کاربن

/kArbon/

معنی انگلیسی:
carbon

لغت نامه دهخدا

کاربن. [ ب ُ ] ( فرانسوی ،اِ ) کاربون. کربن. عنصر الالماس. جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس و زغال سنگ در طبیعت یافت میشود. || زغال.

فرهنگ فارسی

کرسی گارن علیا در ناحیه تولوز ( فرانسه ) واقع در کنار گارن دارای ۳۲۱۸ تن سکنه راه آهن .
( اسم ) کربن یا کاغذ کاربن . کاغذ یست که یک طرف آن برنگ سیاه بنفش یا ابی و انرا برای مسوده برداشتن لای دو یا چند ورق کاغذ سفید میگذارند و چون بامداد یا قلم یا ماشین تحریر چیزی روی ورق. بالایی بنویسند بر ورقه یا ورقه های پایینی نقش بندد .
کاربون کربن

فرهنگ معین

(بُ ) [ فر. ] (اِ. ) کربن . کاغذ، کاغذی است که یک طرف آن رنگی است و آن را برای کپی برداشتن در هنگام نوشتن مورد استفاده قرار می دهند.

فرهنگ عمید

نوعی کاغذ به رنگ های مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته می شود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس