پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣١)
beggar description/belief
beggar description/belief
beggar description/belief
beggar description/belief
آفتاب به آفتاب ؛ هر روز: آفتاب به آفتاب سه تومان کارگر است.
آفتاب به آفتاب ؛ هر روز: آفتاب به آفتاب سه تومان کارگر است.
ترک چین ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) . کنایه از آفتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آفتاب. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء )
ترک چین ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) . کنایه از آفتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آفتاب. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء )
بی خستگی
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
flowery
foster - child
دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی است. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) : دوشیزگان جنت نظاره سوی مردی کآبستن ظفر شد تیغ قضا جدالش. خاق ...
دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی است. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) : دوشیزگان جنت نظاره سوی مردی کآبستن ظفر شد تیغ قضا جدالش. خاق ...
دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی است. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) : دوشیزگان جنت نظاره سوی مردی کآبستن ظفر شد تیغ قضا جدالش. خاق ...
unravished
verbal abuse
آب شنگولی
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
every nook and cranny
later on
In the morning time
In the morning time
Since then
Since then
a skeleton in the cupboard British English a skeleton in the closet
a skeleton in the closet a skeleton in the cupboard British English
Similiar to 'LB', LG stands for 'Little Girl' and has in recent years been adopted by young Asian - Australians. LG's are generally identified by per ...
. . . . . . . . . . . . in the words of
jerk the cat
horse - godmother
چوچوله بهم زن. [ ل َ /ل ِ ب ِ هََ زَ ] ( نف مرکب ) خانم باز. متمایل به معاشرت و خفت و خیز با زنان بدکاره و این ترکیب از تصنیفی در همین زمینه اقتباس ش ...
چوچوله بهم زنی
بلوچ . [ ب ُ ] ( اِ ) علامتی که بر تیزی طاق و ایوان نصب کنند. ( برهان ) . || تاج خروس ، و آن گوشتی باشد که بر سر او رسته باشد. ( برهان ) . || پارچه ٔ ...
معنی اصطلاح - > تنها به قاضی رفتن به سود خود قضاوت کردن؛ دیگران را مقصر دانستن مثال: همچین تنها به قاضی نرو. تا آن خدابیامرز زنده بود، به خونش تشنه ب ...
معنی اصطلاح - > تنها به قاضی رفتن به سود خود قضاوت کردن؛ دیگران را مقصر دانستن مثال: همچین تنها به قاضی نرو. تا آن خدابیامرز زنده بود، به خونش تشنه ب ...
معنی اصطلاح - > تنها به قاضی رفتن به سود خود قضاوت کردن؛ دیگران را مقصر دانستن مثال: همچین تنها به قاضی نرو. تا آن خدابیامرز زنده بود، به خونش تشنه ب ...
تنهانشین. [ ت َ ها ن ِ ] ( نف مرکب ) منزوی. که تنها نشیند و با کس مراوده نداشته باشد، خواه به غرور و خودپسندی خواه به اعتزال : ز بیکامی دلم تنهانشین ...
تنهانشین. [ ت َ ها ن ِ ] ( نف مرکب ) منزوی. که تنها نشیند و با کس مراوده نداشته باشد، خواه به غرور و خودپسندی خواه به اعتزال : ز بیکامی دلم تنهانشین ...
تنهانشین. [ ت َ ها ن ِ ] ( نف مرکب ) منزوی. که تنها نشیند و با کس مراوده نداشته باشد، خواه به غرور و خودپسندی خواه به اعتزال : ز بیکامی دلم تنهانشین ...
لوری . علتی و مرضی است که گوشت اعضای مردم فرومیریزد و آن را خوره گویند و به عربی جذام خوانند. ( برهان ) . نام مرضی است که به عربی جذام گویند و ساری ا ...
unaccompanied
partly burnt