پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
این چه کار است ؟
. . . . . . . . . . . . leading away from
. . . . . . . . . . . . leading away from
. . . . . . . . . . . . leading away from
. . . . . . . . . . . . leading away from
. . . . . . . . . . . . leading away from
. . . . . . . . . . . . leading away from
گریه گر. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ گ َ ] ( ص مرکب ) گریه کن. گریان : قهقه و های های ساخته جفت خنده پرداز و گریه گرمائیم. ظهوری ( از آنندراج ) .
گریه آسمان. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از باران : گرستند از گریه جویی روان بیاید مگر گریه آسمان. سعدی ( بوستان ) .
crying drunk
گریه تاک. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی است که در موقع بریدن شاخ تاک فروریزد. || کنایه از شراب انگور. ( آنندراج ) : تو فکر نا ...
گریه مند. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ م َ ] ( ص مرکب ) گریان. اشک ریز : بمکتب جگرگوشگان گریه مند غلامان به بازار و کو هرزه خند. ظهوری ( از آنندراج ) .
گریه مند. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ م َ ] ( ص مرکب ) گریان. اشک ریز : بمکتب جگرگوشگان گریه مند غلامان به بازار و کو هرزه خند. ظهوری ( از آنندراج ) .
پس وپیش نگریستن. [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) یا پس و پیش نگه کردن. گذشته و آینده را بنظر داشتن. به قبل و بعد اندیشیدن. عاقبت اندیشیدن : شنیدم ...
پس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) مآل بین. عاقبت اندیش : من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی بخدا بودمی از عشق پس و پیش نگر. فرخی.
پس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) مآل بین. عاقبت اندیش : من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی بخدا بودمی از عشق پس و پیش نگر. فرخی.
distort
wide - wasting
wide - wasting
مخرب
wide - wasting
fatal flaw ( =serious weakness )
fatal flaw ( =serious weakness )
fancied
clouded=ambiguous
strike while the iron is hot
strike while the iron is hot
have no parallel/be without parallel
have no parallel/be without parallel
be fleet of foot ( =able to run quickly )
be fleet of foot ( =able to run quickly )
tiring
کیر. ( ع اِ ) دمه آهنگری. ج ، کیار. کیَرة، کیران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . خیکی که آهنگر بدان کوره را می دمد، و کوره را که از گل سازند �کور ...
Conformism
conformist
suburban attitudes
suburban attitudes
for a start
در نخست ؛قبلاً. سابقاً. در قدیم : یکی داستان زد گَوی در نخست که پرمایه آنکس که دشمن بجست. فردوسی.
در نخست ؛قبلاً. سابقاً. در قدیم : یکی داستان زد گَوی در نخست که پرمایه آنکس که دشمن بجست. فردوسی.
در نخست ؛قبلاً. سابقاً. در قدیم : یکی داستان زد گَوی در نخست که پرمایه آنکس که دشمن بجست. فردوسی.
در نخست ؛قبلاً. سابقاً. در قدیم : یکی داستان زد گَوی در نخست که پرمایه آنکس که دشمن بجست. فردوسی.
for a start
for a start
نخست زاد
cast your mind back to something
cast your mind back to something
cast your mind back to something
cast your mind back to something
pretty much