خایه دار


مترادف خایه دار: دلیر، جسور، مرد، نترس، باشهامت، شجاع

لغت نامه دهخدا

خایه دار. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) نعت است مر کسی را که مردانگی دارد. صفت آنکه در کارها قدرت و ثبات دارد.

فرهنگ فارسی

نعت است مر کسی را که مردانگی دارد

پیشنهاد کاربران

بی باک ، نترس
چهارخایه . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) که خایه چهار دارد. || مجازاً جگرآور. دلیر. گندآور. خایه دار. نرمنش . مرد مرد :
گر کنده ٔ بینی ترا تخته کنند
هر در که از او کنند یک لخته کنند
تا کی بود این چهارخایه زینسان
...
[مشاهده متن کامل]

خوب است که بینی ترا اخته کنند.
شرف الدین شفائی .
|| پردلی درشکار. ( اشتینگاس ) . || ستیزه جو. جنگخواه . جنگ آرزو ( اشتینگاس ) . || زن باره . ( اشتینگاس ) .

کسی که زود رنج نیست و زود واکنش نشان نمی دهد.
تمام زهره:کامل جرأت.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۶ ) .

بپرس