستی که نوشته بالا، از شما بسیار دور از ذهن و باور نکردنی بود. آیا می توانید بیشتر روشنگری نمایید و بگویید که این ابزار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

درود بر سرور گرامی جناب فرتاش با روشنگری شما که بر پایه بنمایه های پهلوی، فرنودین و پشتوانه دار [و به روز ] شده است، پیوند و همریشه بودن واژه هایی ما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیروبخش، توان افزا، توانبخش مانند: قرص یا آمپول توانبخش ( تقویتی ) ویتامین ب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

"فرازمان" صعود= فرازمان صعود کردن= فراز رفتن، فرارفتن، اوج گرفتن، بالا رفتن گروه کوهنوردی به چکاد ( قله ) دماوند فراز رفت ( صعود کرد ) فرازمان ( صع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس جناب رحمتلو ( البته با آوایش عجیب استانبولی! ) کدام سایت گفته که واژه دایی ترکی است؟ تارنمای آبادیس یا دهخدا و دیگران که چنین چیزی نگفته ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس به مو در ترکی، توک یا ساچ یا بیرچک گفته می شود برابر با مو یا زلف یا گیسو و کاکل. به کرک و پشم هم یون و قَزیل گفته می شود. قیل اگر کارب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس آیا کسی هس که منو در یافتن واژه، کارواژه، سرواژه، بندواژ، تکواژ یا هر چیزی ( از هر زبانی که باشه ) یاری کنه که پیوندی با این اکمک نداشته ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس "سرواژه" واژه ای ست که از واتها ( حروف ) نخست دو یا چند واژه ساخته می شود. یا واژه ای ست که برای نشان دادن انبوهه ای از واژگان به کار م ...

پیشنهاد
٣

پادبَر یا ناهمتابر مانند: "سگوش پادبر" بجای مثلث مختلف الاضلاع

پیشنهاد
٣

سِگوش پادبَر، سگوش ناهمتابر

پیشنهاد
٢

هَمساگ؛ "سگوش همساگ" بجای مثلث متساوی الساقین

پیشنهاد
٢

سگوش همساگ

پیشنهاد
٣

همتابَر، "سگوش همتابر" بجای مثلث متساوی الاضلاع

پیشنهاد
٩

همسوبر؛ نگاره ای با برها ( اضلاع ) همسو ( موازی ) ، کوتاهترین و شاید بهترین همسنگ بجای نام دراز و سنگین متوازی الاضلاع. #درخور نگرش سرپرستان آموزش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود ُ سپاس کهنترین پل بر روی زاینده رود که نامش را از روستای کناری خود ( شهرستان ) گرفته و اکنون این روستا یکی از بخشهای خاوری شهر اصفهان شده است. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

"بخشُده" بجای مقسوم در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بخش شده، بخشیده، بخشوده = بخشده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس # بارمان# می توان از واژه "بار" ( به چم دفعه و مرتبه ) به همراه پسوند مصدرساز "مان"، برای هماَرز سازی برای واژه [ضرب] در مزداهیک ( ریاضی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مضرب = بارگان بارگان = جای بارگرفتن، در اینجا به چم عددِ چندباره یا چند برابر شده، ( همتراز با دهگان، صدگان، هزارگان ) 10و 15 و 20، بارگانها ( مضرب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دریافتنی، آموختنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس واژه قاشق که در پهلوی و پارسی کپچه و کفچه بوده، در زبان کردی کاوچک ( kawchek ) گفته می شود. کاو به چم فرورفته یا گود، و چک پسوند کوچکساز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس اینگونه بنظر می آید که اگر واژه قورمه در ترکی از قورماق به معنای بریان کردن و سرخ کردن گرفته شده باشد، در اصل از واژه پارسی گُر ( گر گرفت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

با سپاس از سرور فرتاش به پاس کوشش و رنجه ای که برای شناساندن واژگان پهلوی و اوستایی بر خود هموار می نمایند. من هم با بهره گیری از بن "بخش" و پسوند ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به پاسِ، برای، بهرِ، به بهانه، ازآنکه = بابتِ

پیشنهاد
١

بخشیاب هموَند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاروَندی، کارگزاری، کارگشایی، کنشگری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سامان یافته، سازمان یافته، بسامان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ساماندهی، سازماندهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

هماره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درود ُ سپاس زبانهای لری، لکی، کردی، پارسی، آذری، بلوچی، گیلکی، تالشی و. . . و واژگان همانندی که در این زبانهاست همگی ریشه در زبان پهلوی دارند. در گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درود ُ سپاس "رزم آوران" ورزش رزمی ایرانیست که در سال 58 بدست استاد بزرگ مجید رجایی پایه گذاری گردید. پلکان پیشرفت در این ورزش دربرگیرنده هفت خان و س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس روانشاد استاد دهخدا و فرهنگنویسان دیگری که از او پیروی کرده اند تاج سر ما هستند ولی هرچه ایشان گفته اند که آیه قرآن و وحی منزل نیست که در ...

پیشنهاد
٢

درآیمان و فرستمان بجای واردات و صادرات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس بجای واژه صادر می توان از نوشتن یا نگاشتن یا گواهی کردن بهره برد: شناسنامه به نام نوزاد نوشته شد یا گواهی شد ( صادر شد ) . گسیل کردن به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود ُ سپاس "درآیمان و فرستمان" بجای واردات و صادرات کارواژه درآمدن، بهترین هماَرز برای ورود است که واژه درآمد نیز از آن بدست می آید، بن کنونی این ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود ُ سپاس "درآیمان و فرستمان" بجای واردات و صادرات کارواژه فرستادن بهترین هماَرز برای صدور است و از بن همین کارواژه می توان واژه ای ساخت بجای صادر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وارد=درون ، وارد شدن = درون شدن یا درون رفتن همچنین وارد به چم زبردست و کاردان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه جوز ( gowz =گردو ) با واژه هایی مانند کوژ، قوز، غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژگان غوزه، کوزه، کاسه، کوس ( طبل ) ، ک س ( زهار زن ) ، قوس ( کمان ) ، کوژ، قوز، جوز ( gowz =گردو ) و. . ، همگی از یک ریشه و به چم "برآمده وگرد" است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مو شکافانه، تیزبینانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نازک کار، ریزه کار نازک بین، باریک بین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود ُ سپاس هنگامی که برخی دوستان می بینند به زبانی سخنورند که بیشینه واژه هایش را واژگان پهلوی - پارسی ( که زبان نیاکانشان بوده ) و سپس تازی فراهم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

فراهم کردن، سرشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درود ُ سپاس جناب بهداروند! بگمانم شما این واژه را با واژه شاید عربی "زِین" جابجا گرفته اید که در زینت و زینب بکار می رود. تکواژ " زیب" از کارواژه" ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود ُ سپاس واژه "سخت" در زبان پهلوی به همین ریخت سخت کاربرد داشت. ریشه این واژه به زبان باستانی نیاآریایی باز می گردد به گونه ای که این واژه در زبا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود ُ سپاس ممکنه دوستان از بنمایه ها ( منابع ) ترکی باستانی، یکی را بنویسند؟ اگر منظور دیوان لغات الترک باشد این کتاب صد سال پیش پیدا شده! ولی ادعا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیریم که، با پذیرش به فرض درستی این سخن= با پذیرش درستی این سخن/ گیریم که این سخن درست باشد.