مبدل

/mobaddal/

مترادف مبدل: تبدیل، تعویض، تغییر، دگرگون، عوض، تبدیل کننده، تغییردهنده، بدل کننده، ادپتور | تغییریافته، تبدیل گشته

برابر پارسی: دگرگشته، دگردیس، دگرنده، وردنده، ورتنده

معنی انگلیسی:
transducer, changed, transformed, transformer, converter, reducer, adapter, adaptor

لغت نامه دهخدا

مبدل. [ م ُ دَ ] ( ع ص ) بدل شده و تبدیل شده.( ناظم الاطباء ). تغییرداده شده. دیگرگون :
چون فرود آیی از آن گردی جدا
مبدلش گرداند از رحمت خدا.
مولوی
شب غلط بنماید و مبدل بسی
دید صائب شب ندارد هر کسی.
مولوی.
آن قراری که بزن او کرده بود
گشت مبدل آن طرف مهمان غنود.
مولوی.
- مبدل شدن ؛ بدل شدن. تغییر یافتن. عوض گشتن. تبدیل گشتن :
چیست هستی حس ها مبدل شدن
چوب گز اندرنظر صندل شدن.
مولوی.
باش تا حسهای تو مبدل شود
تا ببینی شان و مشکل حل شود.
مولوی.
پس قیامت نقد حال تو بود
پیش تو چرخ و زمین مبدل شود.
مولوی ( مثنوی چ خاورص 268 ).
- مبدل کردن ؛ بدل کردن. تغییر دادن :
خشم و شهوت مرد را احول کند
ز استقامت مرد را مبدل کند.
مولوی.
|| کلمه ای که بدل ازکلمه دیگر ( مبدل منه ) آید. ( فرهنگ فارسی معین ).

مبدل. [ م ُ ب َدْ دَ ] ( ع ص ) دیگرگون کرده و تغییر داده شده و بدل آورده شده. ( ناظم الاطباء ) تبدیل شده. تغییر شکل یافته :
گر بدان حالت ترا بودی بقا
کی رسیدی مرترا این ارتقا
از مبدل هستی اول نماند
هستی دیگر به جای او نشاند
همچنین تا صد هزاران هستها
بعد یکدیگر دوم به ز ابتدا
آن مبدل بین ، وسایط رابمان
کز وسایط دور گردی ز اصل آن.
( مثنوی چ خاور ص 292 ).
- مبدل شدن ؛ بدل شدن. تغییر یافتن : قحط و تنگی نواحی از یمن نقیبت او برخص و فراخی مبدل شد. ( المعجم چ دانشگاه ص 12 ).
بفرمود درهم شکستند خرد
مبدل شد آن عیش صافی به درد.
سعدی.
عنایتی که ترا بود اگر مبدل شد
خلل پذیر نباشد ارادتی که مراست.
سعدی.
- مبدل کردن ؛ تغییر دادن. بدل کردن. عوض کردن. تبدیل نمودن : ملک ایشان در تزلزل و اضطراب افتاد نظام الملک وزیر را به «تاج الملک ابوالغنائم » مبدل کردند. ( سلجوقنامه ظهیری چ خاور ص 34 ).
تا سعادت بخش انجم بخت اوست
حال نحسین را مبدل کرده اند.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 510 ).
- مبدل گرداندن ؛ تغییر دادن. عوض کردن. تبدیل نمودن : عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نگرداند. ( گلستان ).
- مبدل گردیدن ؛ مبدل شدن : محنت و اندوهش به بهجت و سرور مبدل گردید. ( عالم آرا چ امیرکبیر ص 224 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بدل شده، تغییرداده شده، بدل ازچیزی
( اسم ) تغییر دهنده بدل کننده جمع : مبدلین .

فرهنگ معین

(مُ بَ دَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) بدل شده ، تبدیل شده .
(مُ بَ دِّ ) (اِفا. ) تغییردهنده ، بدل کننده .

فرهنگ عمید

عوض شده، تبدیل شده.
تغییرداده شده، عوضی.

