پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)
واژه های تیز ( - - >ستیز ) ، تیغ ( - - >ستیغ ) ، تیش ( تیشه ) ، تیر همگی از ریشه ی تیگرَه و تیغری به چم تیز و برنده در زبان اوستایی هستند. در پهلوی: ...
واژه ی تازه در پارسی دری و نوین برگرفته از "تازگ" در پارسی میانه ( پهلوی ) است که به ریخت طازج در زبان تازیان هم درون شده است. به کاربری که گفت تازه ...
درود این گمان هست که واژه سنجاق برگرفته از واژه ی چنگک باشد به چم ابزاری برای بستن دو بخش جامه به یکدیگر. ولی گمان استوارتر، پیوستگی واژه ی سنجاق ب ...
درود شادروان دهخدا در زیر واژه ی کُنگُر می نویسد: کنگر. [ ک ُ گ ُ ] ( اِ ) قسمی از گدایان باشند که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرند و بر در خانه ها و ...
دانه بندی، جداسازی
افزایش، فزایش، فزونسازی، افزونگری، زادافزایی، گرته گیری، گرته برداری ( رونوشت برداری )
افزایش یاخته ای/یاختیک، زادآوری یاخته ای
افزایش گیاهان ( به شیوه هنجار و طبیعی ) ، فزونسازی گیاهان ( به دست انسان ) گرته گیری گیاهان گرته گیری از گیاهان گرته = رونوشت، کپی، تکثیر
شیداَفزا، پرتوافزا، - شیگردافزا= فوتون افزا شیگرد= شیدگَرد ( ریزه پرتوی ) = فوتون
آبدزد رود، آبرُبا رود
هنردزدی، هنرربایی گرته گیری ناروا ( رونوشت برداری ناروا )
افزون پذیر، فزون پذیر، گرته پذیر ( رونوشت پذیر )
افزونپذیر، فزون پذیر، گرته پذیر
افزوده شدن، افزون شدن، افزایش یافتن، گرته گیری شدن ( رونوشت یا کپی گرفته شدن )
افزونگر، فزونگر، افزاینده
افزونگر الکترون، افزاینده الکترون
افزاینده، گرته گیر، گرته بردار
فزونسازی ژن، گرته گیری ژن، گرته برداری ژن ( افزایش ژن به شیوه طبیعی ) گرته گیری از ژن، گرته برداری از ژن ( افزایش ژن به دست انسان )
افزودن، افزایش دادن، گرته گرفتن، گرته برداشتن
افزایش، افزودن، بیشسازی، بیش سازی، گرته گیری، گرته برداری ( رونوشت یا کپی گرفتن )
دوچند شدن ژن
دوچند شدن
دوچند کردن، دوچند سازی
دوچند، دولا، دولایه، جفت
دوچند، جفت، دولا، دولایه
دوچند
درود در بسیاری از باره ها به جای واژه ی دوباره و یا واژه ی تازی مجدد و نمونه های اینچنینی، می توان از پیشوند [باز] بهره گرفت: شروع مجدد= بازآغاز نوشت ...
بازآراستنی، بازآرایی پذیر، بازگرداندنی، بازگشت پذیر، بازنشاندنی، بازنشان پذیر
بازآرایی، بازآراستن
بازآرایی، بازآرایش = دوباره سامان یافتن، دوباره تنظیم شدن
بازسپرد، بازسفارش، بازسپاری
بازآرایی
بازگزارش، باز ویچار
بازگرفت، بازپسگیری
بازتباهی کردن، بازتباهی، بازگناهی، بازگنهکاری، بازتبهکاری
بازانجام، دوباره کاری کردن
بازسازی، بازفرآوری
بازآموزی
بازآرایی، بازسازمانی
بازخوانی
در بسیاری از باره ها به جای واژه ی دوباره و یا واژه ی تازی مجدد و نمونه های اینچنینی، می توان از پیشوند [باز] بهره گرفت: شروع مجدد= بازآغاز نوشتنِ د ...
در بسیاری از باره ها به جای واژه ی دوباره و یا واژه ی تازی مجدد و نمونه های اینچنینی، می توان از پیشوند [باز] بهره گرفت: شروع مجدد= بازآغاز نوشتنِ د ...
پیشوند دُش و دُژ به چم [بد، پلید، سخت] در واژه هایی همچو دشمن، دشوار، دژخیم، دژآگاه و. . . در پارسی برگرفته از دوش و دوژ در پارسی باستان و اوستایی، ه ...
پیشوند dis برگرفته از dis در لاتین و به ریخت dys در واژه های دانشیک، برگرفته از dys در یونانی ( δυσ=dus در یونانی باستان ) است. [مانند واژه ی duskolo ...
پیشوند dis برگرفته از dis در لاتین و به ریخت dys در واژه های دانشیک، برگرفته از dys در یونانی ( dus در یونانی باستان ) است. [مانند واژه ی duskolos=دش ...
صد اندر صد این دشت جای من است بلند آسمانش هوای من است. فردوسی
رُمبیدن، رمباندن، رمبش، فروریختن، فروریزی، فروریزش فروپاشیدن، فروپاشی، فروپاشش افت، افت کردن، دچار افت شدن
تَبَهگشت
به سختی، به فراوانی، به شدت، بسیار فراوان
بدجور