پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣١)

بازدید
١١,٠٢٤
پیشنهاد
٠

سنگ کسی را به سینه زدن

پیشنهاد
١

سنگ کسی را به سینه زدن

پیشنهاد
٠

پای / زیر عَلَم کسی سینه زدن

پیشنهاد
١

پای / زیر عَلَم کسی سینه زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پای / زیر عَلَم کسی سینه زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نار باغ سینه . [ رِ غ ِن َ / ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پستان . ( آنندراج ) ( فرهنگ مترادفات ) . کنایه از پستان است : در نار باغ سینه حلاوت نمان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

be on the wane

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

in an instant ( =immediately )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

every instant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

every instant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

every instant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

even yet without variation or fluctuation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

without variation or fluctuation

پیشنهاد
٣

there came to my ears a sound

پیشنهاد
٤

we all make mistakes

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

we all make mistakes

پیشنهاد
٣

we all make mistakes

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

the damned

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

the damned

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

the damned

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

the damned

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

the damned

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

in ways=To some extent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

in ways=To some extent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

in ways=To some extent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

in ways=To some extent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دستخوشی. [ دَ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) سهل الحصولی. آسان بدست آیی. زبونی. ملعبگی : تو پنداری که با تو من باشم شاد زین دستخوشی منت که آگاهی داد. فرخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

subject somebody/something to something=to force someone or something to experience something very unpleasant, especially over a long time

پیشنهاد
٠

subject somebody/something to something=to force someone or something to experience something very unpleasant, especially over a long time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

پیشنهاد
١

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

پیشنهاد
١

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتغال ورزیدن به . . . . .

پیشنهاد
٠

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

پیشنهاد
٢

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دست خوش کردن به چیزی ؛ بدان پرداختن : به که بکاری بکنی دست خوش تا نشوی پیش کسان دستکش. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

subject somebody/something to something=to force someone or something to experience something very unpleasant, especially over a long time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

subject somebody/something to something=to force someone or something to experience something very unpleasant, especially over a long time

پیشنهاد

subject somebody/something to something=to force someone or something to experience something very unpleasant, especially over a long time

پیشنهاد
٠

subject somebody/something to something=to force someone or something to experience something very unpleasant, especially over a long time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

critically important

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

critically important

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

. . . . . . . Put an end to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

. . . . . Put an end to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

. . . . . Put an end to

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایان بین. ( نف مرکب ) عاقبت بین. عاقبت نگر. عاقبت اندیش : هر که پایان بین تر او مسعودتر. مولوی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

in particular

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

within someone's reach and within someone's grasp=1. Lit. close enough to be grasped. 2. Fig. almost in the possession of someone.

پیشنهاد
٠

within someone's reach and within someone's grasp=1. Lit. close enough to be grasped. 2. Fig. almost in the possession of someone.