پیشنهادهای Rhino (١١٧)
الفاظ رکیک It contains too much swearing
Have / has goose bumbs سیخ شدن موهای بدن
چشم نواز
بلیط رفت و برگشت یک روزه
Smell sth بوی چیزی را حس کردن /چیزی را بو کردن
Be thick as thieves اگر دو نفر خیلی رفاقت نزدیکی باهم داشته باشند ازین اصطلاح براشون استفاده میکنیم
فصل حراج
used after a period of time, a number, or an amount and means about بعد از یک عدد ، زمان یا مقدار میاد و به معنی تقریبا هست
Grounds ( plural ) for ( doing ) sth دلیل
تمجید کننده/adjective/
با دسترسی بالا ( برای محله و خونه استفاده میکنن )
قبل از اعداد استفاده میشود و به معنی تقریبا هست. مثلا: He earns somewhere in the region of 10000$
Be rushed off one's feet وقت سرخاروندن نداشتن
be in the way/be in somebody's way بر سر راه بودن
غنی کردن، حاصل خیز کردن
Get / Be held up به معنای گیر افتادن در یک شرایط یا موقعیت ( مثل ترافیک ) که باعث تاخیر شما میشه مثال : I got held up in traffic, so i missed my cla ...
شکست دادن ( در مورد شکست های سنگین )
معمولا در مکالمات اگر صحبت طرف مقابل رو نشنویم یا نفهمیم از catch بصورت منفی استفاده میکنیم تا به طرف مقابل بفهمونیم ک متوجه نشدیم یا نشندیم. مثلا : ...
If sth has 20 $ off , it costs 20 $ less than usual کاهش قیمت
Break the record in something رکورد چیزی را شکستن
Hold the record for something رکورد دار چیزی بودن مثلا : Micheal holds the record for the most olympic medals
پیشرفت کردن
جزای حبسی
It takes ages to do sth مدت زمان خیلی زیادی طول میکشه تا فلان کار انجام بشه
وقتی وارد خونه میشی بعد از در ورودی یک اتاق یا راهرو هست که همون hall هست
Scatter seeds بذر پاشیدن
چیزی واسه از دست دادن نداری، پس انجامش بده!
کار بزرگ ، دستاورد
توان بخشی برای بازگشت به زندگی عادی ( درباره ی معتادان و زندانیان )
زیر قیمت بازار
به معنی حقیقتا . . . بعد از قید یا صفت برای تاکید روی جمله بکار برده میشه
بقایای یک ساختمان تخریب شده
be intent on/upon ( doing ) something مصمم بودن برای انجام کاری
اگر شکل یک چیزی رو خاستیم توصیف کنیم از ترکیب زیر استفاده میکنیم : شکل مورد نظر shaped مثلا : Heart - shaped به شکل قلب diamond - shaped به شکل الما ...
Bribery and corruption رشوه خواری و فساد
If sth dries up , there is gradually less and less of it
حباب ( قیمتی ) The bubble will burst: حباب قیمتی میترکه
اهداف
نا پسند ، ناخوشایند
دلایل خوب و قانع کننده
Disregard for بی توجهی نسبت به چیزی
Say things that are only partially true فقط بخشی از حرف ها راست و درست بودن
کفی ( آغشته به مواد شوینده و کف دار بودن )
Be distracted by sth پرت شدن حواس
کسری
مرحله ( در مسابقات ) مثلا : Semi_final round مرحله نیمه نهایی
تخت خوابیدن ( اصطلاح عامیانه )
Variety of something انواع مختلف
نوک پا نک پا راه رفتن
بودجه/noun/ بودجه بندی کردن/verb/