پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٤٧٤)
درود دوستانی که خواستار پژوهش یا بررسی زبان پهلوی اشکانی اند می توانند این زبان را برروی سکه های یافت شده از زمان اشکانی بیابند و نیز در سفالنوشته ها ...
"شانه رو" به جای اتوبوس بی آر تی می توان از واژه ی شانه رو بهره گرفت. شانه رو: اتوبوسی که از شانه ی خیابان ( بخش کناری خیابان ) گذر می کند.
"شانه رو" به جای [اتوبوس بی آر تی] می توان از واژه ی شانه رو بهره گرفت. شانه رو: خودرو و یا اتوبوسی که از شانه ی خیابان ( بخش کناری خیابان ) گذر می ...
"شانه رو" به جای متروباس یا اتوبوس بی آر تی می توان از واژه ی شانه رو بهره گرفت. شانه رو: خودرویی که از شانه ی خیابان ( بخش کناری خیابان ) گذر می کن ...
در سانسکریت چند واژه برای دیوار هست و از آن میان واژه ی " varaṇa वरण" درخور نگرش است. بخش نخست این واژه ( var ) به گمان بسیار با [وار] در دیوار و wa ...
زیاب، زی آب= زیست آب، آب زندگی زیاو، زی آو
براندازی، سرنگونی= اسقاط، ساقط کردن
گُشناب، نراب، منی
الجزایر با نام باستانی [نومیدیا]
زامه دان
زامه راه
شوساب، گُشناب شوس= منی، نراب
شوسی، نرابی= seminal شوس، نراب= منی، semen
شوس، نراب واژه ی پهلوی شوس به چم نراب، منی، گُشناب
کیسَک
"شوسار" شوسار واژه ای پیشنهادی ست به جای [پروستات] شوسار: واژه ی پهلوی شوس به چم منی و پسوند کُناکی ( فاعلی ) آر. شوسار= سازنده، آورنده ی شوس
"شوسار" نوواژه ی شوسار به جای پروستات شوسار: واژه ی پهلوی شوس به چم منی و پسوند آر به چم آرنده، آورنده است.
"شوسار" شوسار: شوس=منی - پسوند کُناکی ( فاعلی ) آر ⬅️ شوسار.
تَنمایه، تنمایه ( پروتئین ) : ماده ی سازنده ی تن جانداران
از نوواژه ی " تَنمایه" می توان به جای واژه ی پروتئین بهره گرفت. تنمایه= مایه یا ماده ی سازنده ی تن جانداران
تَنمایه، "تنمایه" واژه ای پیشنهادی ست که می توان به جای واژه ی [پروتئین] به کارگیری کرد. تنمایه: مایه یا ماده بنیادینِ سازنده ی تن جانداران
هم مایِگی، هممایگی، هم مادِگی، هممادگی، ( هم ماده بودن، همجنس بودن ) همسانی
هم مایِگی، هممایگی، همماییک، هم مادگی، هممادگی، هممادیک همماده بودن، هممایه بودن
مایه، مایَک، ماته، ماتَک، ماده ( ماده ی سازنده ی یک چیز یا کالا ) ، ماتَک=ماده ( در پهلوی )
هممایه، هم مایه، هممایَک، همماتَک، همماته ماتَک: در پهلوی= ماده، مایه، ماده ی سازنده ی یک چیز
هم مایه، هممایه، هم ماده، همماده همریخت
به اندام ( و یا بخشی از اندام ) پیوند خورده از یک جاندار به جانداری دیگر در همان گونه، "دگرپیوند" گویند. مانند کلیه پیوندی از یک انسان به انسانی دیگ ...
پیوند زدنِ یک اندام یا بخشی از اندام یک جاندار به جانداری دیگر در همان گونه؛ مانند پیوند کلیه از یک انسان به انسانی دیگر یا پیوند قرنیه که بخشی از چش ...
بافتی است که از یک اندام جدا شده و به اندامی دیگر از همان تن پیوند می شود. مانند تکه استخوانی که از لگن بیمار برداشت شده و به یک استخوان شکسته ی کوت ...
خودپیوندی: پیوند زدن بخشی از اندام یک تن به اندامی دیگر از همان تن. مانند برداشتن تکه ای از استخوان لگن و پیوند زدن آن به یک استخوان شکسته که دچار ک ...
شمارشی، سنجشی
زیست زمین شناس برابر با biogeographer دانشمند و پژوهشگری که درباره ی زمین شناسیِ زیستی پژوهش می کند.
زیست زمین شناسی برابر با biogeography زمین شناسیِ زیستی
زیست زمین شناس زیست گیتانگار
زیست زمین شناسیک، وابسته به ( مربوط به ) زیست زمین شناسی وابسته به زمین شناسیِ زیستی . زیست گیتانگاریک وابسته به گیتانگاریِ زیستی یا جغرافیای زی ...
زیست زمین شناختی، زیست گیتانگاشتی
زیست زمین شناسی= زمین شناسیِ زیستی زیست گیتانگاری= گیتانگاری یا جغرافیای زیستی
توریک، تورین تور . پسوند نسبت[یک]= توریک = توری مانند نزدیک، تاریک، باریک، تاجیک تور . پسوند نسبت[ین]= تورین مانند سنگین، آهنین، زرین و. . .
می توان از واژه ی همتافت به جای [شبکه] بهره گرفت.
پذیرفتن، پذیرا شدن سرافراز کردن، سربلند کردن
خودفروبینی خودبیزاری: حالت سخت خودفروبینی یا خودکم بینی
نمایه قنداَفزایی یا نماگر قندافزایی یک دانشواژه ی پیشنهادی ست به جای [شاخص گلیسمیک یا گلایسمیک] نمایه یا نماگر قندافزایی: سرعت افزایش قند خون پس از ...
قنداَفزایی به جای گلیسمیک یا گلایسمی. نماگر قندافزایی= شاخص گلایسمیک ، نماگر قندافزایی نشان دهنده ی سرعت افزایش قند خون پس از خوردن هر ماده ی خوراک ...
نماگر قنداَفزایی
"قنداَفزایی" خوراکی هایی با نماگر قندافزایی بالا، قند خون را به تندی بالا می برند.
"نماگر قندافزایی" قنداَفزایی به جای گلیسمیک
نماگر
درود بر جناب نقدی ارجمند نشان دادن خشم آشکار در برابر اینگونه آدمها که گفتید نه تنها اثربخش نیست که برآیند ناینده ( منفی ) هم دارد و شاید طرف را در ...
پیوند خورده، پیوست شده
نشیمن، جاگیری، جایگیری خانه گزینی