پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٣)
" گرماسخت" به جای ترموسِت؛ گرماسخت به بَسپار ( پلیمر ) هایی گفته می شود که در پی گرمادهی به آنها، پیوندهای عرضی با واکنش های شیمیایی پدیدار می شود و ...
خریدنامه، فروشنامه، پرداختنامه، هزینه نامه هر یک از این پیشنهادها را می توان در جایگاه درخور خود به کار گرفت.
خریدنامه
کنشیار، کنش یار کاتالیزگر
کنش یار، کنشیار، کاتالیزگر
شتابدهی
شتابدهی
به جای [در نتیجه یِ] می توان گفت: در پیِ، به دنبالِ، پی آمدِ
یخدان
"بیمارخو" [در چمار ( معنا ) همگانی] - بیمارخویی = اعتیاد " افیون زده" [در چمار ویژه] - افیون زدگی = اعتیاد
بیمارخویی = اعتیاد / بیمارخو = معتاد ( در معنای همگانی اعتیاد ) افیون زدگی = اعتیاد / افیون زده = معتاد ( در معنای ویژه اعتیاد )
" مردمی " واژه مردم در بنیاد خود به چم انسان و مردمی به چم انسانیت: من اندر برف و باران ایستاده / تو چشم مردمی برهم نهاده ( فخرالدین اسعد گرگانی ) ...
گرمالیان به جای ترمولومینسانس واژه " لیان" واژه ای پارسی به چم [درخشان، تابان] است و آمیخته واژه ی گرمالیان، واژه ای برساخته به جای واژاک ( اصطلاح ) ...
" گرمالیان" واژه " لیان" واژه ای پارسی به چم [درخشان، تابان] است و آمیخته واژه ی گرمالیان، واژه ای برساخته به جای واژاک ( اصطلاح ) تِرمو لومینِسانس ا ...
سالگشت، سال گشت
سالگشت: هنگام گردش سال کهنه به سال نو در آغاز نوروز
گیرنده، دریافت کننده
گرفتن، به دست گرفتن، دریافت کردن
درود در پاسخ به کاربر بالا اینکه [در پارسی گل باید غُل می شد] را از کجا آوردی؟ واژه " غُل"، بن و ریشه بنواژه "غُلیدن" است و پیوندی با گل ندارد. همان ...
دارسنگ
واژه ی "شیر" که اکنون به چمهای جانور جنگلی، مایه نوشیدنی و در سده گذشته به شیر آب هم گفته شده درواقع به چم همان مایه نوشیدنی است. آن جاندار جنگلی در ...
در پاسخ به کاربر بالا هنگامی که گفتمان بر تاریخ کهن ایران زمین می رود دیگر سخن از بخشبندی زبانها به پارسی وکردی و آذری و لری و. . . چندان درست نیست. ...
هرکسی چهره و شخصیتی جداگانه برای خودش دارد و پیوند داشتن با پیغمبر و امام مانند همسر، فرزند، برادر و. . به تنهایی مایه بالندگی و افتخار یا رهایی و نج ...
آژدار آج = دنده، نوار یا زبره ی تایر آجدار به چم دنده دار، زبره دار آژ به چم هاشور، نوار و آژدار = نواردار، پرفراژ
به جای عرصه ( خانه ) می توان گفت " زمینه" وبه جای اعیانی: ساخت، ساختمان
به جای عرصه ( خانه ) می توان گفت " زمینه" وبه جای اعیانی: ساخت، ساختمان
واژه ی " تِرِنگ" در گویش اسفهانی به چم سفت ( بستن ) است. ترنگ کردن یا ترنگ بستن. این واژه با افتادن واج /ر/ به تنگ دگردیس می شود.
بی آهنگ، ناهنگ ( ناآهنگ ) سخن ناهنگ یا بی آهنگ
آهنگین، خوشاهنگ
بی آهنگ، ناهنگ ( ناآهنگ )
خوشنوا، هماهنگ
خوشنوایی، هماهنگی هارمونیک = خوشنوا، هماهنگ
درود بر شما و همه اندیشه ورزان سپاسمندم به پاس روشنگری که برای واژه "بنواخته" نمودید، با این پرتو افکنی، می توان این پیشنهاد را [بُنِ واژه شده] چمید ...
به جز، مگر
درود بر مرد بزرگوار جناب فرتاش مرا شرمسار از سخنتان کردید. به گمانم "واختن" واگویشِ پهلویِ کارواژه ی "باختن" باشد که به جز چم شکست خوردن، چمار بازی ...
چگونی
مگر، به جز، جز
مگر
خوشایند
درود ُ سپاس بر شما جناب فرتاش! اینکه شما مرا شایسته پرسشتان دانستیدو دیدگاه مرا خواستید از بزرگواری شما بود وگرنه بنده خودم را در این اندازه ها نمی ب ...
با ارزش بودن
ارزش داشتن
نمایاندن، وانمود کردن، نمایش دادن
کارواژه آمیزه ای
دلبخواهی
درخور نگرش، نگرش پذیر
روپوشه ای، روبافتی = اپیتلیال، پوششی = اپیتلیوم
مواد زهرناک
خوردنیها، ماتکان خوراکی
خورشی، خورشتی