فرهنگستان زبان و ادب

{transformer} [فیزیک] دستگاهی که معمولاً جریان متناوب را، بدون تغییر بسامد، به جریان متناوب دیگری با اختلاف پتانسیل و شدت جریان متفاوت تبدیل کند متـ . ترانسفورماتور

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُبَدِّلَ: تبدیل کننده - عوض کننده
معنی تَبْدِیلَ: جایگزین شدن - مبدَّل شدن
معنی یُبَدِّلُ: مبدل می کند - عوض می کند
معنی تَبَدَّلَ: که مبدّل کنی - که جایگزین کنی
معنی لَا یَحِیقُ: حلول نمی کند - نازل نمی شود - نمی رسد (کلمه یحیق در اصل یحق بوده است که یکی از دو قاف آن مبدل به یاء شده)
معنی نُنَکِّسْهُ: او را وارونه می کنیم - واژگونش می کنیم (از مصدر تنکیس است که به معنای برگرداندن چیزی است به صورتی که بالایش پایین قرار گیرد و نیرویش مبدل به ضعف گردد ، و زیادتش رو به نقصان گذارد و عبارت "وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی ﭐلْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُو...
معنی رَّوْحِ: نفس - نفس خوش (هر جا استعمال شود کنایه است از راحتی ، که ضد تعب و خستگی است ، و وجه این کنایه این است که شدت و بیچارگی و بسته شدن راه نجات در نظر انسان نوعی اختناق و خفگی تصور میشود ، همچنانکه مقابل آن یعنی نجات یافتن به فراخنای فرج و پیروزی و عافیت ...
معنی لَبَسْنَا: مشتبه کردیم - پوشیده و مشکل کردیم - به اشتباه انداختیم - دچار اشتباه کردیم (در عبارت "وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاًَ وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ" منظور این است که اگر در پاسخ منکران پیامبر که به بشر بودن پیامبر ایراد ...
معنی یَلْبِسُونَ: می پوشانند - مشتبه می کنند - پوشیده و مشکل می کنند- به اشتباه می اندازند - دچار اشتباه می کنند (در عبارت "وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاًَ وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ" منظور این است که اگر در پاسخ منکران پیامبر که به بش...
ریشه کلمه:
بدل (۴۴ بار)

دانشنامه عمومی

تَرارِسان[ ۱] ، مُبدّل یا تِرَنسدیوسِر ( به انگلیسی: Transducer ) چیزی است که انرژی را از نوعی به نوع دیگر تبدیل می کند. انواع انرژی شامل: الکتریکی، مکانیکی، الکترومغناطیسی ( از جمله نور ) ، شیمیایی، صوتی یا گرمایی است. واژهٔ مبدل برای حس گرها یا تبدیل کننده های انرژی استفاده می شود.
یک حس گر ( Sensor ) برای تشخیص یک کمیّت فیزیکی و تبدیل آن به سیگنال الکتریکی استفاده می شود. برای مثال یک حس گر فشار، فشار ( حالتی از انرژی مکانیکی ) را تشخیص می دهد و به سیگنال الکتریکی تبدیل می کند.
انرژی را از یک مُحرک ( Actuator ) می گیرد و عکس العمل نشان می دهد. انرژی که از محرک داده می شود می تواند الکتریکی یا مکانیکی ( پنوماتیک، هیدرولیک و. . . ) باشد. موتور الکتریکی و بلندگو هر دو مبدل هستند، و تبدیل انرژی الکتریکی به حرکتی را با اهدافی متفاوت انجام می دهند.
• الکترومغناطیس:
آنتن - امواج الکترومغناطیس منتشر شده رابه سیگنال الکتریکی تبدیل می کند.
کارتریج مغناطیسی - تبدیل حرکات نسبی فیزیکی به سیگنال الکتریکی.
• هد نوار ضبط صوت، هد ضبط و پخش دیسک
حس گر اثر هال - تبدیل سطح میدان مغناطیسی به سیگنال الکتریکی.
• میله های پی اچ
• سلول سوخت الکتروشیمیایی
• حس گر هیدروژن
• برق کافت پلیمر
گالوانومتر
سامانه میکرو الکترومکانیکی
• موتور الکتریکی، موتورهای خطی
• ترانسفورماتور
• ژنراتور لرزشی
پتانسیومتر ( وقتی در تعیین موقعیت به کار رود ) .
• ترانس دیفرانسیل متغیر خطی یا ترانس دیفرانسیل متغیر چرخان
لود سل تبدیل نیرو به ولتاژ الکتریکی با استفاده از کرنش سنج
شتاب سنج
• کرنش سنج
• پتانسیومتر رشته ای
• حس گر جریان باد
• حس گر لمسی
• بلندگو، هدفون - تبدیل سیگنال الکتریکی به صدا ( سیگنال تقویت شده ← میدان مغناطیسی ← حرکتفشار هوا )
میکروفن - تبدیل صدا به سیگنال الکتریکی ( فشار هوا ← حرکت سیم پیچ ← میدان مغناطیسی ← سیگنال الکتریکی )
• پیکاپ ( موسیقی ) - تبدیل حرکت رشته های فلز به سیگنال الکتریکی ( مغناطیس ← سیگنال الکتریکی )
• مبدل لامسه تبدیل سیگنال الکتریکی به لرزش
پیزوالکتریسیته - تبدیل تغییر حالت بلور حالت جامد به سیگنال الکتریکی
• زمین آوا نگار - تبدیل حرکتی در زمین به ولتاژ
• بازوی گرامافون
• آب آوا سنج - تبدیل تغییرات در فشار آب به سیگنال الکتریکی
سونار ( فشار آ ب ← حرکت سیم پیچ ← میدان مغناطیسی ← سیگنال الکتریکی )
• حس گر فراصوت، انتقال امواج فراصوت
عکس مبدل

