تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الفاظ رکیک It contains too much swearing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Have / has goose bumbs سیخ شدن موهای بدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم نواز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلیط رفت و برگشت یک روزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Smell sth بوی چیزی را حس کردن /چیزی را بو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Be thick as thieves اگر دو نفر خیلی رفاقت نزدیکی باهم داشته باشند ازین اصطلاح براشون استفاده میکنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فصل حراج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

used after a period of time, a number, or an amount and means about بعد از یک عدد ، زمان یا مقدار میاد و به معنی تقریبا هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Grounds ( plural ) for ( doing ) sth دلیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تمجید کننده/adjective/

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با دسترسی بالا ( برای محله و خونه استفاده میکنن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قبل از اعداد استفاده میشود و به معنی تقریبا هست. مثلا: He earns somewhere in the region of 10000$

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Be rushed off one's feet وقت سرخاروندن نداشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

be in the way/be in somebody's way بر سر راه بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

غنی کردن، حاصل خیز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Get / Be held up به معنای گیر افتادن در یک شرایط یا موقعیت ( مثل ترافیک ) که باعث تاخیر شما میشه مثال : I got held up in traffic, so i missed my cla ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکست دادن ( در مورد شکست های سنگین )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معمولا در مکالمات اگر صحبت طرف مقابل رو نشنویم یا نفهمیم از catch بصورت منفی استفاده میکنیم تا به طرف مقابل بفهمونیم ک متوجه نشدیم یا نشندیم. مثلا : ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

If sth has 20 $ off , it costs 20 $ less than usual کاهش قیمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Break the record in something رکورد چیزی را شکستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hold the record for something رکورد دار چیزی بودن مثلا : Micheal holds the record for the most olympic medals

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشرفت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جزای حبسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

It takes ages to do sth مدت زمان خیلی زیادی طول میکشه تا فلان کار انجام بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی وارد خونه میشی بعد از در ورودی یک اتاق یا راهرو هست که همون hall هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Scatter seeds بذر پاشیدن

پیشنهاد
٣

چیزی واسه از دست دادن نداری، پس انجامش بده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار بزرگ ، دستاورد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توان بخشی برای بازگشت به زندگی عادی ( درباره ی معتادان و زندانیان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیر قیمت بازار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنی حقیقتا . . . بعد از قید یا صفت برای تاکید روی جمله بکار برده میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بقایای یک ساختمان تخریب شده

پیشنهاد
٣

be intent on/upon ( doing ) something مصمم بودن برای انجام کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگر شکل یک چیزی رو خاستیم توصیف کنیم از ترکیب زیر استفاده میکنیم : شکل مورد نظر shaped مثلا : Heart - shaped به شکل قلب diamond - shaped به شکل الما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Bribery and corruption رشوه خواری و فساد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

If sth dries up , there is gradually less and less of it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حباب ( قیمتی ) The bubble will burst: حباب قیمتی میترکه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهداف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نا پسند ، ناخوشایند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دلایل خوب و قانع کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Disregard for بی توجهی نسبت به چیزی

پیشنهاد
٤

Say things that are only partially true فقط بخشی از حرف ها راست و درست بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کفی ( آغشته به مواد شوینده و کف دار بودن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Be distracted by sth پرت شدن حواس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرحله ( در مسابقات ) مثلا : Semi_final round مرحله نیمه نهایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تخت خوابیدن ( اصطلاح عامیانه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Variety of something انواع مختلف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نوک پا نک پا راه رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بودجه/noun/ بودجه بندی کردن/verb/