پیشنهادهای مهدی کشاورز (٣,٢٨٨)
آماجه و نِیزک
گاهی می توان بجای شرایط از واژه ی [زمینه یا زمینه ها] بهره گرفت: این دستگاه در شرایط سخت هم کار می کند. این دستگاه در زمینه ی سخت هم کار می کند.
"خودران" به سامانه ها یا ابزارهایی گفته می شود که توانایی انجام کارها و جابجایی ها را بی نیاز به پایش مستقیم و پیوسته انسان دارند. این مفهوم بیشتر د ...
خودران، خودفرمان، خودگردان
بایدها، کارها
خودرانده، خودران
خودران
پرده ای، پردیک، پرداد، پرده ای شدن= اکران شدن، روی پرده رفتن،
فرستار
پرگناه
پُرگو
پُرکنج، پرگوشه
پرنوشتار
پُرچم
کالبدانه، کالبدشناسانه
پُرخواهان، پردادخواه
پُرخواهان، پُردادخواه= کثیرالشاکی
فناوردن
فناوریک [بهره گیری از پسوند زابساز ( صفتساز ) ایک در پارسی میانه] بجای tecnologic و technological. فناورانه بجای technologically
فناورانه
پرتوکار، کارشناس پرتونگاری
راهپیمایی، راهنوردی
بوم جهش
نپذیرفته، ناپذیرفته، نپذیرفتنی، ناپذیرفتنی، واخورده
بودگاه، بودجا، بودگان، هستگاه، هستگان ایستگان، ایسگان،
"بودگاه" واژه ای ست که می تواند بجای واژه های [محل، مکان، موقعیت] بکار رود.
دلتنگ، ناخوش، ناشاد، ژولیده، گرفته، بی دل و دماغ، پکر
ناشکیبا، کم حوصله، شتابکار، شتابزده، شتابناک، دستپاچه، بیتاب. در اسپهان، [دل کوچولی] زاب ( صفت ) است و به کسانی گفته می شود که دارای دلهره ای بیش از ...
دل کوچک، دل کوچولی
نیز در جاهایی: پیکربندی، ریخت پذیری، ریختیابی، دیسمندی
پیکربندی، ریخت پذیری، ریختیابی
ریخت پذیری، پیکربندی
تاریخ پایان
باورگردانی، دگرش باور
دگرش، دگردیسی، بهسازی، بازسازی
اَبَر دگرش، دگردیسی
دگرش روند، دگرش روال، روندگردانی، دگرش باور، دگرش اندیشه، روش گردانی، باورگردانی
گاه گردانی
رویه گرداندن، رویه گردانی کردن
اندیشه گردانی، دگرش اندیشه
دگرسویی، دگرسو رفتن/دادن، راه گردانی کردن، راه گرداندن، راه چرخاندن
راه گردانی، راه چرخانی، چرخاندن راه
دِگَرسو رفتن، دگرسو شدن
دگرسو رفتن، دگرسو دادن
خوبیها، برتریها، شایستگیها، توانمندیها ؛ با کمالات= شایسته، توانمند، پرهنر
با بیشترین ارج، با بیشترین گرامیداشت
کنون پیوسته
ناتراز، ناهمتراز
همتراز
دستوری شدگی کارواژه های دارم/خواهم کارواژه های [دارم، خواهم] که بجز یک کارواژه ی هنجار کاربردی، به یک نشانه ی دستوری هم دگردیس شده اند: [دارم] ابزار ...