پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٥١١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مادگانه. [ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) همچون مادگان. زنانه. ( فرهنگ فارسی معین ) : تا ز درج کمر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند. نظامی ...

پیشنهاد
٠

اناث و ذکور ؛ زنان و مردان. ( آنندراج ) : برّ تو بر تن وضیع و شریف مهر تو در دل اناث و ذکور. مسعودسعد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اناث و ذکور ؛ زنان و مردان. ( آنندراج ) : برّ تو بر تن وضیع و شریف مهر تو در دل اناث و ذکور. مسعودسعد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذکور و اناث ؛ مردان و زنان. ( آنندراج ) : برّ تو بر تن وضیع و شریف مهر تو در دل اناث و ذکور. مسعودسعد.

پیشنهاد
٦

چنگ در دامن کسی زدن ؛ یاری خواستن. طلب کمک کردن. متوسل شدن. تشبث : دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش زدستی چنگ. ناصرخسرو. می ننگرند عیب گریبان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چنگ در دامن کسی زدن ؛ یاری خواستن. طلب کمک کردن. متوسل شدن. تشبث : دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش زدستی چنگ. ناصرخسرو. می ننگرند عیب گریبان ...

پیشنهاد
٠

چنگ در دامن کسی زدن ؛ یاری خواستن. طلب کمک کردن. متوسل شدن. تشبث : دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش زدستی چنگ. ناصرخسرو. می ننگرند عیب گریبان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چنگ در دامن کسی زدن ؛ یاری خواستن. طلب کمک کردن. متوسل شدن. تشبث : دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش زدستی چنگ. ناصرخسرو. می ننگرند عیب گریبان ...

پیشنهاد
١

چنگ در دامن کسی زدن ؛ یاری خواستن. طلب کمک کردن. متوسل شدن. تشبث : دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش زدستی چنگ. ناصرخسرو. می ننگرند عیب گریبان ...

پیشنهاد
٠

چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود : جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ. نظامی.

پیشنهاد
٠

چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود : جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ. نظامی.

پیشنهاد
٠

چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود : جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ. نظامی.

پیشنهاد
٨

چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود : جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ. نظامی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود : جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ. نظامی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چنگ بر دامن زدن ؛ متوسل شدن به کسی. رجوع به چنگ در دامن زدن شود : جواهر جست از آن دریای فرهنگ بچنگ آورد و زد بر دامنش چنگ. نظامی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بچنگ آمدن ؛ حاصل شدن. بدست آمدن. بدست شدن و میسر شدن : چو از آشتی شادی آید بچنگ خردمند هرگز نکوشد بجنگ. ابوشکور بلخی. بشاه جهاندار دادند گنج بچنگ آ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باد در چنگ بودن ؛ دست خالی بودن. چیزی در کف نداشتن : چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم مرا که چشم بساقی و گوش بر چنگست بیادگار کسی دامن نسیم صبا گرفته ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچنگ آمدن ؛ حاصل شدن. بدست آمدن. بدست شدن و میسر شدن : چو از آشتی شادی آید بچنگ خردمند هرگز نکوشد بجنگ. ابوشکور بلخی. بشاه جهاندار دادند گنج بچنگ آ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بچنگ آمدن ؛ حاصل شدن. بدست آمدن. بدست شدن و میسر شدن : چو از آشتی شادی آید بچنگ خردمند هرگز نکوشد بجنگ. ابوشکور بلخی. بشاه جهاندار دادند گنج بچنگ آ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

پیشنهاد
٠

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

پیشنهاد
٠

از چنگ کسی چاره یافتن ؛ از دست وی خلاص شدن : نیابد کسی چاره از چنگ مرگ چو باد خزانست و ما همچو برگ.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چنگ رفتن ؛ از دست رفتن. از دیده ناپدید شدن : از آن سرو روان کز چنگ رفته ز سَروش آب و از گل رنگ رفته. نظامی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

reasonably

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

reasonably

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

leisurely

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

leisurely

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

leisurely

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

best - preserved

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

it is of no concern

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

it doesn’t amount to a hill of beans

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is of no concern

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

it doesn’t amount to a hill of beans

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

it doesn’t amount to a hill of beans

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

it doesn’t amount to a hill of beans

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

it doesn’t amount to a hill of beans

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

. . . . . . . . . The difficulty lies in

پیشنهاد
٠

. . . . . . . . . . . The difficulty lies in

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

All hope of recovering information has been lost”, Dr. Brooks says

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a faint hope ( =a very small chance )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

speak with authority

پیشنهاد
٠

career prospects ( =opportunities to get a good job or a better position )

پیشنهاد
٠

liaison

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

work on

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

work on

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

work on