بلبرینگ

/bolbiring/

معنی انگلیسی:
ball bearing

لغت نامه دهخدا

بلبرینگ. [ ب ُ بْری / ب ِ ] ( انگلیسی ، اِ )کاسه ساچمه ای که برای کم کردن نیروی اصطکاک و تبدیل لغزیدن به چرخیدن در قسمتهای مختلف گردنده ماشینها وابزارها از آن استفاده کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاس. ساچمه یی که برای کم کردن نیروی اصطکاک و تبدیل لغزیدن به چرخیدن در قسمتهای مختلف گردند. ماشینها و ابزارها از آن استفاده کنند .

فرهنگ معین

(بُ بِ ) [ انگ . ] (اِمر. )کاسة ساچمه ای که برای کم کردن نیروی اصطکاک و تبدیل لغزیدن به چرخیدن در قسمت های مختلف گردندة ماشین ها و ابزارها از آن استفاده کنند.

فرهنگ عمید

کاسه یا حلقه ای که گرداگرد آن ساچمه های فلزی دارد و در ماشین ها برای جلوگیری از ساییدگی میله های گردنده و سرعت و سهولت چرخیدن میله به کار می رود.

دانشنامه عمومی

بُل بِرینگ یا بال بِرینگ ( به انگلیسی: Ball bearing ) یا یاتاقان توپی گونه ای از چرخنده از خانوادهٔ یاتاقان ها هستند که کاربرد وسیعی در ابزارهای مختلف مانند هر چیزی که می چرخد و دیسک های سخت رایانه و اسکیت ها و صنایع بزرگ و خودروها و موتورها و … دارند. بلبرینگ ها می توانند هم بارهای شعاعی و هم بارهای محوری را تحمل کنند و معمولاً در جاهایی به کار می روند که بار به نسبت کوچک باشد. در یک بلبرینگ بار از لایهٔ خارجی به گوی ها اعمال می شود و از آنجا فشار به لایهٔ داخلی منتقل می گردد. با توجه به کروی بودن گوی ها، نقطهٔ تماسشان با لایه های درونی و بیرونی بسیار کوچک خواهد بود، ( تماس به صورت خطی یا نقطه ای ) در نتیجه می توانند بسیار نرم حرکت کنند؛ از سوی دیگر با توجه به کوچک بودن محل تماس، اگر فشار بیش از حدی به گوی ها وارد شود می تواند موجب تغییرشکل یا خردشدن آن ها گردد، در اینگونه موارد می توان از یاتاقان های غلطکی∗ یا یاتاقان های غلطکی مخروطی شکل∗ استفاده کرد. گونهٔ خاصی از بلبرینگ ها، بلبرینگ های محوری∗ نام دارند که برای سرعت های پایین در نظر گرفته شده اند و نمی توانند بارهای محوری شدید را تحمل کنند و از نمونه های کاربردها آن ها می توان به کاربردشان در میزهای گردان اشاره کرد.
این واژهٔ ترکیبی از دو واژهٔ بال ( توپ ) و بِرینگ ( حامل ) تشکیل شده است. در زبان انگلیسی به لهجهٔ بریتیش توپ به صورت «بُل» و آمریکایی این واژه است.
در بلبرینگ ها بار از لایهٔ خارجی به گوی ها منتقل می شود و از گوی ها فشار به لایهٔ داخلی منتقل می گردد. کروی بودن گوی ها باعث شده نقطهٔ تماس آنها با لایه های درونی و بیرونی بسیار کوچک باشد در نتیجه می توانند بسیار نرم حرکت کنند، از سوی دیگر با توجه به کوچک بودن محل تماس آنها با هم اگر فشار بیش از حدی به ساچمه ها وارد شود می تواند موجب تغییرشکل یا خردشدن آن گردد، در این موارد می توان از رول برینگ ها استفاده کرد.
تصور کنید در خودرو شما چرخ های استوانه ای مانند چرخ های تانک داشتیم در این موارد به دلیل تماس زیادی که سطح با این چرخ داشت اصطکاک بالا می رفت و در نتیجه سرعت حرکت پایین می آمد در رولبرینگ نیز همین اتفاق افتاده می افتد. در نتیجه سرعت بلبرینگ بیشتر از رولبرینگ می باشد.
اگر بر بلبرینگ ها فشار زیادی وارد شود ساچمه های داخل آن خرد می شود بنابرین از بلبرینگ های ساچمه ای که ساچمه های ریز دارند در فشارهای کم استفاده می شود و برای فشارهای زیاد از بلبرینگ هایی که دارای ساچمه های گرد تخته ای هستند استفاده می شود که به آنها بلبرینگ های غلتکی می گویند به نوعی از آن دارای غلتک نازکی هستند یاتاقان سوزنی می گویند.
عکس بلبرینگعکس بلبرینگعکس بلبرینگ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بُلْبِرینْگ (ball bearing)
بُلْبِرینْگ
(یا: کاسه ساچمه) یکی از دو نوع یاتاقان غلتشی ضد اصطکاک. نوع دیگر کاسه غلتک یا بلبرینگِ ساچمه غلتکی است. نقش کاسه ساچمه ایجاد ارتباط بین دو جزء یک ماشین است که نسبت به هم حرکت می کنند و این ارتباط را چنان ایجاد می کند که مقاومت اصطکاکی در برابر حرکت به حداقل برسد. در بسیاری از کاربرد ها، یکی از عضو ها محوری چرخان و دیگری پوسته ای ثابت است. هر کاسه ساچمه سه جزء اصلی دارد: دو ساچمه رو حلقوی شیاردار، و تعدادی ساچمۀ فولادی سخت. پهنای ساچمه رو ها برابر، اما قطر آن ها متفاوت است. ساچمه رو کوچک تر که داخل ساچمه رو بزرگ تر جای می گیرد و سطح خارجی آن شیار دارد، از سطح داخلی به یک جزء از ماشین، معمولاً محور، متصل می شود. سطح داخلی ساچمه رو بزرگ تر شیار دارد و سطح خارجی آن به جزء دیگری از ماشین، معمولاً پوسته، متصل می شود. ساچمه ها فضای بین دو ساچمه رو را پُر می کنند و با اصطکاکِ قابل چشم پوشی در شیار ها می غلتند. جزء دیگری با نام پنجرۀ بلبرینگ ساچمه ها را دور از هم، اما آزادانه، نگه می دارد. مزیت مهم کاسه ساچمه نسبت به یاتاقان های لغزشی اصطکاک ناچیز آن در آغاز حرکت است، اما در دور های بالا، در یاتاقان های لغزشی به سبب تشکیل فیلمِ روغن کمتر از کاسه ساچمه اصطکاک ایجاد می شود.

