پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٤٧٥)

بازدید
٣,٦٠٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرگ ومیر، واژه مرگ ومیر چمار ( معنا ) جمع را در خود دارد و نیازی به جمع بستن ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گزافکار، گزاف کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در برخی باره ها می توان "شناساندن" را به جای تعیین کردن به کار برد: زادروز پورسینا به نام روز پزشک تعیین شد. زادروز پورسینا به نام روز پزشک شناسانده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نمونه، در نمونه، نمونه ای، برای نمونه، نمونه وار، بنمونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برجای مانده ها، بازماندگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساختمایه، سازمایه، بُنساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این واژه که به نظر می رسه انگلیک باشه برابرهای خودش رو در پارسی داره. ما در زبان خودمون نیازی به این واژه های بیگانه نداریم، زبان پربار پارسی به دست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همون okay کردن خودمون!!! این واژه که به نظر می رسه انگلیک باشه برابرهای خودش رو در پارسی داره. ما در زبان خودمون نیازی به این واژه های بیگانه نداریم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود به جناب داداش پور اگر ممکن است درباره پرسش تان توضیح بیشتری بدهید.

پیشنهاد
٠

نگاره یا گرافی تک دندان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چاره اندیشی

پیشنهاد
٠

چاره اندیشیدن گره گشودن

پیشنهاد
٠

انجمن چاره اندیشی انجمن گره گشایی

پیشنهاد
١

زهدان نگاری، روش نگاره سازی یا عکسبرداری رادیولوژی از زهدان ( رحم ) : با فرستادن داروی حاجب ( جذب کننده پرتو ایکس ) به درون زهدان، این دارو با فشار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تخم راهه نگاری، با فرستادن داروی حاجب ( جذب کننده پرتو ایکس ) به درون زهدان یا رحم، این دارو با فشار به درون لوله های زهدانی یا تخم راهه ها نیز می ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماستبندی، شیرفروشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُنده تر از دهان سخن گفتن، گنده گویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد / از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد صوفی مجلس که دی جام و قدح می شکست / باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد آتش رخسار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانسته،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس شاش کردن، پر شدن شاشدان یا مثانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انگلیک، از نژاد اَنگِل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

/خودبارَک/ خودبار = کامیون، خودرو باربر. خودبارک = وانت، کامیونت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرماپویایی به جای ترمودینامیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جناب فرهنگستان . . . واژه ی ترمودینامیک از نگاه دستوری، نام ( اسم ) است، واژه ی گرماپویا که شما در جایگاه برابرواژه به جای ترمودینامیک گفتید فروزه ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"خودبار" خودرو باربر، به جای کامیون می توان نوواژه ی خودبار رابه کار گرفت. باید و باید واژه های بیگانه را کنار گذاشت که دربردارنده ی واژه های تازی ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگلیسی ( اِنگِلیک ) ، واژه انگل ( نژاد مردم انگلیس ) ، همراه با پسوند نسبت سازِ "یک" که یک پسوند از زبان پارسی میانه یا پارسیک است. انگلیک= اِنگلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

/انگلیک/ در پارسی میانه یا پارسیک ( پهلوی ) ، پسوند "یک"، پسوند نسبت ساز بوده است که به ریخت "ی" در زمان کنونی کوتاه شده است. پسوند "ی" دارای کاربرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود گرامیان! گمان نکنم این همه بگو مگو درباره ی این جستار و موضوع سودمند و راهگشا باشد، اردوان در نامه ای که به اردشیر می نویسد با زبان سرزنش او را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبرومند، آبرودار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماندبر، برماندبر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درود همه جانداران دارای زندگی اند ولی نه همانند و یکسان. یک گیاه دارای تراز زندگی گیاهی ست نه بالاتر. یک جانور دارای زندگی جانوری ست نه بالاتر. ول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابوریحان بیرونی کیخسرو را همان کوروش دانسته. شاید خسرو دگردیس شده نام کوروش باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودایستا، خودپایا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودایستا، خودپایا

پیشنهاد
٠

با منت گذاشتن و به رخ کشیدن کاری که پیشتر برای کسی انجام شده، اشک او را در آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود بودن مشتقهای یک واژه در زبان تازی، نشان دهنده تازی بودن آن واژه نخواهد بود، ممکن است وامواژه ای به تازی درون شده باشد و با دیدن اندکی دگرش و تغی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آشنا، شناخته ( شده ) ، کاربردی، بهنجار، هنجارمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ناآشنا، ناشناخته، بی کاربرد، ناهنجار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی " بَشن" به چم بدن، تن. بشنه = بدنه، پیکره، سطح یک چیز.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَشنه، بَشن در گویشهای جنوبی و میانی ایران به چم تن و قد و بالاست و بشنه به چم بدنه و یا سطح یک جسم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بَشن در لهجه اسفهانی هم به چم تن و بدن و قد و بالاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بَشنه = بدنه، سطح و رویه یک چیز، واژه بَشن به چم ( معنی ) تن، بدن، قد و بالا

پیشنهاد
٠

گره گشایی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گره گشایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنه، خانمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آروم باش پسر جوگیر نباش و عصب نچسبون! روش قورمه کردن گوشت برای نگه داری درازمدت تنهابرای آذربایگان یا کردستان و. . . نبوده، شاید همه جای ایران کاربرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جناب داداش پور درود بر شما درست است که شور و انگیزه و به گفته شما تب پیش نیاز برای انجام هر کاری ست ولی برای هر کار چاره ای نیست جز اینکه باید از راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود ُ سپاس آیا خوبی و خوشی به یک چم ( معنا ) هستند؟ می توان گفت: نه هرگز! انسان در زندگی با هر چیزی می تواند خوش باشد ولی آن خوشی ها به ناگزیر و صدد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود / شناسواژه / شناسواژه یا حرف معرفه و تعریف در زبان پارسی، واکه ( واج صدادار ) / اِ/ است که به ریخت /ه/ در پایان نام می آید درواقع /ه/ در پارسی پ ...