پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٣٨)
"پرتُوِش" پرتابش - پرتاوش - پرتوِش، پرتوش= پرتودهی
"پرتُوِش" = پرتویدن، پرتودهی، پرتو دادن، تاویدن، تابیدن، تابش پرتوِش - پرتاوش - پرتابش
پرتاب - پرتاو - پرتو؛ پرتاب= افکندن به دور، پر پیشوندی ست که چم [به دور، به پیش] به واژه می دهد. واژه ی پرتو دگردیس شده ی همان واژه ی پرتاب است وی ...
افکندن به دور؛ پیشوند "پَر" به چم [به پیش، به دور] است.
پرتابه
پرتابه
پخشاندنی
رانش زدا
دردزدا، دردکُش
پیشنما، پیش نمایش
پیشنما، پیش نمایش
پیشنما، پیش نمایش
[بهتر دانستن یا بهتر دیدن] گاهی می توان بهتر دانستن یا دیدن را به جای ترجیح دادن به کار برد: ترجیح میدم خودم رو معرفی نکنم. بهتر میدونم خودم رو نشنا ...
"بهتر دانستن" گاهی می توان بهتر دانستن را به جای ترجیح دادن به کار برد: ترجیح میدم خودم رو معرفی نکنم. بهتر میدونم خودم رو نشناسونم.
باکتری کش، ترکیزه کش، پادترکیزه
گواهی، گواهی کردن به جای پاراف کردن
چادرزنی
"پیکربندی" در بسیاری از زمینه ها، پیکربندی را می توان جایگزین نظم و ترتیب و تنظیم کرد.
بُرشنِگار، رایا برشنگار
بُرشنِگار، رایا برشنگار
پرتو دَرنِما" پرتو درنما یا درون نما به جای اشعه ایکس پرتوِ درون نما، پرتوی ست که درون تن را می نمایاند.
پرتوکاو ( کاونده با پرتو ) ، پویشگر درنِما، درنما= درون نما، از این نامواژه می توان برای نامیدن پرتو ایکس بهره گرفت. اشعه ایکس= پرتو درنما
روبشگر= اسکنر، روبش= اسکن
واژه ی روبش به جای اسکن روبشگر= اسکنر
پرتو دَرنِما" پرتو درنما یا درون نما به جای اشعه ایکس پرتو درنما، پرتوی ست که درون تن را می نمایاند.
"پرتو دَرنِما" پرتو درنما یا درون نما به جای اشعه ایکس پرتو درون نما، پرتوی ست که درون تن را می نمایاند.
روده بین، پس روده بین، پس روده= کولون، روده بزرگ
روده بینی، پس روده بینی
پس روده، پسروده
پس روده، پسروده
پس روده
زهدان برداری
شکم بینانه
شکم کاوی، شکم شکافی
شکم کاوی، شکم شکافی
شکم بینی
شکم بین
درون بین
" ناسانِش"، " ناسانی"؛ : ناسانش/ناسانی به چم ( معنی ) ناهمانندی، نبودِ همسانی و دگرمان ( تفاوت ) است. ناسانش می تواند جایگزین تیزبینانه ای برای کنتر ...
علاقه= دوستاری، مهربانی، مهرورزی علاقه مند= دوستار
ترابرد
ترابرد
همخوانی
همخوان، گاهی می توان از این واژه به جای منطبق بهره گرفت و از همخوانی به جای انطباق.
زیستار
زیستگاهی، زیست بومی
زیستگاهی، زیست بومی
"پِیآیش" پیآیش به چم ( معنی ) در پی آمدن، به دنبال آمدن نوواژه ای به جای واژه های توالی، تسلسل، تواتر
"پیآیش" در پی هم آمدن، زنجیروار آمدن
پِیآیند= در پی آمدن، دنبال هم آمدن پی رفت= در پی رفتن، دنبال هم رفتن هردوی این واژه ها را می توان به جای تواتر، توالی، تسلسل و برابرهای لاتین آنها به ...