پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
that holy room
that holy room
that holy room
that holy room
Whoe'er
breathe a sigh of relief
too soon
ahead of time
ahead of time
thine
thine
round ball
doth
afric
hath
bear ( =have ) the stamp of sth=if something has the stamp of a particular quality, it clearly has that quality
bear ( =have ) the stamp of sth=if something has the stamp of a particular quality, it clearly has that quality
Whilst
writ A past tense and a past participle of write
writ A past tense and a past participle of write
to the edge of doom
to the edge of doom
تا هماره
تا همیشه ، تا ابد to the edge of doom
to the edge of doom
to the edge of doom
تا نه بس روزگار: بزودی، در مدتی کوتاه، نظیرِ " نه دیر" ( ( تا نه بس روزگار خواهی دید هم سپه مرده هم سپهسالار ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل ق ...
تا نه بس روزگار: بزودی، در مدتی کوتاه، نظیرِ " نه دیر" ( ( تا نه بس روزگار خواهی دید هم سپه مرده هم سپهسالار ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل ق ...
تا نه بس روزگار: بزودی، در مدتی کوتاه، نظیرِ " نه دیر" ( ( تا نه بس روزگار خواهی دید هم سپه مرده هم سپهسالار ) ) ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل ق ...
until the end of the world
to the edge of doom
to the edge of doom
to change very much
تنگ شدن پرگار کسی ؛ بدبخت شدن او : نبینی که پرگار من تنگ گشت جوانی شد و عمر بیشی گذشت. اسدی.
1. to be in the category of something; to be under the domain of someone or something 2. to be inside a stated range, such as price, time, weight, r ...
within easy reach of
within easy reach of
within easy reach of
within easy reach of
rosy
a rosy future
زمانه خورده ؛ کهن سال. پیر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : زمانه خورده زمین را، به طبع در یکسال جوان و پیر کند دور آفتاب دوبار. مسعودسعد ( یادداشت ای ...
زمانه خورده ؛ کهن سال. پیر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : زمانه خورده زمین را، به طبع در یکسال جوان و پیر کند دور آفتاب دوبار. مسعودسعد ( یادداشت ای ...
زمانه خورده ؛ کهن سال. پیر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : زمانه خورده زمین را، به طبع در یکسال جوان و پیر کند دور آفتاب دوبار. مسعودسعد ( یادداشت ای ...
زمانه خورده ؛ کهن سال. پیر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : زمانه خورده زمین را، به طبع در یکسال جوان و پیر کند دور آفتاب دوبار. مسعودسعد ( یادداشت ای ...
ثوب جافی ؛ لباس خشن. ( اقرب الموارد ) .
Time's fool
To take the height of ( something ) = to measure its position relative to the horizon. The phrase could also be used in a figurative sense meaning 't ...
the power behind the throne
دولت پنهان