پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣١,٤٨٧)
lady’s jewels ( n. ) [note jewel n. ( 1 ) ] the testicles
bottom dealer ( n. ) [card imagery; lit. one who deals from the bottom of the pack] ( US ) a swindler, a cheat
love spuds ( n. ) the testicles.
بار شرم . [ رِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خایه . بیضه : بجائی شد و خایه ببرید پست برو داغ بنهاد و او را ببست بخایه نمک بر پراکند زود بحقه درآکند ...
سبلة. [ س َ ب ِ ل َ ] ( ع ص ) خصیة سَبِلة؛ خایه ٔ دراز. ( منتهی الارب ) .
love grenades ( n. ) the testicles.
تنک فهم. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ف َ ] ( ص مرکب ) کسی که قوه ٔ مدرکه ٔ وی سست و ضعیف باشد. ( ناظم الاطباء ) : به صد جانش خریدم کی روا باشد که بفروشم به ت ...
ار شرم. [ رِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خایه. بیضه : بجائی شد و خایه ببرید پست برو داغ بنهاد و او را ببست بخایه نمک بر پراکند زود بحقه درآکند بر ...
توس نمودن
خَر و خوش لهجه و گویش تهرانی سرخوش
فهارس ، جمع فهرست
خوش آمدگوی . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( نف مرکب ) خوش آمدگو. متملق . چاپلوس . متبصبص . مزاج گوی . ( یادداشت مؤلف ) : ضیافت خور خوش آمدگوی باشد. ( جامع ...
استقبال شایانی از آنان به عمل آمد.
دوستی کردن = زفاف نمودن. ( ناظم الاطباء ) .
منسلک داشتن ، منسلک شدن
beat the dog ( v. ) to masturbate
وثاق. [ وُ ] ( اِ ) خانه. ( کشف ) ( لطایف ) ( غیاث اللغات ) . حجره و سرا. این کلمه که در نظم و نثر فارسی آمده و اغلب آن را عربی گمان کنند و به کسر وا ...
خصی بصی. [ خ َ صی یُن ْ ب ِ صی یُن ْ ] ( ع ص مرکب، از اتباع ) خایه کشیده. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
طالار هم گفته می شود.
استقبال شایان
عالی همتی. [ هَِ م م َ ] ( حامص مرکب ) بلندهمتی. جوانمردی. سخاوت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به عالی همت شود : ز عالی همتی گردن برافراز طناب هرزه از گرد ...
شلتاق کردن
دماغ بادمجونی ( لهجه و گویش تهرانی ) =بینی بزرگ
I am all confidence
ایراد کردن
native country
اشفاق
my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation
رکن رکین
ضمیمهٔ = جوفِ
دهری ، دهری مذهب
A grandmother
خبری از محسن نشد.
آصف
نُس دماغ ( لهجه و گویش تهرانی ) دارای بینی بزرگ
فوق العاده
خشونت ماموری را پیدا کرده بودم که سراغ خانهٔ کسی می رود تا جلبش کند
دو دو
دمی ، لحظه ای ، یک لمحه
قاسم
ناکام گذاشتن
دماغ چماقی ( لهجه و گویش تهرانی ) دارای دماغ سر بزرگ
لو انداختن
در بدو ورود
tons of I have tons of work to do
lady of pleasure ( n. ) ( also daughter of pleasure, woman of pleasure ) = a prostitute
nature’s founts ( n. ) [literary euph. ] the female breasts
عملکرد
امیر اصلش تاتار بود.
اسپناق