مترادف ها

ballbearing (اسم)
بلبرینگ

پیشنهاد کاربران

♦️
چند پیشنهاد برای واژه ی انگلیسیِ #ball_bearing به معنای فلزافزاری ساخته شده از چندین گویِ کوچک در دو حلقه ی پیرامونی و میانی که حرکت یا چرخشِ یک وسیله را ممکن می کنند، بلبرینگ، و جُزین
ا↙️
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 #گوتاوین ( gu. t�v. in ) ( گو ( همان "گوی" است. ) تاوین ( توضیحِ bearing در پایینِ صفحه را ببینید. )
🔸� #غلتاور 👈 ( qalt. �. var ) ( غَلت ا ( حرفِ میانجی ) وَر ( پسوندِ دارندگی ) )
🔹� #پیراگوچه 👈 ( pir�. gu. če ) ( پیرا ( پیشوند، به معنایِ پیرامون، دور ) گوچه ( کوتاه شده ی "گویچه" ) —> به سببِ آن که این افزار دارای گویچه هایی در پیرامونِ خود است.
🔸� #پیراتوپک ( pir�. tup. ak ) ( پیرا توپ - َ - ک ( پسوندِ کوچک ساز ) —> توضیحِ پیراگوچه را ببینید.
🔹 #گوی چرخ ( guy. čarx ) ( یا گوچَرخ )
🔸 #توپچه گرد ( tup. če. gard ) ( توپ - - چه ( پسوندِ کوچک ساز ) گَرد ( از مصدرِ "گردیدن ) )
🔹� #غلتش گر ( qalt. eŝ. gar ) ( یا غَلتِه گر )
🔸� #غلت ساز ( qalt. s�z )
🔹� #چرخش گر ( čarx. eŝ. gar )
🔸� #غلتان گوی ( qalt. �n. guy )
🔹� #چرخیز ( čarx. iz ) ( یا چَرخیزه ) ( چرخ - - یزه ( پسوندِ نسبت یا کوچک سازی —> بسنجید با: دهلیز، پاکیزه و . . . ) —> درکل، به معنایِ کوچک افزارِ چرخنده
🔸� #گردیز ( gard. iz ) ( یا گَردیزه ) ( گرد - - یزه —> در کل، به معنای کوچک افزارِ گردنده )
🔹� #گوی گرد ( guy. gard ) ( گوی گَرد ( از فعلِ "گردیدن" ) )
🔸 #غلتیزه ( qalt. ize )
🔹 #غلتانه ( qalt. �ne )
🔺توجه:
🟠 #bearing یاتاقان
🟠 #تاوینه ( t�v. ine ) ( تاو ( ستاکِ حال از مصدرِ تاویدن ( تحمل کردن ) - - ینه ( پسوندِ نسبت ) —> درکل، به معنای اَفزاری که وزن یا حرکتِ چیزی را تحمل می کند. )
یا:
🟠 #بالیسه ( b�l. is. e ) ( اسمِ مصدر از مصدرِ فرضیِ #بالیستن، به معنای "تکیه دادن" —> بروید به: حسن دوست، درآیه هایِ "بالش و بالین�. "
🔺نکته:
۱ - گفتنی است در انگلیسی ball bearing ( بلبرینگ ) نوعی bearing ( یاتاقان ) به حساب می آید. نگارنده می پندارد که در فارسی شاید بهتر باشد به شیوه ای عمل شود که امکانِ نپارشِ واژه های خوش آواتر و کوتاه تر از زبان سلب نشود. برای مثال:
#bearing تاوین یا تاوینه
#ball_bearing چرخیزه یا گوی تاوین یا گوتاوین
#rolling_bearing غلتاور یا غلتاوین
#plain_beaing تاوینِ توپی یا بشکه ای
#needle_bearing تاوینِ میلَکی یا سوزنی
#magnetic_bearing تاوینِ مغناتیسی
#fluid_bearing تاوینِ شناور
#flexure_bearing تاوینِ چین دار
#slipper_bearing تاوینِ سُرَنده یا لَغزا
#jewel_bearing تاوینِ گوهری
۲ - مثلِ همیشه، دوستانِ گرامی می توانند پیشنهادهای خود را در یادداشت گاه بنویسند. پس از بررسی ممکن است به متن افزوده شود.
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی

پیشنهاد آقای پاژین برای بلبرینگ، چرخیزه است.
بلبرینگ اسم مرکب هستش ( ball:توپ ring:حلقه )

بپرس