restart

/riˈstɑːrt//riːˈstɑːt/

باز اغازی، شروع دوباره، باز اغازیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: restarts, restarting, restarted
(1) تعریف: to cause (something) to begin afresh or to begin operating again.

- His stay at the rehabilitation center helped him restart his life.
[ترجمه گوگل] اقامت او در مرکز توانبخشی به او کمک کرد تا زندگی خود را دوباره آغاز کند
[ترجمه ترگمان] اقامت او در مرکز توان بخشی به او کمک کرد تا زندگی خود را مجددا راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The car's engine died, and I couldn't restart it.
[ترجمه لعیا] موتور ماشین خاموش شد و نمی توانستم آن را راه اندازی کنم
|
[ترجمه گوگل] موتور ماشین خاموش شد و من نتوانستم دوباره آن را روشن کنم
[ترجمه ترگمان] موتور ماشین خاموش شد و نمی توانستم از نو شروع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause (an active computer) to start its operations anew without shutting down.

- After installing the program, restart your computer.
[ترجمه گوگل] پس از نصب برنامه، کامپیوتر خود را مجددا راه اندازی کنید
[ترجمه ترگمان] پس از نصب برنامه، کامپیوتر خود را مجددا راه اندازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to begin operation again.

- The incident caused a disruption, but the competition has restarted now.
[ترجمه گوگل] این حادثه باعث اختلال شد، اما رقابت در حال حاضر از سر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان] این حادثه باعث اخلال در این حادثه شد، اما اکنون این رقابت مجددا آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of active computers, to start operations anew without shutting down.
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of restarting.

جمله های نمونه

1. The commissioners agreed to restart talks as soon as possible.
[ترجمه گوگل]کمیسیونرها موافقت کردند که مذاکرات در اسرع وقت از سر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]اعضای کمیسیون توافق کردند که مذاکرات را هر چه زودتر ازسر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our car stalled and wouldn't restart.
[ترجمه گوگل]ماشین ما متوقف شد و دوباره روشن نشد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ما از حرکت ایستاد و شروع به باز کردن نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The doctors struggled to restart his heart.
[ترجمه گوگل]پزشکان برای راه اندازی مجدد قلب او تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]پزشکان کوشیدند تا قلب او را مجددا راه اندازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trial will restart today with a new jury.
[ترجمه گوگل]دادگاه امروز با هیئت منصفه جدید از سر گرفته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]محاکمه امروز با یک هیات منصفه جدید آغاز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please restart your computer to complete installation.
[ترجمه گوگل]لطفاً رایانه خود را مجدداً راه اندازی کنید تا نصب کامل شود
[ترجمه ترگمان]لطفا کامپیوترتان را برای کامل کردن نصب مجدد راه اندازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the restart North started to play better rugby gaining more possession and putting Malone under pressure for the first fifteen minutes.
[ترجمه گوگل]پس از شروع مجدد، نورث شروع به بازی راگبی بهتر کرد و مالکیت بیشتری به دست آورد و مالون را در پانزده دقیقه اول تحت فشار قرار داد
[ترجمه ترگمان]بعد از شروع مجدد شروع مجدد آفریقای جنوبی، راگبی بهتری کسب کرد و دکتر مالون را برای پانزده دقیقه تحت فشار قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Restart cyclamen corms that have been resting over the summer.
[ترجمه گوگل]بنه های سیکلامنی که در تابستان استراحت کرده اند را مجدداً راه اندازی کنید
[ترجمه ترگمان]راه اندازی مجدد corms corms که در طول تابستان در حال استراحت بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mechanics tried to restart the car, but a gearbox breakage was quickly diagnosed.
[ترجمه گوگل]مکانیک ها سعی کردند ماشین را دوباره راه اندازی کنند، اما شکستگی گیربکس به سرعت تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]مکانیک سعی کرد خودرو را مجددا راه اندازی کند، اما شکستگی جعبه دنده به سرعت تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He leapt at the line-out and at the restart.
[ترجمه گوگل]او در خط اوت و در شروع مجدد جهش کرد
[ترجمه ترگمان]از صف بیرون پرید و دوباره شروع به باز شدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The garages shut up and helped people to restart their cars after they had stalled through a flood.
[ترجمه گوگل]گاراژها خاموش شدند و به مردم کمک کردند تا خودروهای خود را پس از توقف در سیل دوباره راه اندازی کنند
[ترجمه ترگمان]The تعطیل شدند و به مردم کمک کردند تا خودروهای خود را بعد از توقف سیلاب، مجددا راه اندازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both governments agreed to try to restart the political talks on Northern Ireland early in 199
[ترجمه گوگل]هر دو دولت توافق کردند که در اوایل سال 199، مذاکرات سیاسی در مورد ایرلند شمالی را از سر بگیرند
[ترجمه ترگمان]هر دو دولت توافق کردند که ابتدا مذاکرات سیاسی را در ایرلند شمالی ۱۹۹ بار آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Water fluoridation costing £260,000 is to restart to protect against dental decay in the region.
[ترجمه گوگل]برای محافظت در برابر پوسیدگی دندان در منطقه، فلورایداسیون آب با هزینه 260000 پوند شروع مجدد می شود
[ترجمه ترگمان]\"fluoridation\" (Water Water)، برای محافظت در برابر پوسیدگی دندان در منطقه، به \"costing ۲۶۰،۰۰۰\" (Water Water)هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chernobyl restart One of the three power plants at the Chernobyl nuclear reactor was restarted on Oct.
[ترجمه گوگل]راه اندازی مجدد چرنوبیل یکی از سه نیروگاه در راکتور هسته ای چرنوبیل در ماه اکتبر مجدداً راه اندازی شد
[ترجمه ترگمان]چرنوبیل یکی از سه نیروگاه برق هسته ای چرنوبیل را مجددا راه اندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That time the engine did not restart and the plane dived to the ground.
[ترجمه گوگل]آن زمان موتور دوباره روشن نشد و هواپیما به سمت زمین شیرجه زد
[ترجمه ترگمان]این بار موتور روشن نشد و هواپیما به زمین فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] شروع مجدد
[کامپیوتر] دوباره شروع کردن؛ بازآغازی ؛ شروع مجدد
[برق و الکترونیک] شروع مجدد
[ریاضیات] از سرگیری، از ابتدا شروع کردن

انگلیسی به انگلیسی

• begin again, recommence, start anew

پیشنهاد کاربران

خاموش روشن
می توان به جای خاموش و روشن از خاموش روشن بهره گرفت.
رایانه رستارت شد.
رایانه خاموش روشن شد
خاموش و روشن
می توان از خاموش و روشن به جای رستارت بهره گرفت
رایانه رستارت شد
رایانه خاموش و روشن شد
شروع مجدد
پَریساریدَن
بازآغازیدن/بازشروعیدن/
بازنشانی، بازنشاندن
d needs to restart You can restart

تو می توانی دوباره شروع کنی
دوباره شروع کردن
دوباره شروع کن

بپرس