پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٥٢)
blasted
راست کیش. ( ص مرکب ) خوش اعتقاد. درست عقیده. آنکه از روی راستی و درستی پای بند دیانتی است. آنکه معتقدات مذهبی درست و مستقیم و محکمی دارد : فرازش نبای ...
وفاکیش ؛ وفادار : دوم آنجا که معشوق وفاکیش ببیند نوگلی با بلبل خویش. وحشی. رجوع به �وفاکیش � شود.
shoo
shoo
SE
day after day
day after day
day after day
day after day
جام بُر
pumpkin
pumpkin
there you go
to let someone have something or have control over something, believing that they will be careful with it
to let someone have something or have control over something, believing that they will be careful with it
from envy
from envy
somebody’s pride and joy
sterling
beggar description/belief
beggar description/belief
beggar description/belief
beggar description/belief
beggar description/belief
آفتاب به آفتاب ؛ هر روز: آفتاب به آفتاب سه تومان کارگر است.
آفتاب به آفتاب ؛ هر روز: آفتاب به آفتاب سه تومان کارگر است.
ترک چین ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) . کنایه از آفتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آفتاب. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء )
ترک چین ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان ) . کنایه از آفتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آفتاب. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء )
بی خستگی
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
bis someone goodbye/adieu
flowery
foster - child
دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی است. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) : دوشیزگان جنت نظاره سوی مردی کآبستن ظفر شد تیغ قضا جدالش. خاق ...
دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی است. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) : دوشیزگان جنت نظاره سوی مردی کآبستن ظفر شد تیغ قضا جدالش. خاق ...
دوشیزگان جنت ؛ کنایه از حوران بهشتی است. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) : دوشیزگان جنت نظاره سوی مردی کآبستن ظفر شد تیغ قضا جدالش. خاق ...
unravished
verbal abuse
آب شنگولی
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
خنجر صبح. [ خ َ ج َ رِ ص ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه. بامداد : برکشد تیغ آفتاب آنکه گه صبح خنجر صبح از میان خواهد گشاد. خاقانی. سپهر برنکش ...
every nook and cranny
later on
In the morning time