پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (١,٩٢٣)

بازدید
٢,٦٢١
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"هم ایستایی" هم ایستایی در زیست شناسی به چم ( معنای ) پایداری و ماندگاریِ پهنه ی درونی بدن و استوار نگه داشتن شرایط فیزیکی و شیمیایی جاندار است. کا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" آهسته وار" تدریج= آهستگی، به تدریج، تدریجی= آهسته، کم کَمک، نرم نرمک تدریجاً، به طور تدریجی= آهسته وار، کم کم، نرم نرم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" آوند" در دستور زبان واژه ی آوند به چم ظرف نیز می تواند جایگزین خوبی به جای قید باشد ، قید هم همان ظرف زمان و مکان و. . . است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تدریج= آهستگی، به تدریج، تدریجی= آهسته، کم کم، تدریجاً، به طور تدریجی= آهسته وار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور خودکار، خود به خود، به خودی خود، خواهی نخواهی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به طور خودکار، خودکاروار، خودبه خود، به خودی خود، خواهی نخواهی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودبه خود، به خودی خود، خواهی نخواهی، چه بخواهیم چه نخواهیم، خودکاروار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنجاردری، دریدن و پاره کردن هنجار ( یک چیز طبیعی، عادی )

پیشنهاد
٠

جدایی ناپذیر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رخنه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایا و بایسته، باینده و بایسته. . جدایی ناپذیر، جدانشدنی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابرناک بودن، ابری بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

[شگفتا که گفته اند حقیقت مانند زهرمار تلخه، شنیدن همان و زنجیر پاره کردن همان!] فرمانروایی، شاهنشاهی= حکومت کشوردار، زمامدار= دولت شهرنشینی، شهریگری= ...

پیشنهاد
٠

آیین دانش آموختگی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندیشه پرور، رایساز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندیشه پرور، رایساز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جُمَنده، تارپا جمنده کوتاه شده ی واژه ی جنبنده است که این واژه گاهی به چم حشره به کار می رود. جمندگان= حشرات= تارپایان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسرفت، پایین روی ( در واژه ای مانند زوال خورشید )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایین روی خورشید

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" کَسمان"، "کسمندی" به چهره یا ریخت کَس ( شخص یا هر پدیده ای ) نمایان شدن. کسمند= متشخص

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی "واچَک" همریشه با واژه های واج، واژ، واز، آواز و. . است و بهتر است از همین واژه به جای واژه ی تازی [جمله] بهره گیری شود. واچیدن= جمله ساختن و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی "واچَک" همریشه با واژه های واج، واژ، واز، آواز و. . است و بهتر است از همین واژه به جای واژه ی تازی [جمله] بهره گیری شود. واچیدن= جمله ساختن و ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مضاف= افزوده، مضاف الیه= افزونه ( اضافه شونده ) ، حرف اضافه= افزون واژ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مضاف= افزوده، مضاف الیه= افزونه ( اضافه شونده ) ، حرف اضافه= افزون واژ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیم، چیمه= علت چیمش= تعلیل چیمتن= علت آوردن چیمی، چیمیک= عِلّی چیمان، چیمگان= علل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنش زا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنش زا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلیدواژه به واژه هایی گفته می شود که از نوشتاری بلند برون آوری شده و در بسامدی بالا و نیز غیر اتفاقی گویای جستارهای ارزنده آن نوشته می باشد. سفارش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"یازش" آختن و یاختن به چم بیرون کشیدن است با بن کنونی آز و یاز. می توان نام ستاک ( اسم مصدر ) یازش را به جای استخراج به کار گرفت. آختن، یاختن= بیرو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پربسامد، پیاپی، پی درپی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در انگارش ( ریاضی ) واژه "همتا" می تواند برابر با متمایل نگریسته شود. همتا= متماثل همتایی= تماثل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

[یارو] در آغاز یک بایستار یا قانون برای خودش می شناساند: [در پارسی هیچ واژه ای با واج /ی/ آغاز نمی شود] پس بنابراین به این فرجام دست می یابد که [یار] ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در انگارش ( ریاضی ) به جای تماثل می توان از واژه ی "همتایی" بهره کرفت . همتایی= تماثل همتا= متماثل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

واژه ی [قشقرق] به گمان فراوان برگرفته از نام و سروصدای پرنده ای ست که "کشکرک" نامیده می شود همان زاغ یا کلاغ زاغی پرسروصدا و جارو جنجال که در شهرهای ...

پیشنهاد
٠

فرسودن، پوسیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایستایش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نااُسپُر، ناسپر، در زبان پهلوی واژه ی اوسپوریگ به چم کامل و اَنوسپوریگ به چم ناقص بوده، انوسپوریگ را می توان در پارسی کنونی ساده تر نمود و نوواژه ی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نااُسپُری، ناسپری، در زبان پهلوی واژه ی اوسپوریگ به چم کامل و اَنوسپوریگ به چم ناقص بوده، انوسپوریگ را می توان در پارسی کنونی ساده تر نمود و نوواژه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاش بند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوره

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی استبعاد آنجایی که به چم بعید دانستن است می توان به جایش از برابرهای پارسی "گمان نداشتن" و یا "باور نداشتن" بهره گرفت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باور نکردن، باور نداشتن، گمان نداشتن، دور از ذهن دانستن،

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوزشمندانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" بُردار" بُردار به جای واژه ی تازی ناقل. بن گذشته از ستاک یا مصدر [بردن] پسوند نام ستاک ساز [ار] بردار به چم برنده چیزی از جایی به جایی، بیشتر به ج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"پدیدارنده" در برخی گزاره ها واژه ی پدیدارنده را می توان به جای فاکتور/عامل به کار گرفت. در گرمایش زمین چندین فاکتور/عامل موثر بوده است. در گرمایش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آفریننده، سازنده، پدیدار کننده، پدید آورنده، پدیدارنده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"خوردار" بن گذشته[خورد] پسوند نام ستاک ( اسم مصدر ) ساز [ار] مانند گفتار، کردار. در برخی جاها که واژه مصرف برای چیزهای خوردنی به کار می رود می توان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کتابی که هنوز ویراستاری و شیرازه بندی ( صحافی ) نشده می توان گفت " نوشتمان"

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

"پندارین" پندارین به جای مجازی، در برابر با راستین ( حقیقی ) فضای مجازی= پندارپهنه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چمبار، چم بار