مبدل (آلبوم). مبدل یا ترنسفورمر ( به انگلیسی: Transformer ) دومین آلبوم استودیویی تک نفرهٔ لو رید، موسیقی دان راک آمریکایی است که ۸ نوامبر ۱۹۷۲  ( ۱۹۷۲ - 11 - ۰۸ ) به تهیه کنندگی دیوید بویی و میک رانسن از سوی آرسی ای رکوردز منتشر شد. ترانهٔ مشهور «روز تمام عیار» در این آلبوم قرار داشت.
عکس مبدل (آلبوم)

مبدل (افزار). مبدل یا تبدیل یا آداپتور[ ۱] وسیله ای است که مشخصه های یک دستگاه یا یک سامانه الکتریکی را به مشخصه های یک دستگاه یا سامانه ناسازگار تبدیل می کند. برخی، مشخصه های توان یا سیگنال را تغییر می دهند، در حالی که برخی دیگر صرفاً شکل فیزیکی یک اتصال دهنده را به دیگری تطبیق می دهند.
منبع تغذیه AC به DC، برق را از ولتاژ برق خانگی ( اعم از ۱۲۰ یا ۲۳۰ ولت متناوب ) به DC ولتاژ پایین مناسب برای تغذیه لوازم الکترونیکی مصرفی تبدیل می کند. منابع تغذیه کوچک و جدا شده برای لوازم الکترونیکی مصرفی، آداپتورهای ای سی یا شارژر نامیده می شوند.
یک نوع متداول مبدل یواس بی است.
یکی از انواع مبدل پورت سریال اتصالات بین کانکتورهای ۲۵ - پایه و ۹ - پایه را امکان پذیر می کند، [ ۲] اما بر ویژگی های مربوط به توان الکتریکی و سیگنال دهی تأثیر نمی گذارد.
عکس مبدل (افزار)عکس مبدل (افزار)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مُبَدِّل (transducer)
وسیله ای برای تبدیل نوعی از انرژی به نوع دیگر. مثلاً، ترمیستورمبدلی است که گرما را به ولتاژ الکتریکی، و موتور برقیمبدلی است که ولتاژ الکتریکی را به انرژی مکانیکی تبدیل می کند. مبدل ها در بسیاری از انواع حس گرها اجزای بسیار بااهمیتی اند و کمیت های فیزیکی مورد اندازه گیری را به سیگنال های الکتریکی متناسب تبدیل می کنند.

مترادف ها

transformer (اسم)
مبدل، تغییر دهنده، تبدیل کننده

converter (اسم)
مبدل، تبدیل کننده، الت تبدیل، مقلب، بر گرداننده

transducer (اسم)
مبدل

changed (صفت)
متغیر، مبدل

transformed (صفت)
مبدل

converted (صفت)
مبدل

فارسی به عربی

محول

پیشنهاد کاربران

Convertor
مبدِل ( دگرساز )
دگرساز گرمایی ( مبدل حرارتی )
دگرساز کهربایی ( مبدل الکتریکی )
دگرساز توان ( مبدل قدرت )
دِگَرجامه، دِگَرپوشش، جایگزینی/جابەجایی تَنپوش
تبدیل کردن
جایگزین کردن
از اجزای تشکیل دهنده تشکیل انرژی الکتریکی از سوخت های فسیلی است.

بپرس