پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٩٠٢)
جور، واژه ی جور را می توان به جای ست=هماهنگ به کار برد. پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
مهندس نوآور اسپهانی در سده دهم هجری که ساخت نخستین گاهسَنج ( ساعت ) مکانیکی به نام او نوشته شده است. محمد حافظ اصفهانی در سال های پایانی زمامداری تی ...
صادق ملارجب اصفهانی زاده ی میان سال های ۱۲۲۵ - ۱۲۳۵ ق و درگذشته در ۱۳۰۵ ق از سُرایندگان بنام اسپهان و مردی پارسا و ساده زی بود و از نویسش قرآن گذران ...
ساده زی، قانع
ساده زی، ساده زیست اگر مراد از قانع، آدمی کم خواه و با زندگی ساده باشد.
ساده زی، ساده زیست
عبارت است از. . . = اینهاست. . . عبارتند از. . . = اینهایند. . . عبارت بود از. . . = اینها بود. . . چیزهایی که از انبار درخواست کردیم عبارت است از ...
عبارت است از. . . = اینهاست. . . عبارتند از. . . = اینهایند. . . عبارت بود از. . . = اینها بود. . . چیزهایی که از انبار درخواست کردیم عبارت است از ...
عبارت بود از. . . = اینها بود. . . عبارت است از. . . = اینهاست. . . عبارتند از. . . = اینهایند. . . چیزهایی که از انبار درخواست کردیم عبارت بود از ...
عبارت است از. . . = اینهاست. . . عبارتند از. . . = اینهایند. . . چیزهایی که از انبار درخواست کردیم عبارت است از. . . چیزهایی که از انبار درخواست ک ...
آفریدار، آفرینش
نمادواژگان، دانشواژگان
"نمادوارانه" اصطلاح، واژه ای ست که کمابیش به چم بنیادینِ خود به کار نمی رود بلکه در یک رشته ی ویژه، دارای یک چمِ ( معنیِ ) نمادین است بنابراین به جای ...
"نمادوارانه" اصطلاح، واژه ای ست که کمابیش به چم بنیادینِ خود به کار نمی رود بلکه در یک رشته ی ویژه، دارای یک چمِ ( معنیِ ) نمادین است بنابراین به جای ...
نمادواژ - دانشواژه - زبانزد - فرواژه . واژه ی اصطلاح واژه ای ست که کاربردهای گوناگونی یافته که برای ژرف نگرانه شدن زبان، بایسته است برای هریک از آن ...
عبارت، از شماری واژه یا گزاره پدید آمده که درونمایه ی ویژه ای را داراست. به جای این واژه ی بیگانه می توان از واژه ی گزاره ( =جمله] برای واژه سازی به ...
هُورت: زمخت، گنده، نتراشیده نخراشیده، بداندام، ناهنجار در ریخت و اندازه
واژه هورچ در لری همات هورت است در پارسی به چم زمخت و نتراشیده نخراشیده.
درود بر جناب نقدی ارجمند نخست اینکه به گمان من پاد در پادسو نیز پیشوند است همانگونه که هم در همسو پیشوند است، همسو= همجهت، موافق پادسو= ناهمجهت، ضده ...
گذارده شدن
سازگاری، هماهنگی
سازگاری، هماهنگی، سازگار بودن، هماهنگ بودن
واژه ی ممهور! از واژه های نادرستِ روامند شده در سخنگان و ادب ست. مُهر، واژه ای پارسی است و بردن آن به وزن مفعولِ تازی، از لغزش های میرزالغتی های عرب ...
تندروی، تند رفتن، تندروی کردن= زیاده روی کردن
در برخی باره ها: تند رفتن، تندروی کردن
باداب، باد آب
"اِشنُفتن"، "اشنودن" ریخت کهن بنواژهای شنودن، شنفتن و شنیدن، از ریشه ی [شنو] به چم دانستن، شناختن، فهمیدن که می تواند با sniff و snuff ( =بو کردن و ...
"اشنودن" ریخت کهن بنواژهای شنودن و شنیدن که می توان از آن به جای فرواژه ( اصطلاح ) "فهمیدن یا دریافتنِ بو" بهره گرفت.
گذاردن= تعیین کردن گذارده شدن= تعیین شدن زادروز پورسینا به عنوان روز پزشک تعیین شد. زادروز پورسینا به نام روز پزشک گذارده شد.
ارزنده
درود سپاس از جناب نقدی پیشکش به دوستان کنم که با واکاوی واژگان در اندیشه، من به این برآیند دست می یابم که شاید در بیشتر باره ها و نمونه ها پیشوند هن ...
نگریسته شدن، اینگونه که به نظر می آید، اینگونه که نگریسته می شود،
دُژَنباری، دُژاَنباری، دژنباری= انبارگری از برای سود اهریمنی و دشمنی با مردم. دژنبار= محتکر
سپاس از برای پاسخهای دوستان من تا اندازه ی بسیاری با این دیدگاه که واژه ی خشنود از خوش نود فراهم نشده همسو شدم ولی هنوز دل آرام نیستم که واژه ی خشنَو ...
درود بر جناب فرتاش گرامی سپاس از بازنمایی که داشتید. بزرگوار آیا شما می توانید باور استواری داشته باشید که "خشنَو" جدای از اینکه چه چمی دارد، یک تکو ...
درود [آر و نای] به جای مثبت و منفی پیشنهادهای درخور نگرشی از سوی دوستان به جای واژه های مثبت و منفی پیش کشیده شده مانند [های و نای] یا [هاده و نایه]. ...
مُشعِر= آگاهنده
نرمش، آسانگیری، ساده گیری
خاستگاه
چیمدار= مدلَّل
جوشاک مهره ای، جوش خوردگی مهره ها و مفصل های لگن به یکدیگر.
جوشاک مهره ای، جوش خوردگیِ آهسته وارِ مهره ها به یکدیگر.
جوشاک، سختی مفصل
هازش، برگرفته از واژه ی [هازیشن] در پهلوی
هازش یا هازیشن در پهلوی به چم یقین ( در دین )
زمینه چینی، زمینه سازی
غوزوله یا غوزولو: غوز پسوند کوچکساز " اوله"، مانند کوتوله، دیگوله، کوچوله. غوزوله به ریخت غوزولو هم آوایِش می شود و به چم غوزیِ کوتاه است.
واژه ی کوتوله دارای دو بخش "کوت" و "اوله" است. کوت از کوتاه می آید و همریشه با Cut، اوله پسوند کوچکساز است مانند دیگوله. کوتوله= بسیار کوتاه
فرامده= مشتق. فرامدگی= اشتقاق
فرامد یا فرامده به جای مشتق. فرایش یا فرامدگی به جای اشتقاق.