پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
take sth into contemplation
take sth into contemplation
take sth into contemplation
باشد که. . . . . .
as sick as a dog ( =very sick )
( defray ( costs/expenses
( defray ( costs/expenses
in bullion If a man carry treasure in bullion, or in a wedge of gold, and have none coined into current money, his treasure will not defray him as ...
a part of the main
No man is an island, entire of itself; every man is a piece of the continent, a part of the main.
A person requires the company and support of others and society as a whole in order to thrive. The line is from John Donne's Devotions upon Emergent ...
whereof
whereof
perchance
perchance
perchance
thereby
be confined to one's bed with an illness
emergent occasion
Emergent Occasions
بالا غیرتا: [کنایه در تداول عامه] از روی جوانمردی و گذشت . انصافاً. بعضاَ "والا غیرتاً" هم گفته میشود. ( ( آرزو پرید وسط حرفش "حاج آقا مهم مهر است ...
بالا غیرتا: [کنایه در تداول عامه] از روی جوانمردی و گذشت . انصافاً. بعضاَ "والا غیرتاً" هم گفته میشود. ( ( آرزو پرید وسط حرفش "حاج آقا مهم مهر است ...
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرا ...
تا منتها. تا آخرین درجه : بر جمال دوست چندان می کشیم از جام جان کز تف او عقل را تا منتها حیران کنم. عطار ( دیوان چ تقی تفضلی ص 508 ) .
تا منتها. تا آخرین درجه : بر جمال دوست چندان می کشیم از جام جان کز تف او عقل را تا منتها حیران کنم. عطار ( دیوان چ تقی تفضلی ص 508 ) .
خدعه کردن. [ خ ُع َ / ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فریب بکار بردن. مکر کردن. نیرنگ زدن. حقه سوار کردن. تَخدیع؛ فسون ساختن.
مسجل شدن
مسجل شدن
مسجل
بنا بود . . . . . . . . . . . .
ماهوی. [ هَُ وی ] ( ع ص نسبی ) در لغت به معنی امر مربوط به اساس و ریشه و ذات هرچیز و هرکار را گویند مثلاً بحث ماهوی یعنی بحث مربوط به اصل کار نه فروع ...
سرشتین
ماهوی. [ هَُ وی ] ( ع ص نسبی ) در لغت به معنی امر مربوط به اساس و ریشه و ذات هرچیز و هرکار را گویند مثلاً بحث ماهوی یعنی بحث مربوط به اصل کار نه فروع ...
گذاره. [ گ ُ رَ / رِ ] ( اِ ) مجری. گذرگاه. معبر. سوراخی که از یک سوی آن بسوی دیگر توان دیدن. سوراخی که از دو سوی روشنایی و هوا راه دارد. سوراخی که ا ...
گذاره. [ گ ُ رَ / رِ ] ( اِ ) مجری. گذرگاه. معبر. سوراخی که از یک سوی آن بسوی دیگر توان دیدن. سوراخی که از دو سوی روشنایی و هوا راه دارد. سوراخی که ا ...
گزاره کردن. [ گ ُ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گذشتن. عبور کردن : سنان چه باید برنیزه ای کنی کز پیل همی گزاره کند تیرهای بی پیکان. فرخی. گزاره کرد ...
زیباکلام
زیباکلام
The pestilence of love
oft - repeated/quoted etc
رهیده
in somebody’s employ
از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن وقت . از آن زمان . من ذلک الزمان .
از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن وقت . از آن زمان . من ذلک الزمان .
از سر نهادن فرهنگ فارسی معین ( ~. سَ. نَ دَ ) ( مص م . ) از یاد بردن ، از سر بیرون کردن .