پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)

بازدید
٦,٣٠٣
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدجور، بدجوری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدجوری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوند ( علت ) های فراگیر در یک دست کشیدن و کج رفتن خودرو: - ناترازی چرخها - فرسایش ناهمسان لاستیکها - ناهمسانی فشار باد چرخها - نارسایی در سامان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی می توان از واژه ی [ناهمسان] بجای نامنظم بهره برد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در خودرو: [یک دست کشیدن] یک فرواژه است به چم کجرویِ خودرو به چپ یا راست، هنگامی که فرمان رها می شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روامند، گسترده، پرکاربرد، کاربردی، فراگیر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامواژه ی [سَرادَ] در پارسی باستان، همان سرادک در پارسی میانه و سرا/سرای در پارسی نوین است که به ریخت سرادق درون تازی و سارای درون ترکی هم شده است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاگی= بیضی، خاگیک= بیضوی، [خاگ= تخم، تخم مرغ]

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برساخته، دستساز، کارخانه ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاردان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاردان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ ساختگی، سنگ ساختنی، سنگ کارخانه ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساخته ها، ساختِگان، دستسازها، سازمندان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سازمند، ساختمند، دستساز، کارساخت، کارخانه ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستساز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازمند، ساختمند، ساخته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازمند، ساختمند، ساخته پرداخته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همنَهِشتی، همنهادی، همگذاشتی ساختگی، ساختنی سازمند، ساختمند دستساز، کارخانه ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهره گیر، کاربر، بکارگیرنده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی می توان از واژه ی [گَردان یا گردانی] به جای تعویض بهره گرفت: تعویض روغنی= روغنگردانی تعویض کننده ی روغن= روغنگردان تعویض خون= خونگردانی ✅️ دستگا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خونگردانی، خون گردانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روغنگردانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موآلو، پشمالو

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه ی جُند ( =لشکر ) ، تازیده یا معرب واژه ی گُند ( =لشکر ) در پهلوی است. گُند= هر چیز پیچیده، گرد شده، فراهم آمده همچو لشکر که فراهم آمده و جمع ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هورمون گُندپرور هورمون گندانگیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُندپرور گندانگیز

پیشنهاد
٠

گُند انگیز گند= گناد، غُنده ( غده ) ی سازنده ی یاخته های ژادی ( جنسی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی غده باید برگرفته از غُنده و غند باشد؛ غند/غنده= هر چیز پیچیده و گرد شده - دهخدا هجر تو چون غنده ای شد در دلم ای شفای جان ببر این غنده را. مول ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غُند یا غنده= غده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رانچرخ سوار، رانه سوار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرخان= موتور~ چرخنده چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ""جنبش و حرکت چرخنده"" می ترادیسد ( دگردیس می کند ) . - رانچر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در برخی جاها می توان واژه ی [پیشران] را جایگزین نمود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برقچرخان/برق چرخان= الکتروموتور واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برقچرخان/برق چرخان= الکتروموتور واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موتور= چرخان ( =چرخنده ) واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت زیرزمینی ( فسیلی ) ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوخت زیرزمینی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به جنبش و حرکت چرخنده می ترادیسد ( دگ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزونگر، فزونگر، افزونساز، فزونساز، افزاینده، بلندگو

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزونگر، فزونگر، افزونساز، فزونساز، افزاینده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارونگر، واروگر، برگرداننده، برگردان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارونگر، واروگر، برگرداننده، برگردان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخ نما

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخ نما

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناآشکار، ناپیدا، گنگ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناآشکار، گنگ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورافتاده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دردنخور، هیچکاره، کفتر پشت دری: کبوتری که نه به درد تخمگذاری می خورد نه برای حمال بودن درخور است نه برای پراندن کارایی دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرابه به چم رشته ها و منگوله هایی که از کناره چیزی آویزان شده، در بنیاد باید شُرآبه یا شارآبه باشد گویه ی دیگری از آبشار؛ شُرآبه= رشته ها و منگوله ها ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

هناسیدن= نفس کشیدن هناسش= تنفس چراکه ما در پارسی و در بسیاری از زبانهای ایرانی مانند کردی و لری، واژه ی [هناس] را به چم نفس داریم. داشته هایمان را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هناس= نَفَس، هناسیدن= نفس کشیدن، هناسش= تنفس، بِهِناس/بِناس= نفس بکش