پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٠٤٣)
رُمبیدن، رمباندن، رمبش، فروریختن، فروریزی، فروریزش فروپاشیدن، فروپاشی، فروپاشش افت، افت کردن، دچار افت شدن
تَبَهگشت
به سختی، به فراوانی، به شدت، بسیار فراوان
بدجور
بدجور، بدجوری
بدجوری
شوند ( علت ) های فراگیر در یک دست کشیدن و کج رفتن خودرو: - ناترازی چرخها - فرسایش ناهمسان لاستیکها - ناهمسانی فشار باد چرخها - نارسایی در سامان ...
گاهی می توان از واژه ی [ناهمسان] بجای نامنظم بهره برد.
در خودرو: [یک دست کشیدن] یک فرواژه است به چم کجرویِ خودرو به چپ یا راست، هنگامی که فرمان رها می شود.
روامند، گسترده، پرکاربرد، کاربردی، فراگیر
نامواژه ی [سَرادَ] در پارسی باستان، همان سرادک در پارسی میانه و سرا/سرای در پارسی نوین است که به ریخت سرادق درون تازی و سارای درون ترکی هم شده است.
خاگی= بیضی، خاگیک= بیضوی، [خاگ= تخم، تخم مرغ]
برساخته، دستساز، کارخانه ای
شاردان
شاردان
سنگ ساختگی، سنگ ساختنی، سنگ کارخانه ای
ساخته ها، ساختِگان، دستسازها، سازمندان
سازمند، ساختمند، دستساز، کارساخت، کارخانه ای
دستساز
سازمند، ساختمند، ساخته
سازمند، ساختمند، ساخته پرداخته
همنَهِشتی، همنهادی، همگذاشتی ساختگی، ساختنی سازمند، ساختمند دستساز، کارخانه ای
بهره گیر، کاربر، بکارگیرنده
گاهی می توان از واژه ی [گَردان یا گردانی] به جای تعویض بهره گرفت: تعویض روغنی= روغنگردانی تعویض کننده ی روغن= روغنگردان تعویض خون= خونگردانی ✅️ دستگا ...
خونگردانی، خون گردانی
روغنگردانی
موآلو، پشمالو
واژه ی جُند ( =لشکر ) ، تازیده یا معرب واژه ی گُند ( =لشکر ) در پهلوی است. گُند= هر چیز پیچیده، گرد شده، فراهم آمده همچو لشکر که فراهم آمده و جمع ش ...
هورمون گُندپرور هورمون گندانگیز
گُندپرور گندانگیز
گُند انگیز گند= گناد، غُنده ( غده ) ی سازنده ی یاخته های ژادی ( جنسی )
واژه ی غده باید برگرفته از غُنده و غند باشد؛ غند/غنده= هر چیز پیچیده و گرد شده - دهخدا هجر تو چون غنده ای شد در دلم ای شفای جان ببر این غنده را. مول ...
غُند یا غنده= غده
رانچرخ سوار، رانه سوار
چرخان= موتور~ چرخنده چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ""جنبش و حرکت چرخنده"" می ترادیسد ( دگردیس می کند ) . - رانچر ...
در برخی جاها می توان واژه ی [پیشران] را جایگزین نمود.
برقچرخان/برق چرخان= الکتروموتور واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ...
برقچرخان/برق چرخان= الکتروموتور واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به ...
موتور= چرخان ( =چرخنده ) واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت زیرزمینی ( فسیلی ) ر ...
سوخت زیرزمینی
واژه ی چرخان را می توان به جای موتور به کارگیری کرد؛ چرخان ( موتور ) ، دستگاهی ست که نیروی برق یا سوخت فسیلی را به جنبش و حرکت چرخنده می ترادیسد ( دگ ...
افزونگر، فزونگر، افزونساز، فزونساز، افزاینده، بلندگو
افزونگر، فزونگر، افزونساز، فزونساز، افزاینده
وارونگر، واروگر، برگرداننده، برگردان
وارونگر، واروگر، برگرداننده، برگردان
نخ نما
نخ نما
ناآشکار، ناپیدا، گنگ
ناآشکار، گنگ
ورافتاده