darkling

/dɑːklɪŋ//dɑːklɪŋ/

معنی: در تیرگی، در تاریکی، تاریک، تیره
معانی دیگر: در حال تاریک شدن، (شاعرانه)

جمله های نمونه

1. a darkling plain
دشت غرق در تاریکی

2. His face darkled with anger when he heard the bad news.
[ترجمه گوگل]با شنیدن این خبر بد چهره اش از عصبانیت تیره شد
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر بد را شنید، صورتش از خشم سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The huts darkled away into the gloom of the field.
[ترجمه گوگل]کلبه ها در تاریکی مزرعه تاریک شدند
[ترجمه ترگمان]کلبه ها در تاریکی میدان away
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The night darkles rapidly.
[ترجمه گوگل]شب به سرعت تاریک می شود
[ترجمه ترگمان]شب به سرعت می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stalked, stiff-legged like a wolf, into the darkling garden and like a wolf she sniffed the air.
[ترجمه گوگل]او با پاهای سفت مانند گرگ به باغ تاریک رفت و مانند گرگ هوا را بو کرد
[ترجمه ترگمان]او با قدم های سنگین مانند یک گرگ به داخل باغ تاریک رفت و مثل یک گرگ هوا را بو کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Darkling I listen; and, for many time, I have been half in love with easeful Death.
[ترجمه گوگل]تاریکی گوش می دهم; و مدتهاست که نیمه عاشق مرگ آسان هستم
[ترجمه ترگمان]من گوش می دهم؛ و برای مدت زیادی عاشق مرگ easeful شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A darkling fire, faint hovering o'er a tomb.
[ترجمه گوگل]آتشی تیره و کمرنگ که روی یک قبر معلق است
[ترجمه ترگمان]یک آتش سوزی در تاریکی، ضعیف بر روی یک مقبره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He reeled and recovered, the darkling abyss below beckoning to him, inviting his fall.
[ترجمه گوگل]چرخید و بهبود یافت، پرتگاه تاریک زیر به او اشاره کرد و سقوط او را دعوت کرد
[ترجمه ترگمان]او تل و تل و تل و خوران به خود آمد، در تاریکی در پایین به او اشاره می کرد و از سقوطش دعوت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thomas Hardy's Darkling Thrush is a perfect combination of romanticism, realism and modernism.
[ترجمه گوگل]برفک تاریکی توماس هاردی ترکیبی کامل از رمانتیسم، رئالیسم و ​​مدرنیسم است
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی سلطنتی توماس هاردی ترکیبی عالی از romanticism، رئالیسم و مدرنیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On a darkling plain in a far away place the skeletons of hundreds of unnamed people lie strewn over the land amidst the red dirt and brown grasses scorched by the equatorial sun.
[ترجمه گوگل]در یک دشت تاریک در مکانی دور، اسکلت صدها نفر از مردم ناشناس که در میان خاک قرمز و علف های قهوه ای سوزانده شده توسط خورشید استوایی بر روی زمین پراکنده شده اند
[ترجمه ترگمان]در یک دشت تاریک در دوردست، اسکلت صدها نفر از مردم بی نام و نشان در میان خاک سرخ و علف های قهوه ای سوخته از آفتاب استوایی پوشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her silver was trotting through the grass, to a darkling stream beneath a sea of stars.
[ترجمه گوگل]نقره‌اش از لابه‌لای علف‌ها می‌چرخید، به نهر تاریکی در زیر دریایی از ستاره‌ها
[ترجمه ترگمان]نقره او در میان علف ها در حال یورتمه رفتن بود، به یک نهر کوهستانی در زیر دریایی از ستارگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her high-borne turban'd head she wags, and rolls her darkling eye.
[ترجمه گوگل]سر عمامه بلندش را تکان می دهد و چشم تیره اش را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان می داد و صورت darkling را با آن مخلوط می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At last, more than thirty million years hence, the huge red-hot dome of the sun had come to obscure nearly a tenth part of the darkling heavens.
[ترجمه گوگل]سرانجام، بیش از سی میلیون سال پس از آن، گنبد عظیم سرخ و داغ خورشید تقریباً یک دهم بخش تاریک آسمان را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]سرانجام، بیش از سی میلیون سال بعد، گنبد عظیم سرخ - داغ خورشید نزدیک به یک دهم آسمان تاریک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. “Mealworm is one of my favorites at the moment,” Peters told me, speaking of the larvae of the darkling beetle (Tenebrio molitor Linnaeus).
[ترجمه گوگل]پیترز در مورد لارو سوسک تیره رنگ (Tenebrio molitor Linnaeus) به من گفت: "کرم آرد یکی از مورد علاقه های من در حال حاضر است "
[ترجمه ترگمان]پیترز به من گفت: \"Mealworm در حال حاضر یکی از موارد مورد علاقه من است،\" و از لارو سوسک تاریک صحبت کرد (Tenebrio molitor لینه)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در تیرگی (اسم)
darkling

در تاریکی (اسم)
darkling

تاریک (صفت)
blind, ambiguous, dark, dim, black, gloomy, dusky, somber, sombre, benighted, murk, caliginous, cimmerian, darkling, lackluster, stygian

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

انگلیسی به انگلیسی

• becoming dark; occurring in the dark; obscure
in the dark

پیشنهاد کاربران

شب زی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : darken
✅️ اسم ( noun ) : darkness / dark
✅️ صفت ( adjective ) : dark / darkling / darkened
✅️ قید ( adverb ) : darkly
شب گرفته
تیره و تار
Present perfect continuous

بپرس