swearing


معنی: فحش

جمله های نمونه

1. Swearing was invented as a compromise between running away and fighting.
[ترجمه گوگل]فحش دادن به عنوان سازش بین فرار و دعوا ابداع شد
[ترجمه ترگمان]Swearing به عنوان یک مصالحه بین فرار و جنگیدن اختراع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He tried to cry off after swearing he would do it!
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بعد از قسم خوردن که این کار را می کند گریه کند!
[ترجمه ترگمان]سعی کرد بعد از سوگند خوردن، فریاد بزند که این کار را خواهد کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was in a right tizzy, muttering and swearing.
[ترجمه گوگل]او در یک گیجی درست بود، غر می زد و فحش می داد
[ترجمه ترگمان]به تیزی حرف می زد، زیر لب غرغر می کرد و فحش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The teacher told me off for swearing.
[ترجمه گوگل]معلم مرا به خاطر فحش دادن گفت
[ترجمه ترگمان]معلم به من دستور داد که فحش بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't like to hear children swearing.
[ترجمه گوگل]من دوست ندارم فحش بچه ها را بشنوم
[ترجمه ترگمان]دوست ندارم بشنوم که بچه ها فحش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then he started shouting and swearing at her.
[ترجمه گوگل]سپس شروع به داد و فریاد کرد و به او فحش داد
[ترجمه ترگمان]سپس شروع به فریاد زدن کرد و به او فحش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We could hear him cursing and swearing as he tried to get the door open.
[ترجمه گوگل]در حالی که سعی می کرد در را باز کند می توانستیم فحش و ناسزاگویی او را بشنویم
[ترجمه ترگمان]وقتی سعی می کرد در را باز کند فحش می داد و ناسزا می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was extremely drunk and swearing like a trooper.
[ترجمه گوگل]او به شدت مست بود و مانند یک سرباز فحش می داد
[ترجمه ترگمان]او به شدت مست بود و مثل یک سرباز فحش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She got 200 lines for swearing at her teacher.
[ترجمه محمود رضا] برای فحش دادن به معلم 200 خط جریمه شد
|
[ترجمه گوگل]او برای فحش دادن به معلمش 200 خط گرفت
[ترجمه ترگمان]او ۲۰۰ خط برای فحش دادن به معلمش به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am given to understand that he was swearing throughout the game at our fans.
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که او در طول بازی به هواداران ما فحش می داد
[ترجمه ترگمان]به من داده شده است که او در سراسر بازی با طرفداران ما سوگند یاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The foreman is always swearing at the workers.
[ترجمه گوگل]سرکارگر همیشه به کارگران فحش می دهد
[ترجمه ترگمان]سرکارگر همیشه به کارگرها ناسزا می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was sent off for swearing at the referee.
[ترجمه گوگل]او به دلیل فحاشی به داور از زمین مسابقه اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فحش دادن به داور اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Giles was shocked at the swearing.
[ترجمه گوگل]گیلز از این فحش شوکه شد
[ترجمه ترگمان]ژیل از فحش دادن به او یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was flung out of school for swearing at a teacher.
[ترجمه گوگل]او را به خاطر فحش دادن به معلم از مدرسه اخراج کردند
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فحش دادن به یک معلم از مدرسه اخراج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Swearing is a way of expressing oneself.
[ترجمه schv] فحش وناسزا راهی برای بیان خود شخص است.
|
[ترجمه گوگل]فحش دادن راهی برای ابراز وجود است
[ترجمه ترگمان]Swearing راهی برای ابراز خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فحش (اسم)
abuse, damn, curse, swearing, cuss, darn, swearword, vilification, malison, revilement

انگلیسی به انگلیسی

• profanity, cursing; taking of an oath

پیشنهاد کاربران

فحش دادن به کسی مثلا: داشت میرفت و فحش میداد بهم
He swearing at me while walking away
الفاظ رکیک
It contains too much swearing
فحش و ناسزا
Expletives
= rude and offensive language
فحش آلود - پر از فحش
فحش دادن. قسم خوردن
سوگند یاد کردن ، ناسزا گفتن، دشنام دادن
به معنی سوگند و دشنام
قسم خوردن
قسم سوگند در دادگاه

بپرس