پیشنهادهای طبیبی (٢٧٣)
این واژه ریشه ی فارسی دارد و در انگلیسی ۴معنی میتواند داشته باشد؛ ۱_ جعل مدرک علمی ۲_نشان دار کردن ۳_اجازه دادن ۴_تشویق کردن
To clean, clear, or scrape something out or away ( from something or some place ) by or as if by raking. A noun or pronoun can be used between "rake" ...
to do something to fight for or against. نمونه: They struck a blow for freedom and against tyranny. در جمله ی زیر یعنی بزنی تو گوش کسی ( سیلی زدن ) ...
قوری
خالی از سَکَنه empty, not occupied by a tenant or tenants
sleeping the cock round: To sleep constantly and for very long periods of time.
تار و مات، نازک و شفاف متضاد ( پادواژه ) آن thick نمونه her eyes grew vague and filmy.
اگه صفت باشه یعنی: مشخص، نمایان
یه قرار مداری هست بین یک زوج که حق برقراری رابطه رو با یک نفر خاص ( معمولا یه ادم معروف مثل خواننده یا بازیگر ) میده. یعنی استثنائاً با اون یک نفر اگ ...
marvell at حیرت و تعجب در چیزی گذشته ی آن marvelled نمونه: he had offen marvelled at that fact in his professional career.
برابر عبارت on guard هستش. به معنی مراقبت Especially careful or vigilant; prepared for danger or surprises. He's got a lot of tricky moves, so be o ...
یعنی مسن و پیر. این اصطلاح از اونجا گرفته شده است که وقتی اسب پیر میشه لثه هاش عقب تر میرن و دندان هاش بلندتر به نظر میرسند. "some little bit rather ...
( adverb ) با تمسخر
چمباتمه زده he sat huddled in his chair.
در بریتانیایی : تقریبا مترادف truncheon هست. یعنی وسیله ای که بلند هستش و ته آن بزرگتر و ضخیم تر. مانند باتوم یا چوب بیسبال. در آمریکایی: به وسیله ی ...
۱ - یک لقب در نیروی دریایی امریکا هست که طی یک مراسم به تعدادی از افسران داده می شود. ۲ - به گوینده و راوی داستان های دریانوردی گفته می شود که همراه ...
یعنی حالتی که یه نفر بخواد یک مکالمه رو شروع کنه یا ادامه بده. مثل وقتی که به اصطلاح بخوای سکوت جمع رو بشکنی. held a long conversation on the subje ...
به غیر از پنیر چند تا معنی دیگر هم دارد. ۱ - وقتی یه چیزی یا کسی زیادی احساساتی میشه. ۲ - معنی مواد مخدر هروئین هم میده. ۳ - معنی پول money هم میت ...
اگر بعد از hold out از حرف اضافه ی on استفاده شود و بعد اسم شخصی با چیزی آورده شود به معنی " پنهان کاری" ، " رازی رو مخفی کردن" می باشد. hold out on ...
"sling a few things into your knapsack" "don't start slinging accusations" اگر فعل باشد معنی " آویزان کردن" یا "پرت کردن" میدهد.
نوعی داروی آرام بخش Trional ( Methylsulfonal ) is a sedative - hypnotic and anesthetic
خط کش، یارد سنج a ruler or tape that is three feet long
D'you مخفف عبارات 'do you' or 'did you'
pertaining to or of the nature of a spasm; characterized by spasms. مثال: her fingers worked spasmodically.
مترادف hoarse: harsh, grating, husky, raucous, rough, gruff. متضاد: mellifluous, mellow, rich, sweet, melodious. با صدای خشن و گرفته
در جایگاه فعل دو تا معنی ( چَم ) دارد: ۱_ضربه یا تحریک یک جسم به وسیله ی انگشت و یا شیء تیز ۲ - تکان دادن و رانش سر به یک سمت و سوی خاص "I poked my h ...
قید به معنی گستاخانه، بی شرمانه، با بی پروایی صفت مربوط به این قیدimpudent است
a look around a place, especially to see if it is suitable or to get information about an enemy. Recce is short for reconnaissance. شناسایی، اکتشاف
'tis مخفف it is نمونه: Tisn't natural. این عادی نیست.
۱ - نا آگاه، نا هوشیار ۲ - نابودی، انقراض ۳ - به فراموشی سپرده شده ۴ - عفو ، بخشش
it was very peacful here with the lap of the waves breking over the rocks. صدای ( شلپ شلپ ) امواج هنگام برخورد با صخره ها آرامش بخش بود.
beat up and down: to run first one way and then another. بالا و پایین کردن مثال: the three man were beating up and down from the highest point to th ...
برابرِ take about کسی یا چیزی را همه جا با خودت ببری این ورو اون ور To physically carry someone or something all around; to tote someone or something ...
درگیر کردن to force or persuade someone to join a group or become involved in something .
برای تاکید روی صحت و یا حدت یک اتفاق استفاده میشود
به تمام معنا
it strikes me دو معنی ( چَم ) دارد: ۱ - وقتی میخواهیم بگیم که موضوعی را میدانیم و از آن آگاهیم. ۲_وقتی که از چیزی شوکه شده ایم. آن چیز از نظرمان غیر ...
با سوال پرسیدن کسی را تشویق کنی تا صحبت کنه
گاهی برابر است با اصطلاح hornet's nest: ۱ - دردسر، یک وضعیت خطرناک یا دردسر ساز ۲ - واکنش خشمگین
به همراه داشتن در مکان های عمومی to escort publicly to various places
گذشته آن mowed down کشتن ، کله پا کردن، قتل به طرز فجیح و آنی ( مثل زیر گرفتن با ماشین )
طبق قانون، در چارچوب قوانین
به تنهایی، به خودی خود، به طور مستقل singly, individually
adverb قید برفرض گرفتن، گمان کردن در ۳ مورد استفاده می شود: ۱ - guess حالتی که در آن دارید حدس میزنید کسی با خودش چه فکری می کند یا چه اتفاقی قرار اس ...
( adverb ) قید به معنی صلح آمیز , با آرامش Placidly means in a way that is placid—calm, peaceful, or quiet. مثال: he was gazing placidly out to sea.
Serving in a public capacity = working in a government or political job خدمتگزار مردم، مانند قاضی
far - fetch: improbable بعید ، غیرممکن some of the oder accusatiins were very far fatched and ridiculous.
این پا و اون پا کردن، با عجله سر پا شدن she scrambled on her feet.
draw a deep breath نفس عمیق کشیدن
سرکوب کردن، فرو دادن she was fighting down a rising feeling of panic.