پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٣٥)
در زمینه ی دانش رایانه و برای کاربردهای گوناگون: [کارافزار، برنامه، برنامک] زبان پارسی در ساخت دانش واژه ها بسیار پویاست و توان درونزایی بالایی دارد، ...
کارافزار، برنامه. زبان پارسی در ساخت دانش واژه ها بسیار پویاست و توان درونزایی بالایی دارد، توانمندتر از انگلیسی و فرانسه که در بخشهای گوناگون دانش، ...
ویناس در پهلوی واژه ی "ویناس" به چم جنایت و گناه به کار می رفت، این واژه در پارسی نوین به ریخت گناه که چم فراگیرتری دارد درآمده لیک می توان ریخت پهل ...
پرشکوه، باشکوه، شکوهمند. هیچ ارزندگی و اهمیتی نداره که لاکچری درست است یا لاکشری یا لاکطری! ارزنده اینه که همگی بیاییم زبانمون رو از آسیب واژه های ب ...
سبکسر، سبکسار، سبک مغز
بی آبرو، سبک، سبکسر، بی فرهنگ، فرومایه، بدپوش، قرتی
زیبا، قشنگ، باشکوه، شکوهمند، بافرهنگ، آبرومند، خوشپوش، خوش جامه
باشکوه، پرشکوه، شکوهمند، پر زرق و برق، چشمگیر، فریبنده
شکوهمند، پرشکوه، ارجمند، بزرگوار، گرانمایه، بلندپایه
شکوه، شکوهمندی، ارج، ارجمندی، بزرگواری، بزرگی، جایگاه، پایه، تراز
بلندپایه آبرومند، پرشکوه، شکوهمند، پرارج، ارجمند
بلندپایه، ارجمند، ارزشمند شکوهمند،
خوشنامی، بزرگواری، بزرگی، ارزش، ارزشمندی، ارج، ارجمندی شکوه، شکوهمندی، جایگاه تراز و . . .
آبرو، آبرومندی، ارجمندی، بزرگواری، جایگاه، تراز، شکوه
تلکه: تله ک، تله ی کوچک، تله ی پندارین، تله ای فریبنده برای به چنگ آوردن پول و دارایی آدمهای خام
فروگشت= کاتابولیسم، فراگشت= آنابولیسم
بِهتَن، درست، تندرست
بِهتَنی، درستی= سلامتی بهتن= سالم
بِهتَن، درست، تندرست= سالم، سلامت بهتنی، بهبودی، تندرستی= سلامتی
برخی کژاندیش و کوته بین گمان می کنند اگر هر روز بیایند و به دیدگاه های درست و دانشورزانه نپسند ( منفی ) دهند می توانند راستی و حقیقت را بپوشانند یا گ ...
کژندیش، کج اندیش
برقساز، برقزا
دهانبان، دهنبان
بَرقبان
برقبان
درود ریشه ی بنواژه ی قاپیدن درپایه "کَپ" است که امروزه به ریخت کف در بنواژه های [کف رفتن، کف زدن=ربودن، قاپیدن] هم دیده می شود. از ریشه ی کپ، بنواژ ...
"کشتمان" می توان از واژه ی کهن کشتمان برای جایی که هم کشتزار و هم پرورشگاه چارپایان است بهره گرفت.
همسنجی واژه های بازار و باجه ( بازچه ) : واژه ی بازار که در پهلوی واچار و وازار بوده در پارسی کنونی به ریخت بازار درآمده است. این واژه جدای از ریشه ...
پرتابگر
بَشن ( bashn ) = تن، قد و قامت
برآمدن= طلوع کردن، برآمد و برآیش=طلوع
جناب یوسفی می توانی بگویی در کدام نسخه ی کهن و دستنویس واژه ی پهلوی را به ریخت پایگاوی نوشته است؟ شاید بگویی برو از خود جهانگیر تاوادیا بپرس! خب باشد ...
دلی، دلبخواهی
اندیشه رها، آزاد، آرام
درود بر کاربر ذریه برای این خواسته می توانید از واژه های [نشیب یا نشیبگاه] بهره ببرید.
خورآمد برآمد خورشید یا طلوع خورشید
خورشُد رفتن خورشید، فروشُد خورشید خورشد= غروب خورشید
برآمد= طلوع خورآمد= آمدن خورشید، طلوع خورشید، sunrise فروشُد= غروب خورشُد= رفتن خورشید، غروب خورشید، sunset
فروشُد= غروب خورشُد= رفتن خورشید، غروب خورشید، sunset برآمد= طلوع خورآمد= آمدن خورشید، طلوع خورشید، sunrise
خورشُد فروشُد خورشید
خورآمد، برآمدِ خورشید
"برآمد" برآمدن= بالا آمدن، برآمد= طلوع فروشد= غروب چو فردا برآید خور از خاوران برآئیم یکسر به مازندران. فردوسی. بس زود برآمد ز فلک کوکب سعدم چه سو ...
"فروشُد" فروشدن، پایین رفتن واژه ی فروشد به جای غروب و برآمد به جای طلوع. بس زود برآمد ز فلک کوکب سعدم چه سود که در وقت فروشد چو برآمد. مسعودسعد. ...
از، از سرِ در برخی جاها " از" و "از سرِ" بجای به خاطرِ و به علتِ گریه او " از" خوشحالی ست. این سخن او "از سر" شکم سیری بود!
در پیِ بهرِ
در پیِ بهرِ
دگرش پذیر
دگرش پذیر
درود پشیمان=پیشِمان این واژه در خاستگاهها و پسگشتهای کهنِ پارسی دری و پهلوی به ریخت پشیمان نوشته شده نه پیشمان. هرچند می توان گفت [پشی] ریخت دیگری ...
گیتی پرستی