نم نمک

/namnamak/

لغت نامه دهخدا

نم نمک. [ ن َ ن َ م َ ] ( ق مرکب ) نم نم. اندک اندک. کم کم. به تأنی و آرام آرام : نم نمک باریدن. نم نمک نوشیدن. نم نمک رفتن.

فرهنگ فارسی

نم نم اندک اندک .

فرهنگ معین

(نَ. نَ مَ ) (ق مر. ) اندک اندک .

پیشنهاد کاربران

خوش خوشک
جسته جسته . [ ج َ ت َ / ت ِ ج َ ت َ / ت ِ ] ( ق مرکب ) کم کم . سند آن در لفظ زبان شکسته بیاید. ( آنندراج ) . تک تک . گاه گاه . یک یک . ( یادداشت مؤلف ) . یواش یواش . تدریجاً. ( فرهنگ نظام ) : جسته جسته
...
[مشاهده متن کامل]
اخباری میرسد. جسته جسته اطلاعاتی به ما میرسد. جسته جسته اشعار خوب هم درین دیوان دیده میشود. جسته جسته آواز توپی شنیده میشد. جسته جسته حرفهایی از او مسموع شد. ( از یادداشتهای مؤلف ) .

بریده بریده

بپرس