پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,٧٢٦)
- گریزناپذیر، چاره ناپذیر، - ناگزیر، ناچار، ناچاره - ناگزیرانه، ناچارانه - رخدادنی - خداخواه، خداخواسته
- زور - گریزناپذیر، نیروی گریزناپذیر - پیش بینی ناپذیر
- زود - آنی، بیدرنگ - بدحال
گریزپذیر، پرهیزپذیر
بی درنگ، بیدرنگ
میزدان، شاشدان
شاشدان، پیشابدان، مثانه
میزنای؛ میز= پیشاب، شاش نای= لوله میزنای لوله ای رگ مانند است که پیشاب را از گرده ( کلیه ) به میزدان ( مثانه ) می رساند.
برانگیخته
برانگیختگی، برانگیزش جوشش، جوش و خروش تب وتاب
جوشی، جوششی، برانگیخته
تک لُب پیشانی: لبِ پیشانیِ یک تکه ناهنجاری رویانی ( جنینی ) که در آن لب پیشانی مغز به دو نیمه راست و چپ تقسیم نمی شود و یک تکه می ماند که مرگ رویان ...
تک لُب پیشانی: لبِ پیشانیِ یک تکه
دوختگاه= جایگاه دوخت
دوختگاه
دوزندگی، درزیگری، خیاطی
مته، مته برقی
انگ ساز، انگساخته اَنگ= تهمت دروغ، بدنامی ناخواسته
خبرمایه
گیادَروا= فیتوپلانکتون ، دروای گیاهی گیادروایان= فیتوپلانکتون ها زیا دروا= زئوپلانکتون، دروای جانوری
گیادروا، گیادَروایان دروایان گیاهی، پلانکتون های گیاهی گیادروایان و زیا دروایان
زیا دَروایان دروایان جانوری پلانکتون های جانوری گیادروایان و زیا دروایان
زیادَروا= زئوپلانکتون زیا دروایان= زئوپلانکتون ها دروایان دربردارنده ی دو شاخه ی گیادرواران و زیادروایان هستند.
زیادَروا= زئوپلانکتون زیا دروایان= زئوپلانکتون ها دروایان دربردارنده ی دو شاخه ی گیادرواران و زیادروایان
گیادَروا= فیتوپلانکتون گیادروایان= فیتوپلانکتون ها
درواخوار
درواشناسی
دَروا= پلانکتون دروایان= پلانکتون ها دروا یا دروای واژه ای کهن به چم شناور، آویزان، سرگردان و. . است.
ریزگان : گروه های ریزتنی، گردهمایی های میکروبی، گردایه های ریزتنی
ریزتنی
گزاف آمیز، گزاف آلود، گزافه مند بیش از حد، بیش از اندازه
همادزی، همادزیست
همادزی، همادزیست
ریزجاندار، ریزاندامه ریزجانداران، ریزاندامگان= میکروارگانیسم ها
زیمان، گردایه ( مجموعه ) های بزرگ زیست گیتایی با گونه های گیاهی و جانوری ویژه.
ریززیمان، ریززیمانها گردایه هایی از ریزجانداران
زیست گیتاییک
زیست گیتایی
گوارزی، گوارزیست، گوارزیان، گوارزیستان
زبانزد یا فرواژه ی [مشت را تو رفتن]، گواژه ( کنایه ) از وادادن و کوتاه آمدن و یا رها کردن چیزی از روی نبود توانایی در بدست آوردن آن است. در جایی که ...
کشمکش، ستیزه گویی، تنش
گواژه، پوشواژه، گواژه= گوشه کنایه، سخن پوشیده و نارُک
"اسب زین کرده" استعاره از یک کار یا کنونه ( حالت ) آماده، ساخته پرداخته، لقمه آماده
ساخته پرداخته اسب زین کرده
تا کی بچه بودن و بچگی کردن؟! چه کارشناسی داشته باشی چه نداشته باشی باید پایبند و پاسخگو باشی، باید بزرگ بشی.
پِیآوا، پی آوا، واژه ای پیشنهادی ست به جای وُیس ( voice ) در پندارگاه ( فضای مجازی ) ، پیآوا= پیام آوا، آواپیام
آوا، پِی آوا، پیآوا، به جای وُیس در پیامرسانها. پیآوا= پیام آوا زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
آوا، پِیآوا، پی آوا، پیام آوا
مُشتی : رسولی با وی نامزد کردند با مشتی عشوه و پیغام. ( تاریخ بیهقی ) . از بیت المال بر او چیزی بازگشت ، اما مشتی زوائد فراهم نهاده اند. ( تاریخ بی ...
مُشتی: تعدادی، مقداری پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند و مرد [ حسنک ] خود مرده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ) . مشتی غوغا و مفسدان که جمع آمد ...