پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦٤٠)
کارسرا از این واژه می توان به جای [محل کار] بهره گرفت.
شاید و توانستن به جای امکان داشتن و ممکن بودن شاید=امکان دارد=ممکن بودن [در جمله ی خبری]: امکان داره دوستم هم بیاد= شاید دوستم هم بیاد . توانستن=امک ...
نشدنی است، کار نشدی است
میانپار، میان پار، واژه ا ی گزیده شده به جای سانترومر میانپار: بخشی از فام تن که رشته های دوک هنگام تقسیم یاخته ای به آن می چسبند.
امکان دارد= شاید ممکن است= شاید ممکنه ( یا امکان داره ) منم بیام. شاید منم بیام.
میانپار، میان پار
وامواژه، وام واژه
"فروواژه" فروواژه به جای اصطلاح عامیانه واژه ای که تنها در زبان مردم کاربردی است نه در نوشتار و ادب، واژه ی تراز پایین.
فروواژه، واژه ای پیشنهادی ست که می تواند به جای [اصطلاح عامیانه] به کار گرفته شود.
واژآمیخت
زامه
زامه زایی
هله پوک= هلِ پوک، دانه ی هل تهی و پوک که نمادی از یک چیز بی ارزش یا کم ارزش است. زبانزدِ [دوست مرا یاد کن به یه هله پوک] به چمِ: ای دوست، هتا یک چی ...
[دوست مرا یاد کن به یه هله پوک] این زبانزد را به کسی گویند که به ویژه پس از بازگشت از سفر، دوست یا خوشاوند خودش را فراموش کرده و با یک رهاورد یا سوغ ...
گیازامه ای
"گیازامه" = آنتروزویید زامه ( کامه ی نر ) در گیاهان پست مانند جلبک ها و سرخسها.
واژه ی لمس به چم بی حس و سست و فلج، همان واژه ی لَس است که در برخی گویش ها به ریخت لَسم واگویی شده و با واژه های لش، لاش و لاشه که اندریافت بی حسی و ...
واژه ی لَس به چم بی حس، همان است که در زبان مردمی [لمس] گفته می شود. لس با واژه های لش، لاش و لاشه که اندریافت بی حسی و ناپویایی در آنهاست همریشه اس ...
پگاه بِکام
چِشته= طعمه خوراک اندکی که در دام نهند.
نیمروز خوش، نیمروز بکام
بیانه= اگزون، میانه= اینترون
پگاه بِکام به جای صبح بخیر
پگاه بکام، روز خوش
رِناتَن
چندلادی
دیسَک
واژه ی "میانه" به جای [اینترون]
در زیست شناسی، واژه ی "بیانه" به جای اگزون برگزیده شده است.
نوگرایی
پیش هسته ای، جاندار پیش هسته ای
پیش هسته ای
همتا، همسان، همانند
چلیپا
"چلیپایی شدن" جابجایی ماده ژنتیکی هنگام زادآوری ( تولید مثل ) جنسی بین فامینَک یا کروماتیدهای غیر خواهر دو فامتن ( کروموزوم ) همسان است که منجر به فا ...
هنگامِ. . . در همگامِ. . .
قندنما، قندواره
قندنما، قندواره
کافتن= شکافتن، تجزیه قندکافت= شکافتن قند، قندکافت به جای گلیکولیز
"قندکافت" کافتن= شکافتن، تجزیه قندکافت= شکافت قند
نوگلوکززایی
نوگلوکززایی
به سیفلیس دچار شدن، سیفلیس گرفتن، ( زبانزد ناسزاگونه )
خوردن ( به لحن ناسزاگونه و زننده )
دشنام آمیز، ناسزاگونه، زننده
دشنام آمیز، ناسزاگونه
برتری جو، فزونخواه، جاه پرست، زورجو
تیغبرگِ خارزبان، کاکتوس خارزبان= تیغبرگ زبان مادرشوهر
برتری جویی، برتری خواهی زورجویی، زورگرایی، فزون خواهی، جاه پرستی
برتری جو، برتری خواه زورجو، زورگرا، فزون خواه، جاه پرست