پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٦١٤)
بیماریزایانه، بیماریزاوار
از واژه ی لیان به چم تابان، می توان دانشواژه ی " گرمالیان" را ساخت به جای [ترمولومینسانس]؛ گرمالیان: روشی که در آن با گرما دادن به برخی کانیها و رسید ...
"گرمالیان" واژه " لیان" واژه ای پارسی به چم [درخشان، تابان] است جمشید کیانی نه که خورشید لیانی کز نور عیانی همه رخ عین سنائی خاقانی. آمیغ واژه ی گر ...
بُن شناسی، بنشناسی
شکی نیست که واژه ی اُت یا اوت در ترکی برگرفته و کوتاه شده ی واژه ی آتش است که در سانسکریت هوتش و در پارسی تاجیکی اُتش واگویی می شود؛ این واژه در پار ...
"هرگز" واژه ی هرگز که کاربر مسعودی به جای واژه ی تازی ممنوع پیشنهاد دادند بسیار درخور و کاربردی است: سیگار کشیدن ممنوع= سیگار هرگز ورود ممنوع= ورود ...
اشک در نامواژه ی اشکان پیوندی با اشک که برآیند گریه است ندارد؛ این اشک کوتاه شده ی ارشک است، ارشک به ریخت آرش نیز کوتاه شده است. ارشک نامی ایرانی ست ...
باهم ببینیم تاریخنگاران درباره ی زبان آذربایگان چه گفته اند: ۱ ) ابن ندیم در کتاب خود الفهرست، برپایه سخن ابن مقفع ( سده یک هجری ) سرزمین های اصفهان، ...
دانشور، دانشمند
درود با سپاس از کاربر آرش کیانی برای خاستگاهها و بنمایه های روشنگرانه ای که نمایان کردند؛ حتا اگر این پسگشتها هم نبود نام اردشیر بابکان بنیانگذار شا ...
شناسایی، شناسش
تبارسنجی، بن سنجی، بنیادسنجی بنشناسی، بنیادشناسی
به جای جنس و جنسیت ( نر و ماده ) ، واژه ی " ژاد" که دگردیسیده ی زاد است درخور می باشد. ژاد، بخش دوم یا تکواژ دوم واژه ی نژاد است؛ ژاد یا همان زاد، ب ...
مایه
واژه ی نژاد از دو بخش فراهم آمده: ژاد، بخش دوم یا تکواژ دوم واژه ی نژاد است؛ ژاد یا همان زاد، بن گذشته ی بُنواژه ی زادن است که با پیشوند [نِ]، واژه ی ...
به جای جنس و جنسیت ( نر و ماده ) ، واژه ی " ژاد" که دگردیسیده ی زاد است درخور می باشد. ژاد، بخش دوم یا تکواژ دوم واژه ی نژاد است؛ ژاد یا همان زاد، ب ...
کارساز
درود جناب ژ کسی که بخواهد آزادانه، رها بی وابستگی و به دور از تعصب چیزی فراگیرد فراخواهد گرفت ولی اگر در یک چارچوب بسته، خشک و کج وچوله ی پنداری که گ ...
ابزاره
آزارنده
گرفتاری، گره، پیچیدگی چالش
ابزارک، نوواژه ی ابزارک نه تنها بار نایی ( منفی ) ندارد که آوایِش و تلفظ آسان تری دارد.
همیابی، همیافتی، همپذیری
همیافتی، هم یافتی، همیابی، هم یابی، گاهی نیز در برخی فتادها ( موردها، نمونه ها ) می توان به جای تفاهم، واژه ی همپذیری را جایگزین کرد.
ریزجاندار، ریزاندامه به جای میکروارگانیسم، ریزاندامِگان به جای میکروارگانیسم ها
ریزاندامه، ریزاندامِگان= میکروارگانیسم ها
بسترساز، این واژه را می توان به جای [باعث] به کار گرفت.
بستر، بسترساز: ماده ی خوراکی، نمناکی و تاریکی، بستر یا بسترساز ( باعث ) رشد کپک خواهد بود.
کارافزار به جای اپلیکیشن یا برنامه کاربردی
در زمینه ی دانش رایانه و برای کاربردهای گوناگون: [کارافزار، برنامه، برنامک] زبان پارسی در ساخت دانش واژه ها بسیار پویاست و توان درونزایی بالایی دارد، ...
کارافزار، برنامه. زبان پارسی در ساخت دانش واژه ها بسیار پویاست و توان درونزایی بالایی دارد، توانمندتر از انگلیسی و فرانسه که در بخشهای گوناگون دانش، ...
ویناس در پهلوی واژه ی "ویناس" به چم جنایت و گناه به کار می رفت، این واژه در پارسی نوین به ریخت گناه که چم فراگیرتری دارد درآمده لیک می توان ریخت پهل ...
پرشکوه، باشکوه، شکوهمند. هیچ ارزندگی و اهمیتی نداره که لاکچری درست است یا لاکشری یا لاکطری! ارزنده اینه که همگی بیاییم زبانمون رو از آسیب واژه های ب ...
سبکسر، سبکسار، سبک مغز
بی آبرو، سبک، سبکسر، بی فرهنگ، فرومایه، بدپوش، قرتی
زیبا، قشنگ، باشکوه، شکوهمند، بافرهنگ، آبرومند، خوشپوش، خوش جامه
باشکوه، پرشکوه، شکوهمند، پر زرق و برق، چشمگیر، فریبنده
شکوهمند، پرشکوه، ارجمند، بزرگوار، گرانمایه، بلندپایه
شکوه، شکوهمندی، ارج، ارجمندی، بزرگواری، بزرگی، جایگاه، پایه، تراز
بلندپایه آبرومند، پرشکوه، شکوهمند، پرارج، ارجمند
بلندپایه، ارجمند، ارزشمند شکوهمند،
خوشنامی، بزرگواری، بزرگی، ارزش، ارزشمندی، ارج، ارجمندی شکوه، شکوهمندی، جایگاه تراز و . . .
آبرو، آبرومندی، ارجمندی، بزرگواری، جایگاه، تراز، شکوه
تلکه: تله ک، تله ی کوچک، تله ی پندارین، تله ای فریبنده برای به چنگ آوردن پول و دارایی آدمهای خام
فروگشت= کاتابولیسم، فراگشت= آنابولیسم
بِهتَن، درست، تندرست
بِهتَنی، درستی= سلامتی بهتن= سالم
بِهتَن، درست، تندرست= سالم، سلامت بهتنی، بهبودی، تندرستی= سلامتی
برخی کژاندیش و کوته بین گمان می کنند اگر هر روز بیایند و به دیدگاه های درست و دانشورزانه نپسند ( منفی ) دهند می توانند راستی و حقیقت را بپوشانند یا گ ...
کژندیش، کج اندیش