پیشنهادهای مهدی کشاورز (١,٩٢٣)
یوزگربه یا گربه وحشی نام پارسی سِروال است که در آفریقا می زیَد.
واژه ی [واژگون] در سخنگان و ادب هزاره ی گذشته به ریختهای [باشگونه، باژگونه و واشگونه] نیز دیده می شود: ای کار تو ز کار زمانه نمونه تر/او باشگونه و تو ...
ناوَردگان ناوردگان نوواژه ای پیشنهادی ست به جای تورنمنت واژه ی "ناورد" به جای مسابقه و رقابت: به گرز و سنان اسب تازی گرفت/به ناورد صد گونه بازی گرف ...
ناوَردگان، ناورد= مسابقه، رقابت ناورد گرفتن= مسابقه دادن: چو لَعلم با شکر ناورد گیرد/تو مرد آر آنگهی نامرد گیرد. نظامی به گرز و سنان اسب تازی گرفت/ ...
وَچَک یا واچَک واژه ای در پارسی میانه به چم جمله است. واژه ی "واچَک" همریشه با واژه های واج، واژ، واز، آواز و. . است، بِواج= بگو، حرف بزن. واچک= گف ...
"پندارگاه" سپاس از سرور نقدی از برای پیشنهادشان همانگونه که کاربر گرامی کمال هم گفته اند خواسته و منظور از فضا در فرواژه ی "فضای مجازی"، کیهان و آسم ...
ناگایشی، سترون، سردسرشت، سردمزاج
مینویی مینویی به جای معنایی و معنوی
جدایش، بخش، دیوارک
"گزینه ای" به جای واژه ی بیگانه ی [تستی]، نیازی به افزودن چهار یا چند، پیش از واژه ی[گزینه ای] نیست، می توان از واژه ی گزینه ای به جای تستی بهره گرفت ...
"نوشتاری" آزمون نوشتاری
خوش پشت به منزلت ستوری داند که بر آن نشیند وچنانکه خواهد میراند و می گرداند و اگر رام و خوش پشت نباشد بتازیانه بیم می کند در وقت. ( تاریخ بیهقی ) .
گردشبَر، گردش بر. واژه های بیگانه رو بریزیم دور.
"ناوَرد" واژه ی ناورد به جای مسابقه و رقابت. به گرز و سنان اسب تازی گرفت/ به ناورد صد گونه بازی گرفت. اسدی توسی. سخن در صلاح است و تدبیر و خوی/نه ...
"ناوَرد" واژه ی ناورد به جای مسابقه و رقابت. به گرز و سنان اسب تازی گرفت/ به ناورد صد گونه بازی گرفت. اسدی توسی. سخن در صلاح است و تدبیر و خوی/نه ...
واژه ی "ناورد" به جای مسابقه و رقابت: به گرز و سنان اسب تازی گرفت/به ناورد صد گونه بازی گرفت. اسدی توسی. سخن در صلاح است و تدبیر و خوی/نه در اسب و ...
ناوَردگان، ناورد= مسابقه، رقابت ناورد گرفتن= مسابقه دادن: چو لَعلم با شکر ناورد گیرد/تو مرد آر آنگهی نامرد گیرد. نظامی به گرز و سنان اسب تازی گرفت/ ...
گردشبر
"گردِشبَر" گردشبر واژه ای ست پیشنهادی به جای [تور لیدر]. گردشبر= راهنمای گردشگران
"ریززی" ریز زی: زنده ی بسیار کوچک. در پاسخ به کاربری که [دُشزی] را پیشنهاد کرده باید گفت این پیشنهاد، درخور برای و به جای باکتری ( آن هم از گونه ی ب ...
نظامی در آغاز اسکندرنامه خود را اینگونه "پیر پاسیگوی" شناسانده: بر آنگونه کز چند بیدار مغز/شنیدم درین شیوه گفتار نغز بسی نیز تاریخها داشتم/یکی حرف ن ...
درود برای اینکه تبار یک واژه یا وند آشکار گردد به ویژه درباره ی واژگانی که در دو یا چند زبان همباز و مشترک اَند به جز ریشه یابی آن واژگان و وندها، پی ...
ژک: پسوند بسیارکوچکساز، ژه: پسوند کوچکساز مانند مژه ( مو ژه ) ، نایژه، دریاژه ( دریاچه ) ژک مانند مژک ( موی بسیار کوچک ) ، نایژک
Dispatch= فرستادن، فرستش، فرستمان Dispatched= فرسته
پادبست، پادپالایه
پالایش
گسیل، فرستش، فرستمان
فرسته، بسته ی پستی= فرسته
"بومبُرد" بوم راهبرد، زمین راهبرد؛ بومبرد= ژئواستراتژی، بومبردی= ژئواستراتژیک
"بومبُردی" بوم راهبردی، زمین راهبردی، راهبرد زمینی، راهبرد بومشناسانه؛ بومبرد= ژئواستراتژی بومبردی= ژئواستراتژیک
"تازیده" تازیده= تازی شده، معرب
موج پز، موجپز، تندپز
موج پز، موجپز، تندپز دستگاه آشپزخانه ای برای تند گرم کردن خوراک۵
موج پز، موجپز، تندپز
اَفسُرِش، فِسُرِش، فسردگی، شَجاییدگی
پسرفت، پسروی، پسرفتن.
تَراگو به جای دوبلور، تراگفت به جای دوبلاژ.
"تَراگفت" می توان از این نوواژه به جای واژه ی دوبلاژ بهره گرفت. تراگفت= دوبلاژ تراگو= دوبلور
تراگو= دوبلور، تراگفت، تراگویی، تراگویش= دوبلاژ، تراگفتن= دوبله کردن
تراگفت، تراگویی، تراگویش
تراگفت، تراگویی، تراگویش. زبان ارجمند پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
درود به جناب نقدی دوست بزرگوار، سپاسمندم از واکاوی زیبایی که درباره ی ریشه ی واژه ی زنده انجام دادید و به دست آوری بن های کنونی و گذشته ی آن؛ به گما ...
سردمدار، زمامدار
آبباختی، dehydration ( دچار ) آبباختی ( شدن ) به از دست رفتن آب در جانداران بخاطر گرما یا اسهال و. . یا از دست روی آب در بیجانان بخاطر کنونه ( وضع ...
آبباخته، آبزدوده
آبباختی، ( دچار ) آبباختی ( شدن ) به از دست رفتن آب در جانداران بخاطر گرما یا اسهال و. . یا از دست روی آب در بیجانان بخاطر کنونه ( وضعیت ) هنجارین ...
جمادات= بیجانان# جانداران جماد= بیجان
برونگفت، برون گفت
برونگفت، برون گفت
سه گانه . 🟢 دوستداران زبان کهن و ارجمند پارسی