پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)

بازدید
١١,١٥٥
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

take sth into contemplation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

take sth into contemplation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

take sth into contemplation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

باشد که. . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

as sick as a dog ( =very sick )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( defray ( costs/expenses

پیشنهاد
٠

( defray ( costs/expenses

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

in bullion If a man carry treasure in bullion, or in a wedge of gold, and have none coined into current money, his treasure will not defray him as ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

a part of the main

پیشنهاد
٠

No man is an island, entire of itself; every man is a piece of the continent, a part of the main.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

A person requires the company and support of others and society as a whole in order to thrive. The line is from John Donne's Devotions upon Emergent ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

whereof

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

whereof

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

perchance

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

perchance

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

perchance

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

thereby

پیشنهاد
٠

be confined to one's bed with an illness

پیشنهاد
١

emergent occasion

پیشنهاد
١

Emergent Occasions

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بالا غیرتا: [کنایه در تداول عامه] از روی جوانمردی و گذشت . انصافاً. بعضاَ "والا غیرتاً" هم گفته میشود. ( ( آرزو پرید وسط حرفش "حاج آقا مهم مهر است ...

پیشنهاد
٢

بالا غیرتا: [کنایه در تداول عامه] از روی جوانمردی و گذشت . انصافاً. بعضاَ "والا غیرتاً" هم گفته میشود. ( ( آرزو پرید وسط حرفش "حاج آقا مهم مهر است ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا منتها. تا آخرین درجه : بر جمال دوست چندان می کشیم از جام جان کز تف او عقل را تا منتها حیران کنم. عطار ( دیوان چ تقی تفضلی ص 508 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا منتها. تا آخرین درجه : بر جمال دوست چندان می کشیم از جام جان کز تف او عقل را تا منتها حیران کنم. عطار ( دیوان چ تقی تفضلی ص 508 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدعه کردن. [ خ ُع َ / ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فریب بکار بردن. مکر کردن. نیرنگ زدن. حقه سوار کردن. تَخدیع؛ فسون ساختن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسجل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مسجل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مسجل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بنا بود . . . . . . . . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماهوی. [ هَُ وی ] ( ع ص نسبی ) در لغت به معنی امر مربوط به اساس و ریشه و ذات هرچیز و هرکار را گویند مثلاً بحث ماهوی یعنی بحث مربوط به اصل کار نه فروع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سرشتین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماهوی. [ هَُ وی ] ( ع ص نسبی ) در لغت به معنی امر مربوط به اساس و ریشه و ذات هرچیز و هرکار را گویند مثلاً بحث ماهوی یعنی بحث مربوط به اصل کار نه فروع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گذاره. [ گ ُ رَ / رِ ] ( اِ ) مجری. گذرگاه. معبر. سوراخی که از یک سوی آن بسوی دیگر توان دیدن. سوراخی که از دو سوی روشنایی و هوا راه دارد. سوراخی که ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذاره. [ گ ُ رَ / رِ ] ( اِ ) مجری. گذرگاه. معبر. سوراخی که از یک سوی آن بسوی دیگر توان دیدن. سوراخی که از دو سوی روشنایی و هوا راه دارد. سوراخی که ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزاره کردن. [ گ ُ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گذشتن. عبور کردن : سنان چه باید برنیزه ای کنی کز پیل همی گزاره کند تیرهای بی پیکان. فرخی. گزاره کرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیباکلام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیباکلام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The pestilence of love

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

oft - repeated/quoted etc

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رهیده

پیشنهاد
٣

in somebody’s employ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن وقت . از آن زمان . من ذلک الزمان .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن وقت . از آن زمان . من ذلک الزمان .

پیشنهاد
١

از سر نهادن فرهنگ فارسی معین ( ~. سَ. نَ دَ ) ( مص م . ) از یاد بردن ، از سر بیرون کردن .