پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٢٦١)
روده بینی، پس روده بینی
پس روده، پسروده
پس روده، پسروده
پس روده
زهدان برداری
شکم بینانه
شکم کاوی، شکم شکافی
شکم کاوی، شکم شکافی
شکم بینی
شکم بین
درون بین
" ناسانِش"، " ناسانی"؛ : ناسانش/ناسانی به چم ( معنی ) ناهمانندی، نبودِ همسانی و دگرمان ( تفاوت ) است. ناسانش می تواند جایگزین تیزبینانه ای برای کنتر ...
علاقه= دوستاری، مهربانی، مهرورزی علاقه مند= دوستار
ترابرد
ترابرد
همخوانی
همخوان، گاهی می توان از این واژه به جای منطبق بهره گرفت و از همخوانی به جای انطباق.
زیستار
زیستگاهی، زیست بومی
زیستگاهی، زیست بومی
"پِیآیش" پیآیش به چم ( معنی ) در پی آمدن، به دنبال آمدن نوواژه ای به جای واژه های توالی، تسلسل، تواتر
"پیآیش" در پی هم آمدن، زنجیروار آمدن
پِیآیند= در پی آمدن، دنبال هم آمدن پی رفت= در پی رفتن، دنبال هم رفتن هردوی این واژه ها را می توان به جای تواتر، توالی، تسلسل و برابرهای لاتین آنها به ...
"پِیآیند" پیآیند= در پی آمدن، زنجیره وار و پشت سر هم آمدن
پیآیند، در پی آمدن
پاسخ به جناب مهرابی در فرواژه ی [بعض دیگری=بهتر از دیگری]، درینجا هرآینه بعض=بِه از beh az ( =بهتر از ) بوده پس بعض= بِه از، بهتر از؛ [بِه از] در ...
اُخت در اخت شدن همانا اوخت و یوخت بوده، یوختن= جستن= جفتن= جفت شدن اخت شدن= جفت شدن
همیوغ درهم
درهم
درهمآمیخت، درهم آمیخت
آمیخته، آمیختار
آمیخته، آمیختار
پیوندگر پلساز، پیوندگر میانی، پیوندگر میانجی
پیوندگر، پیوند
پیوندگری
پیوند، پیوندگر، پیوست، پِیبست، پِیبسته
دریافته= مفهوم، concept فرایافت= مفهوم ژرف، دریافته ای فراتر از یک فهم و درک ساده، فراتر از concept
گونه ی بنیادین، گونه ی پایه گونه ی گیاهی یا جانوری که در یک بوم سازگان ( اکوسیستم ) نقش برجسته و تعیین کننده ای را داراست.
"بومگیر" به گونه یا گونه هایی از یک جاندار ( گیاه یا جانور ) که در یک زیست بوم چیره و فراگیر است بومگیر گفته می شود.
واژه های [ارزنده، برجسته] را گاهی می توان به جای مهم به کار گرفت.
"بومگیر" گونه یا گونه هایی از جانداران ( گیاه یا جانور ) که پوشش فراگیر یک بوم را می سازند، با نام"بومگیر" شناخته می شوند. واژه بومگیر در پارسی، گیا ...
گاهی می توان [فراگیر] را به جای اصلی به کار برد: به گیاه اصلی یک منطقه، گیاه غالب گفته می شود. به گیاه فراگیر یک بوم، گیاه چیره یا "بومگیر" گفته می ...
در جایی که واژه ی formation، به چم و معنی تشکیل و شکل گیری است می توان از برابرهای پارسیِ [پیدایش، ساخت، پدیداری، پدیدآیی، پایه ریزی و. . ] بهره گرفت ...
پویامیخت" پویامیخت ( =آمیخته ی پویا ) به جای کمپلکس فعال. پویامیختن به جای کمپلکس فعال شدن. . پویامیخت ( activated complex ) یک آمیخته ی پویا و نا ...
"فرایافت" به چم چیزی است که فراتر از دریافت حسی یا آغازین به دست می آید، یک برداشت یا تفسیر ژرفتر که با اندیشه ورزیِ همه گیرانه دریافته شود. برای و ...
دریافتِگان
"دریافته" می تواند به جای واژه ی تازی مفهوم به کار رود.
گواهمند، خردمندانه، خردورزانه، دانشورانه
"ساختاری" در دانش های رایانه، رایش ( ریاضی ) و گویاییک ( منطق ) می توان واژه ی ساختاری را به جای صوری ( صورت بندی شده یا فرمال ) به کار برد. زبان صو ...
"برآیندگیری" برآیندگیری نوواژه ای ست که می توان به جای واژه های [نتیجه گیری، استنتاج] به کار گرفت.