پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣٠٣
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه های تیز ( - - >ستیز ) ، تیغ ( - - >ستیغ ) ، تیش ( تیشه ) ، تیر همگی از ریشه ی تیگرَه و تیغری به چم تیز و برنده در زبان اوستایی هستند. در پهلوی: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی تازه در پارسی دری و نوین برگرفته از "تازگ" در پارسی میانه ( پهلوی ) است که به ریخت طازج در زبان تازیان هم درون شده است. به کاربری که گفت تازه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درود این گمان هست که واژه سنجاق برگرفته از واژه ی چنگک باشد به چم ابزاری برای بستن دو بخش جامه به یکدیگر. ولی گمان استوارتر، پیوستگی واژه ی سنجاق ب ...

پیشنهاد
٠

درود شادروان دهخدا در زیر واژه ی کُنگُر می نویسد: کنگر. [ ک ُ گ ُ ] ( اِ ) قسمی از گدایان باشند که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرند و بر در خانه ها و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانه بندی، جداسازی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش، فزایش، فزونسازی، افزونگری، زادافزایی، گرته گیری، گرته برداری ( رونوشت برداری )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش یاخته ای/یاختیک، زادآوری یاخته ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش گیاهان ( به شیوه هنجار و طبیعی ) ، فزونسازی گیاهان ( به دست انسان ) گرته گیری گیاهان گرته گیری از گیاهان گرته = رونوشت، کپی، تکثیر

پیشنهاد
٠

شیداَفزا، پرتوافزا، - شیگردافزا= فوتون افزا شیگرد= شیدگَرد ( ریزه پرتوی ) = فوتون

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبدزد رود، آبرُبا رود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هنردزدی، هنرربایی گرته گیری ناروا ( رونوشت برداری ناروا )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزون پذیر، فزون پذیر، گرته پذیر ( رونوشت پذیر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزونپذیر، فزون پذیر، گرته پذیر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزوده شدن، افزون شدن، افزایش یافتن، گرته گیری شدن ( رونوشت یا کپی گرفته شدن )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزونگر، فزونگر، افزاینده

پیشنهاد
٠

افزونگر الکترون، افزاینده الکترون

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزاینده، گرته گیر، گرته بردار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فزونسازی ژن، گرته گیری ژن، گرته برداری ژن ( افزایش ژن به شیوه طبیعی ) گرته گیری از ژن، گرته برداری از ژن ( افزایش ژن به دست انسان )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزودن، افزایش دادن، گرته گرفتن، گرته برداشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش، افزودن، بیشسازی، بیش سازی، گرته گیری، گرته برداری ( رونوشت یا کپی گرفتن )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچند شدن ژن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچند شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچند کردن، دوچند سازی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچند، دولا، دولایه، جفت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچند، جفت، دولا، دولایه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درود در بسیاری از باره ها به جای واژه ی دوباره و یا واژه ی تازی مجدد و نمونه های اینچنینی، می توان از پیشوند [باز] بهره گرفت: شروع مجدد= بازآغاز نوشت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازآراستنی، بازآرایی پذیر، بازگرداندنی، بازگشت پذیر، بازنشاندنی، بازنشان پذیر

پیشنهاد
٠

بازآرایی، بازآراستن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازآرایی، بازآرایش = دوباره سامان یافتن، دوباره تنظیم شدن

پیشنهاد
٠

بازسپرد، بازسفارش، بازسپاری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازآرایی

پیشنهاد
٠

بازگزارش، باز ویچار

پیشنهاد
٠

بازگرفت، بازپسگیری

پیشنهاد
٠

بازتباهی کردن، بازتباهی، بازگناهی، بازگنهکاری، بازتبهکاری

پیشنهاد
٠

بازانجام، دوباره کاری کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازسازی، بازفرآوری

پیشنهاد
٠

بازآموزی

پیشنهاد
٠

بازآرایی، بازسازمانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازخوانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بسیاری از باره ها به جای واژه ی دوباره و یا واژه ی تازی مجدد و نمونه های اینچنینی، می توان از پیشوند [باز] بهره گرفت: شروع مجدد= بازآغاز نوشتنِ د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بسیاری از باره ها به جای واژه ی دوباره و یا واژه ی تازی مجدد و نمونه های اینچنینی، می توان از پیشوند [باز] بهره گرفت: شروع مجدد= بازآغاز نوشتنِ د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیشوند دُش و دُژ به چم [بد، پلید، سخت] در واژه هایی همچو دشمن، دشوار، دژخیم، دژآگاه و. . . در پارسی برگرفته از دوش و دوژ در پارسی باستان و اوستایی، ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند dis برگرفته از dis در لاتین و به ریخت dys در واژه های دانشیک، برگرفته از dys در یونانی ( δυσ=dus در یونانی باستان ) است. [مانند واژه ی duskolo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشوند dis برگرفته از dis در لاتین و به ریخت dys در واژه های دانشیک، برگرفته از dys در یونانی ( dus در یونانی باستان ) است. [مانند واژه ی duskolos=دش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صد اندر صد این دشت جای من است بلند آسمانش هوای من است. فردوسی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رُمبیدن، رمباندن، رمبش، فروریختن، فروریزی، فروریزش فروپاشیدن، فروپاشی، فروپاشش افت، افت کردن، دچار افت شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَبَهگشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سختی، به فراوانی، به شدت، بسیار فراوان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدجور