پاسخ‌های مهدی کشاورز (٢٢١)

بازدید
١,٠٦٤
٢ رأی
١٣٠ پاسخ
٤,٤٣٥ بازدید

به جایِ واژه  " معادله" چه واژه ای  را پیشنهاد می کنید؟ نکته: 1-در زبانِ آلمانی  "Gleich.heit " به معنای " برابری" است؛ 2- واژه یِ  " Gleich.ung " در زبانِ آلمانی به معنای " معادله" است و " Un.gleich.ung" به معنای " نامعادله". ( پس این دو هر چند نزدیک به هم هستند ولی یکی نیستند.) سپاس گزار  خواهم بود،چنانچه  من را در این باره با پیشنهادهایتان همراهی بفرمایید.

٣٢,٣٥٧
١١ ماه پیش
٠ رأی

درود  همانگونه که واژه‌ی همچند به‌چم [برابر، مساوی،معادل] است می‌توانیم واژه‌ی همچندی را نیز به‌چم[برابری،معادله]  داشته باشیم. برتری این پیشنهاد، دیرینگی و بکاررفتن واژه‌ی همچند در خاستگاه‌های کهن پارسی‌ست، افزون برین واژه‌نامه‌ی عمید نیز  همچندی را به‌چم معادله یاد کرده است.

١١ ماه پیش
٢ رأی
١٣٠ پاسخ
٤,٤٣٥ بازدید

به جایِ واژه  " معادله" چه واژه ای  را پیشنهاد می کنید؟ نکته: 1-در زبانِ آلمانی  "Gleich.heit " به معنای " برابری" است؛ 2- واژه یِ  " Gleich.ung " در زبانِ آلمانی به معنای " معادله" است و " Un.gleich.ung" به معنای " نامعادله". ( پس این دو هر چند نزدیک به هم هستند ولی یکی نیستند.) سپاس گزار  خواهم بود،چنانچه  من را در این باره با پیشنهادهایتان همراهی بفرمایید.

٣٢,٣٥٧
١١ ماه پیش
٢ رأی

شاید اگر اون کمانکها را برنکشم خودمم ندونم چی گفتم!!!  چه برسه به دیگران،  هی باید کمان آرش‌گونه‌ی پارسی‌پرستی را بکشم به این امید که تیر نابواژه‌ها را به آماجِ گریزانِ اندیشه‌های افراسیابز ...

١١ ماه پیش
٢ رأی
١٣٠ پاسخ
٤,٤٣٥ بازدید

به جایِ واژه  " معادله" چه واژه ای  را پیشنهاد می کنید؟ نکته: 1-در زبانِ آلمانی  "Gleich.heit " به معنای " برابری" است؛ 2- واژه یِ  " Gleich.ung " در زبانِ آلمانی به معنای " معادله" است و " Un.gleich.ung" به معنای " نامعادله". ( پس این دو هر چند نزدیک به هم هستند ولی یکی نیستند.) سپاس گزار  خواهم بود،چنانچه  من را در این باره با پیشنهادهایتان همراهی بفرمایید.

٣٢,٣٥٧
١١ ماه پیش
١ رأی

بر جناب طاهری و دیگر گرامیان درود  درباره‌ی واژه همبَر من هم با شما همسواَم که نباید  در یک زمینه‌‌ی ویژه  مانند رایش و هندازه(ریاضی و هندسه) از یک واژه‌ با چند چم بهره‌گیری شود که &nb ...

١١ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
٢٠١ بازدید

اگر دو عدد بادکنک که یکی بزرگ تر باشد ، هر دو را باد کنیم و بوسیله لوله ای مثل لوله خودکار ، آنها را بهم مرتبط کنیم ،باد از بادکنک کوچک تر به سمت بادکنک بزرگ تر جریان پیدا میکند یا بالعکس ؟ بادکنک بزرگ  تر به کوچک تر ؟ 

١ سال پیش
٠ رأی

درود شارش هوا میان دو بادکنک بستگی به اندازه‌ی آنها ندارد که بستگی به فشار هوا در هریک از آنها دارد.  فشار هوا در بادکنک کوچک به تندی افزایش می‌یابد لیک در بادکنک بزرگ به این زودیها نه، از این‌ ...

١١ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٤ پاسخ
٤٣٧ بازدید

فرزندم برای سالروز تولدش دوستان خود را دعوت کرده بود ، من هم از میوه فروشی موز و سیب و گلابی خریدم و هر کدام را در ظرف های جداگانه گذاشته و بعد از رفتن مهمانان ، از فرزندم پرسیدم ، چند نفر از دوستانتا ...

١١ ماه پیش
١ رأی

درود دوستان به واژه‌ی [فقط=تنها] نگاه نداشته‌ و رسیدن به پاسخ را ساده گرفته‌اند! ببینید: ا- ۷تَن تنها موز برداشته‌اند ۲- ۶ تن سیب برداشته‌اند ۳- ۵ تن گلابی ۴- ۴ تن موزُ سیب ۵-  ۳ تن موزُ گ ...

١١ ماه پیش
٢ رأی
١٣٠ پاسخ
٤,٤٣٥ بازدید

به جایِ واژه  " معادله" چه واژه ای  را پیشنهاد می کنید؟ نکته: 1-در زبانِ آلمانی  "Gleich.heit " به معنای " برابری" است؛ 2- واژه یِ  " Gleich.ung " در زبانِ آلمانی به معنای " معادله" است و " Un.gleich.ung" به معنای " نامعادله". ( پس این دو هر چند نزدیک به هم هستند ولی یکی نیستند.) سپاس گزار  خواهم بود،چنانچه  من را در این باره با پیشنهادهایتان همراهی بفرمایید.

٣٢,٣٥٧
١١ ماه پیش
٠ رأی

واژه‌ی همبَر(=مساوی،همتراز)، یک واژه‌ی تبارمند و دارای دیرینگی  است اکنون به‌چم همپهلو و همضلع شده خب اگر به همین چم هم به‌کار رود مایه‌ی خشنودی خواهد بود. لیک همبار(=برابر) چطور؟ اینکه پیشونده ...

١١ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٣ پاسخ
٢٥١ بازدید

روستای A و B در ساحل رودخانه اند و از طریق رودخانه  ۲۰ کیلومتر باهم فاصله دارند ، شخصی  با قایق شخصی خود از روستای A  حرکت کرد و وقتی به  روستای B رسید بدون فوت وقت برگشت و خود را ...

١١ ماه پیش
٠ رأی

تندی آب رودخانه ۵ کیلومتر در ساعت است. روستای آ به ب را در ۴ ساعت پیموده و بازگشت را در ۶ ساعت. تندی پیمایش هنگام رفت ۵ کیلومتر در ساعت و هنگام بازگشت ۳/۳۳ کیلومتر در ساعت. ۳ به ۲ همانند ۵ به ۳/۳۳ است.

١١ ماه پیش
٢ رأی
١٣٠ پاسخ
٤,٤٣٥ بازدید

به جایِ واژه  " معادله" چه واژه ای  را پیشنهاد می کنید؟ نکته: 1-در زبانِ آلمانی  "Gleich.heit " به معنای " برابری" است؛ 2- واژه یِ  " Gleich.ung " در زبانِ آلمانی به معنای " معادله" است و " Un.gleich.ung" به معنای " نامعادله". ( پس این دو هر چند نزدیک به هم هستند ولی یکی نیستند.) سپاس گزار  خواهم بود،چنانچه  من را در این باره با پیشنهادهایتان همراهی بفرمایید.

٣٢,٣٥٧
١١ ماه پیش
١ رأی

درود و دهش خدا بر پارسی‌دوستان  . [همبَر، همبار، همباره، همباشته، همباشت] . واژه‌ی [همبَر] یک واژه‌ی  کهن است که‌ در سخنگان و ادب پارسی به‌فراوانی همچند(مساوی) با [برابر] به‌کار رفته: ه ...

١١ ماه پیش
٢ رأی
٣ پاسخ
١٤٥ بازدید

کلمه فارسی معادل برای  "     لنز   "  چی میشه ؟

١ سال پیش
٠ رأی

می‌توان از واژه‌ی "مِژوک" به‌جای لنز و عدسی بهره گرفت. این واژه برگرفته از [مژو] که نام دیگر عدس است  می‌باشد.

١١ ماه پیش
١ رأی
٤ پاسخ
٣٧٣ بازدید

معادل فارسی برای کلمات بیگانه ی    "  پاراف"     " پاراگراف "  "   پارتیشن "

١ سال پیش
٠ رأی

درود بر شما من به‌جای واژه‌ی پاراف، [گواهی] را پیشنهاد می‌کنم؛ پاراف کردن همان گواهی کردن یک نوشته از سوی  سرپرست رده‌پایین‌تر است برای سرپرست رده بالاتر.

١١ ماه پیش
١ رأی
٢ پاسخ
١٣٠ بازدید

معادل فارسی برای کلمه ی  "  مانفیست"  چی داریم ؟

١ سال پیش
٠ رأی

درود آیین‌نامه آرمان‌نامه نگرش‌نامه

١١ ماه پیش
٢ رأی
٣ پاسخ
٣١٤ بازدید

معادل فارسی برای  "منو" "menu"   چی داریم ؟

١ سال پیش
٠ رأی

اگر دلخواه از واژه‌ی منو، فهرست غذایی باشد من "خوراکنامه" را پیشنهاد می‌کنم. 

١١ ماه پیش
١ رأی
١ پاسخ
٣٦١ بازدید

قرمه‌سبزی و قیمه همیشه برام پرسش بود چرا با اینکه یک خوراک ایرانی هستند نامشان تورکی است؟ 

١١ ماه پیش
٠ رأی

درود همه قومها و تیره‌های ایرانی دارای برخی خوراک‌هایی‌اند که ویژه‌ی خودشان است، این خوراک‌ها می‌تواند همراه با نامهایشان در  میان دیگر قومها هم فراگیر شود مانند فسنجان و میرزاقاسمی از شمال و قل ...

١١ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٥٦ بازدید

املا اسم داود در انگلیسی گدام درسته؟ Davood Davud Davoud

١ سال پیش
٠ رأی

در الفبای زبانی که واجهای صدادار یا همان واکه‌ها و حتا واجهای بیصدا، در درازای زمان دلبخواهی آوایش یا تلفظ شده‌اند و برخی واجها در واژگان  اصلا آوایش نمی‌شوند نمی‌توان   یک ریخت نوشتاری همه‌گیر و استاندارد برای  نامی که در انگلیک(انگلیسی) بیگانه است در نظر داشت پس می‌توان گفت همه‌ی آن سه ریخت نوشتاری شما درستند.

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ٩ پاسخ
٨,٧٢٧ بازدید

واژه سلام هم بیان زیبایی دارد و هم معنای قشنگی و من مشکلی با آن ندارم. اما درود هم واژه ای زیباست. آیا ارزش آن را دارد که بکوشیم درود را به‌جای سلام در زبانمان جا بیندازیم؟ یا سلام خودش خوب هست؟

١ سال پیش
١ رأی

درود سرور یونسی شما را برای نوشتار تان سپاس می‌نهم. از شما چیزهایی آموختم لیک شوربختانه در برخی جاها نوشته‌یتان را آلوده به کژنمایی یا گرفتار تعصب یافتم. مرا ببخشید که تنها همان نمونه‌های به‌گمان خ ...

١ سال پیش
٠ رأی
٨ پاسخ
٢٩١ بازدید

از نگاه دوستان آیا ارزش کار یک بازیکن  فوتبال بیشتر است یا یک  رفتگر؟ ما در کجای عدالت و دادگری به‌سر می‌بریم؟!

١ سال پیش
١ رأی

روهمرفته با دیدگاهتان همسواَم، اینکه برخی قانون‌های فسادزا حکمفرماست و بدتر اینکه گرفتار اجراگران کارنابلد قانون هم شده‌ایم تا اینجا درست  ولی زمینه‌ی سخن من اینها نیست،  ‌ من می‌گم اگر در ...

١ سال پیش
٢ رأی
٥ پاسخ
٢,٠٣١ بازدید

سلام من میخوام یک اسم خاص و به یاد موندنی برای ثبت برند شیرینی خانگی انتخاب کنم. و نیاز به کمک شما عزیزان دارم. اسم نوستالژی میخوام که به سنت و فرهنگمون اشاره کنه لطفا پیشنهاد هاتونو برام بنویسید.

١ سال پیش
٠ رأی

خانه‌ی شیرین، شیرین‌سرا خانه‌ی شیرین و فرهاد 

١ سال پیش
١ رأی
٣ پاسخ
١٥١ بازدید

زبانزد فارسی است.

١ سال پیش
١ رأی

تا و تو داشتن همان تودار بودن است. تا و تودار به کسی گفته شود که تا(لایه) و تو(درون) دارد. آدم رازدار، رازنگهدار. کسی که اندیشه‌هایش را به کسی نگوید. گاهی به‌چم نیرنگباز.

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ٩ پاسخ
٨,٧٢٧ بازدید

واژه سلام هم بیان زیبایی دارد و هم معنای قشنگی و من مشکلی با آن ندارم. اما درود هم واژه ای زیباست. آیا ارزش آن را دارد که بکوشیم درود را به‌جای سلام در زبانمان جا بیندازیم؟ یا سلام خودش خوب هست؟

١ سال پیش
٤ رأی

درود  به نگاه من دسته‌بندی کردن واژه‌ها به دینی و نادینی  درست نیست؛ شما می‌توانید گرایش سفت‌وسخت دینی داشته باشید و همسو با آن از واژه‌های پارسی حتا در آیین‌های دینی  بیشترین بهره را ...

١ سال پیش
٠ رأی
٨ پاسخ
٢٩١ بازدید

از نگاه دوستان آیا ارزش کار یک بازیکن  فوتبال بیشتر است یا یک  رفتگر؟ ما در کجای عدالت و دادگری به‌سر می‌بریم؟!

١ سال پیش
٠ رأی

درود سپاس از  کاربران پاسخگو شما گفتید مگه چند درصد مردم توانمندی و استعداد فوتبال دارند؟ سخن شما درسته ولی نه برای فوتبال ما و خواسته من هم از این پرسش، بیشتر  نگرنده به وضعیت ناهنجار فو ...

١ سال پیش
١ رأی
٤ پاسخ
١٩٧ بازدید

سلام متضاد کلمه زیر نویس  چیست.

١ سال پیش
١ رأی

درود برنویس، زِبَرنویس،  برنوشت، زبرنوشت،  شاید پیشوند بر، بهتر از زبر باشد چون زبر و زیر تنها در یک نقطه باهم ناهمسانی دارند و می‌تواند زمینه‌ساز لغزش گردد.

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٥ پاسخ
٤٠٥ بازدید
١٦,٠٠٠
تومان

همه ی بیت ها  به غیر ........... صفت فاعلی مرکب مرخم ، جانشین اسم شده . ای هست کن اساس هستی//کوته ز درت درازدستی آن نکوبینان که خود را دیده اند//خود گلیم خویش را بافیده اند ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی//تا راهرو نباشی کی راهبر شوی آن یکی نحوی به کشتی در نشست//رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست

١ سال پیش
١ رأی

به گمانم زاب کُناکیِ کاسته(صفت فاعلی مرخم)  در هر چهار بیت هست، ۱- هست‌کن= هست‌کننده ۲- نکوبین= نکوبیننده ۳- راهرو= راه‌رونده،   راهبر= راه‌برنده ۴- خودپرست= خودپرستنده مگر اینکه خودپرست را کاسته‌ی [خودپرستیده] بدانیم که زاب کُنیکیِ کاسته(صفت مفعولی مرخم) است.

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ٩ پاسخ
٨١٠ بازدید
١٦,٠٠٠
تومان

با ورود  140 مهمان به یک مهمانی، تعداد مهمان ها 40% افزایش میابد . پس از سپری شدن ساعتی از ورود مهمانان جدید  برای کاهش 60% تعداد مهمان ها چند نفر باید مهمانی را ترک کنند؟

١ سال پیش
٢ رأی

۲۹۴ مهمان باید مهمانی را ترک کنند.

١ سال پیش
٠ رأی
١٠ پاسخ
٧٦٣ بازدید

در زبان پارسی واژگانی همچون " چریده،پوزیده،گوزیده،ریده و..." با چه عنوانی شناخته می شوند؟ واژگانی که رویهم رفته دارای ساختار " بُن گذشته" به همراه پسوندِ " -ه" هستند، با چه نامی  از آنها یاد می ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
١ رأی

چندبار واژه‌ی چپولان را به‌کار بردی اینک می‌گویی  از رودکی چیزی نگفتی؟ در پاسخ خواهی گفت [خواسته‌ی من دارودسته‌ی چپولان بود نه رودکی]   خب می‌پذیرم که  نگاهت به رودکی نبوده، بسیار ...

١ سال پیش
٠ رأی
١٠ پاسخ
٧٦٣ بازدید

در زبان پارسی واژگانی همچون " چریده،پوزیده،گوزیده،ریده و..." با چه عنوانی شناخته می شوند؟ واژگانی که رویهم رفته دارای ساختار " بُن گذشته" به همراه پسوندِ " -ه" هستند، با چه نامی  از آنها یاد می ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٢ رأی

ما کاری به زبان تازیان نداریم که برای سامانمندخواستنِ پارسی از روی تازی رونوشت گیریم، یاریگر ما داشته‌ها، توانمندیها و خاستگاه‌های پربار پارسی‌ست‌و دیگر هیچ. اگر هم به‌ناچار واژگان تازی را کندوکاو می ...

١ سال پیش
٠ رأی
١٠ پاسخ
٧٦٣ بازدید

در زبان پارسی واژگانی همچون " چریده،پوزیده،گوزیده،ریده و..." با چه عنوانی شناخته می شوند؟ واژگانی که رویهم رفته دارای ساختار " بُن گذشته" به همراه پسوندِ " -ه" هستند، با چه نامی  از آنها یاد می ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٢ رأی

درود و آفرین بر پارسی‌دوستان ز نیکو سخن بِه ْ چه اندر جهان؟/بر او آفرین از کهان و مهان (فردوسی) اینکه گفتم چرا بیزاربودن از واژه‌های آذرکیوانی، نگاه من به خودِ شما نبود  بر کسانی بود که تا واژه ...

١ سال پیش
٠ رأی
١٠ پاسخ
٧٦٣ بازدید

در زبان پارسی واژگانی همچون " چریده،پوزیده،گوزیده،ریده و..." با چه عنوانی شناخته می شوند؟ واژگانی که رویهم رفته دارای ساختار " بُن گذشته" به همراه پسوندِ " -ه" هستند، با چه نامی  از آنها یاد می ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
١ رأی

درود بر کاربر  فرتاش و دیگر دوستان بزرگوار بنده می‌پندارم این دو دسته واژه که یاد کردید از نگاه ساختاري یکسانند: بن گذشته + پسوند /ه/  هردو نامِ کنیک(اسم‌ مفعول) اَند.  {{نام کنیک: چ ...

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٥٤ بازدید

کلمه ی  " لابراتوار (Laboratorio)"  از چه زبانی وارد زبان فارسی شده ؟

١ سال پیش
٠ رأی

آزمایشگاه، کارگاه، پژوهشگاه؛ زبان پارسیِ ارجمند نیازی به واژه‌های بیگانه ندارد.

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٨٤ بازدید

عقل من گنجست و من ویرانه‌ام گنج اگر پیدا کنم دیوانه‌ام ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
٢ رأی

درود جلال‌الدین رومی عقل و خرد را به گنج همانند نموده که در ویرانه‌ی تن(چراکه تن رو به تباهی‌ست) جای دارد و خردمند را به دیوانه مانند کرده. برای خردمندِ راستین چون  تنها خرد گنج است و پیرایه‌ها ...

١ سال پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
١٠٦ بازدید

Is Stockholm syndrome a myth? The terrifying crime behind psychology's most famous — and dubious — term نویسنده در این متن داره واقعی بودن این سندرم رو زیر سوال میبره و در آخر به این نتیجه میرسه که اصلا چنین بیماری وجود خارجی نداره  معادلی در فارسی وجود داره که این شک و تردید راجع به واقعی بودن چیزی رو برسونه؟🤔

٨٥
١ سال پیش
٣ رأی

درود می‌توان از یکی از واژ‌ه‌های [شکدار، گمان‌انگیز] بهره گرفت.

١ سال پیش
٣ رأی
تیک ٨ پاسخ
٨١٥ بازدید

یه نفر   اگه میتونه عملیات های ریاضی رو برام به پارسی بگه. جمع تفریق ضرب تقسیم  ریاضی ما با زبان عربی پوشیده شده و خیلی سخته پارسیش کرد

١ سال پیش
١ رأی

درود بر گرامیان در پاسخ به کاربر ahmad s m  بزرگوار کسی با عربی جنگ نمی‌کنه کارها و دلسوزیهای پارسی‌دوستان برای پروراندن، پربار کردن و بی‌نیاز نمودن این زبان ارجمند از واژه‌های بیگانه است، همه ...

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٢٧ بازدید

اختیار ، واژه‌ای عربی است . مصدر « در اختیار داشتن » نیز نیمی پارسی و نیمی عربی است . برابر پارسی ِ « در اختیار داشتن » چیست ؟  برای مثال می‌شود گفت « در دسترس بودن » ولی برای گزاره‌های ذهنی مانن ...

١ سال پیش
٠ رأی

درود به‌جای [در اختیار داشتن] می‌توان گفت [برخوردار بودن]: خرد برای ترابرد یافته‌ها(مفاهیم، معناها)، باید از زبان برخوردار باشد.

١ سال پیش
٢ رأی
٢١ پاسخ
٧٦٨ بازدید

من دیدگاهم را پیرامونِ واژگانِ " کُپی، کُپی کردن"   در  زیرواژه یِ " کُپی"  برنهاده ام. اکنون پرسش اینجاست که شما چه پیشوند یا پیشوندهایی را برایِ این واژگان می پسندید؟  اگر دیدگاهتان را نیز درباره یِ پیشوندگانِ پیشنهادیِ من بازگویید، خوشنود خواهم شد. 

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٥ رأی

درود من یکی از واژه‌های [هَمال، همآسا، همسا] را به‌جای کپی پیشنهاد می‌کنم. واژه‌ی "همال" واژه‌ای پهلوی‌ست که در پارسی دری نیز با چمهای [برابر،همسان،همسر،همتاوقرین،همزور]  به‌کار رفته است. با ن ...

١ سال پیش
٧ رأی
٣٣ پاسخ
١,٦١٩ بازدید

باورِ من این است که " شالوده"  ساخته شده از " بُن گذشته: شالود/شالوت" به همراه پسوند " ه" است؛ به دیگر سخن، ما می توانیم کارواژه یِ " شالودَن" را داشته باشیم. به روشنی این کارواژه " سببی(causativ ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٢ رأی

سپاسمند از سرور فرتاش اگر در اوستایی واژه‌های ماناگ و هماناگ را به‌چم مانند و همانند داشته‌ایم پس می‌توانیم  ریخت امروزی آنها را مانا و همانا بپنداریم، با چشم‌پوشی از چمهایی که امروزه  واژه ...

١ سال پیش
٧ رأی
٣٣ پاسخ
١,٦١٩ بازدید

باورِ من این است که " شالوده"  ساخته شده از " بُن گذشته: شالود/شالوت" به همراه پسوند " ه" است؛ به دیگر سخن، ما می توانیم کارواژه یِ " شالودَن" را داشته باشیم. به روشنی این کارواژه " سببی(causativ ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٢ رأی

سرور فرتاش با سپاس از شما شما ریشه‌ی [من] را در اوستایی به دو چم یاد کردید: ۱- اندیشیدن؛ و سپس واژه‌ی معنی و معنا را برگرفته از این ریشه وبا همین چم (من=اندیشیدن)  دانستید؛ پرسش: واژه‌ی معنی چ ...

١ سال پیش
٧ رأی
٣٣ پاسخ
١,٦١٩ بازدید

باورِ من این است که " شالوده"  ساخته شده از " بُن گذشته: شالود/شالوت" به همراه پسوند " ه" است؛ به دیگر سخن، ما می توانیم کارواژه یِ " شالودَن" را داشته باشیم. به روشنی این کارواژه " سببی(causativ ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٢ رأی

ما هیچ ما نگاه تو را می‌سپارم به مینای مهتاب/تو را می‌سپارم به دامان دریا اگر شب‌نشینم اگر شب شکسته/تو را می‌سپارم به رویای فردا

١ سال پیش
٧ رأی
٣٣ پاسخ
١,٦١٩ بازدید

باورِ من این است که " شالوده"  ساخته شده از " بُن گذشته: شالود/شالوت" به همراه پسوند " ه" است؛ به دیگر سخن، ما می توانیم کارواژه یِ " شالودَن" را داشته باشیم. به روشنی این کارواژه " سببی(causativ ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٢ رأی

کمی آهسته‌تر، با کجا چنین شتابان؟ پیاده شو با هم بریم! مینو=معنی!  به همین سادگی و خوشمزگی♡ کاشکی همین‌جور بود! پنداشته‌ای  من که هیچ ولی هیچکس دیگری از کندذهنان واژه‌پران هم تاکنون آن را ...

١ سال پیش
٧ رأی
٣٣ پاسخ
١,٦١٩ بازدید

باورِ من این است که " شالوده"  ساخته شده از " بُن گذشته: شالود/شالوت" به همراه پسوند " ه" است؛ به دیگر سخن، ما می توانیم کارواژه یِ " شالودَن" را داشته باشیم. به روشنی این کارواژه " سببی(causativ ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٤ رأی

تَه سخن این  دوست بزرگوار اینست که ما برای هر درونمایه و دریافته‌ای، دارای واژه‌ی کهن و شایسته‌ای در پارسی بوده‌ایم که فراموش شده پس نیازی با واژه‌سازی(پَرانی) نیست و باید همان کهن‌واژگان زنده گر ...

١ سال پیش
٧ رأی
٣٣ پاسخ
١,٦١٩ بازدید

باورِ من این است که " شالوده"  ساخته شده از " بُن گذشته: شالود/شالوت" به همراه پسوند " ه" است؛ به دیگر سخن، ما می توانیم کارواژه یِ " شالودَن" را داشته باشیم. به روشنی این کارواژه " سببی(causativ ...

٣٢,٣٥٧
١ سال پیش
٥ رأی

درود بر بزرگواران با پوزش از سرور فرتاش سخنی با جناب میم! نیک اندیش گرامی با برخی از باورهایتان همسوام ولی با بیشترش نه!  مگر برای زبانها درنگی برای بنواژسازی نهاده‌اند(به‌نمونه برای پارسی تا ...

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٥ پاسخ
٢١٢ بازدید

معادل فارسی  "Dehydration"  چی میشه ؟

٤,٣٨٨
١ سال پیش
١ رأی

آبباختی [از دست دادن آب در کنونه(حالت) هنجارین(طبیعی) مانند عرقریزی در گرما] آبزدایی [آب زدایی کردن از چیزی مانند گرفتن آب از نفت و یا الکل] و نیز واژه‌های وابِش، وابِشت= از دست دهی آب.

١ سال پیش