پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣١)

بازدید
١١,٠٢٤
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

in protest against

پیشنهاد
٣

much to someone's surprise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

much to someone's surprise

پیشنهاد
٤

—used to say that someone is very surprised by something Much to our surprise, she refused

پیشنهاد
١٠

nothing ventured, nothing gained

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

declare war ( on somebody/something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

be/become second nature ( to somebody ) something that is second nature to you is something you have done so often that you do it almost without thi ...

پیشنهاد
١

escape somebody’s notice ( =not be noticed by someone )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

all over

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

densely - populated

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

densely - populated

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to ( the best of ) somebody’s knowledge ( =used to say that someone may not know the true facts )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

to ( the best of ) somebody’s knowledge ( =used to say that someone may not know the true facts )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

break with precedent ( =do something in a new way )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

break with precedent ( =do something in a new way )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

break with precedent ( =do something in a new way )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

break with precedent ( =do something in a new way )

پیشنهاد
٢

. . . . . . . has its roots in

پیشنهاد
٠

outgrowth of

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Bar association

پیشنهاد
١

Bar association

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Kurdish Human Rights Project

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

new/raw/fresh recruit ( =one who is completely untrained )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

spawn

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

spawn

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

. . . . . . . . . , . . . . . . . . . . . . . . . Discarding

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

state policy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify something with somebody/something =to think that something is the same as, or closely related to, something else

پیشنهاد
٠

identify something with somebody/something= to think that something is the same as, or closely related to, something else

پیشنهاد
٠

identify something with somebody/something= to think that something is the same as, or closely related to, something else

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهل مقامات ؛ موسیقی دان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهل مقامات ؛ موسیقی دان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

جهانخواری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پس سرین . [ پ َ س ِ س ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفل . ( منتهی الارب ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قامات. ( ع اِ ) ج ِ قامت. ( منتهی الارب ) . رجوع به قامة شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

قامت زدن. [ م َزَ دَ ] ( مص مرکب ) ایستادن. قامت بستن : قامت زده و شکسته قامت انگیخته از جهان قیامت. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

پیشنهاد
٠

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بپای کردن ؛ قائم کردن. نصب کردن. منصب دادن. انتصاب. برانگیختن : و آن پیر را بپای کرد و نگاه داشت و خود به مدائن باز شد. ( بلعمی ) . پس اینجا خلیفتی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای شدن ؛ قائم شدن. استوار شدن. پدید آمدن. بوجود آمدن. برخاستن. قیام : و لشکرگاهی کردند برابرخصم و آبی بزرگ و دست آویزی بزرگ بپای شد قوی. ( تاریخ بی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بپای سپردن ؛ طی کردن. زیر پای سپردن. احتیاط کردن. جستن : همه شهر ایران و توران بپای سپردند و نامدنشانش بجای. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بپای ؛ قائم. ایستاده. راست. برپای. استوار. باقی : یکی پاک دستور پیشش بپای بداد و بدین شاه را رهنمای. فردوسی. تبیره زنان پیش پیلان بپای ز هر سو خروش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن ...