variety

/vəˈraɪəti//vəˈraɪəti/

معنی: نوع، تنوع، گوناگونی، واریته، جورواجور
معانی دیگر: جوراجوری، چندسانی، بسیارگانی، (با: of) انواع مختلف، چند (یا چندین) گونه، چندین، مختلف، گونه، رقم، قسم، (زیست شناسی) جوره، زیرگونه (بخشی از species است)، (انگلیس) رجوع شود به: variety show، وابسته به نمایش چندجوره، واریته ای، نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد، متنوع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: varieties
(1) تعریف: the condition or quality of being varied; diversity.
مترادف: change, diversity
متضاد: tedium, uniformity
مشابه: assortment, contrast, difference, disparity, nonuniformity, variance, variation

- The employees complained that the cafeteria food lacked variety.
[ترجمه مصطفی نوروزی] کارمندان از اینکه رستوران غذاهای متنوعی ندارد ، شاکی بودند.
|
[ترجمه شان] کارمندان از اینکه غذا های رستوران از تنوع ( گوناگونی ) برخو ردار نیست ، شاکی بودند.
|
[ترجمه گوگل] کارمندان شکایت داشتند که غذای کافه تریا فاقد تنوع است
[ترجمه ترگمان] کارکنان شکایت داشتند که غذای کافه تریا فاقد تنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Taking part in these activities gives her life some variety now that she's retired.
[ترجمه امیر هاشمی] شرکت در این فعالیت ها به زندگی او مقداری تنوع میدهد حالا که او بازنشسته است
|
[ترجمه مصطفی زندیه] حالا که او بازنشسته می شود، شرکت در این گونه فعالیت ها زندگی او را از یکنواختی خارج می کند ( به زندگی او معنا می دهد ) .
|
[ترجمه گوگل] شرکت در این فعالیت ها زندگی او را اکنون که بازنشسته شده است، تنوع می دهد
[ترجمه ترگمان] شرکت در این فعالیت ها در حال حاضر به زندگی خود تنوع می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a number of different items in a group or category.
مترادف: assortment, conglomeration, diversity, m�lange, medley
مشابه: collection, hodgepodge, miscellany, mixture, motley, omnium-gatherum, selection

- This neighborhood attracts a variety of people from artists to recent immigrants to young professionals.
[ترجمه گوگل] این محله افراد مختلفی از هنرمندان گرفته تا مهاجران اخیر و متخصصان جوان را به خود جذب می کند
[ترجمه ترگمان] این محله افراد زیادی را از هنرمندان به مهاجران تازه به سمت متخصصان جوان جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Customers appreciate the large variety of merchandise offered by the store.
[ترجمه گوگل] مشتریان از تنوع زیاد کالاهای ارائه شده توسط فروشگاه قدردانی می کنند
[ترجمه ترگمان] مشتریان از انواع مختلفی از محصولات ارایه شده توسط فروشگاه قدردانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a specific type within a category.
مترادف: genre, kind, nature, sort, species, type
مشابه: brand, breed, category, class, classification, description, form, genus, manner, style

- What variety of apple is this?
[ترجمه مصطفی زندیه] این سیب از چه گونه ای است؟
|
[ترجمه Moonlight] این سیب از چه نوعی است ؟
|
[ترجمه گوگل] این چه نوع سیبی است؟
[ترجمه ترگمان] این چه نوع سیب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This mineral is quite common, but this specimen is a rare variety of it.
[ترجمه گوگل] این کانی بسیار رایج است، اما این نمونه از انواع کمیاب آن است
[ترجمه ترگمان] این ماده معدنی بسیار رایج است، اما این نمونه انواع نادری از آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. variety is the spice of life
تنوع چاشنی زندگی است.

2. variety is the spice of life
تنوع ادویه ی زندگانی است.

3. a different variety of marble
نوع دیگری از سنگ مرمر

4. a garden variety of cat
یک گربه از نوع معمولی

5. a wide variety of products
کالاهای بسیار متنوع

6. he owns a variety of stores
او صاحب چندین نوع مغازه است.

7. the astonishing multiplicity and variety of flowers
کثرت و تنوع حیرت انگیز گل ها

8. the book encompasses a variety of subjects
کتاب مطالب متنوعی را در بر دارد.

9. we deal with a variety of people
ما با انواع مختلف مردم سر و کار داریم.

10. he has worked for a variety of companies
او برای چند شرکت مختلف کار کرده است.

11. every day, i examine hundreds of patients with a variety of complaints
هر روز صدها بیمار با ناراحتی های گوناگون را معاینه می کنم.

12. Janet edited books for a variety of publishers.
[ترجمه گوگل]جانت کتاب‌هایی را برای ناشران مختلف ویرایش کرد
[ترجمه ترگمان]ژانت کتاب های زیادی برای ناشران فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In your new job you will perform a variety of functions.
[ترجمه مصطفی زندیه] در شغل جدیدتان، وظایف متنوعی را انجام خواهید داد.
|
[ترجمه گوگل]در شغل جدید خود وظایف مختلفی را انجام خواهید داد
[ترجمه ترگمان]در شغل جدید شما انواع مختلفی از عملکردها را انجام خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What other ways do you know to add variety?
[ترجمه مصطفی زندیه] چه راههای دیگری را برای افزودن تنوع می شناسید؟
|
[ترجمه گوگل]چه راه های دیگری برای تنوع بخشیدن می دانید؟
[ترجمه ترگمان]به چه روش های دیگری نیاز دارید که تنوع اضافه کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was impressed by the variety of dishes on offer.
[ترجمه گوگل]من تحت تاثیر انواع غذاهای ارائه شده قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]من تحت تاثیر انواع مختلفی از غذاها قرار گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We all need variety in our diet.
[ترجمه گوگل]همه ما به تنوع در رژیم غذایی خود نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]همه ما به تنوع در رژیم غذایی خود نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Susan's idea of freedom was to have variety in her life style.
[ترجمه گوگل]ایده سوزان از آزادی این بود که در سبک زندگی خود تنوع داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ایده آزادی، تنوع در سبک زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This tool can be used in a variety of ways.
[ترجمه گوگل]از این ابزار می توان به روش های مختلفی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به روش های مختلفی استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. This variety is easy to grow and matures early.
[ترجمه Alikh] این گونه به راحتی رشد و نمو پیدا می کند
|
[ترجمه گوگل]این گونه به راحتی رشد می کند و زود بالغ می شود
[ترجمه ترگمان]این تنوع به راحتی رشد و نمو پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوع (اسم)
breed, persuasion, order, quality, nature, suit, sort, manner, kind, type, stamp, brand, method, class, species, genre, gender, genus, ilk, kidney, variety, speckle

تنوع (اسم)
potpourri, diversity, variety, versatility, divertimento, intermezzo

گوناگونی (اسم)
manifold, diversity, variety, variegation

واریته (اسم)
variety, vaudeville

جورواجور (اسم)
variety

تخصصی

[صنایع غذایی] واریته، نوع
[نساجی] تنوع - گوناگونی - متنوع - نوع
[ریاضیات] تنوع، گوناگونی، چندگونا

انگلیسی به انگلیسی

• diversity, multiplicity; assortment; kind, sort
if something has variety, it consists of things which are different from each other.
a variety of things is a group of different kinds or examples of the same thing.
a variety of something is a type of it.
variety is a type of entertainment including many different kinds of acts in the same show.

پیشنهاد کاربران

متنوع، مختلف
متعدد
variety 3 ( n ) =a form of theater or television entertainment that consists of a series of short performances, such as singing, dancing, and funny acts, e. g. a variety show.
variety
variety 2 ( n ) =the quality of not being the same or not doing the same thing all the time, e. g. We all need variety in our diet.
variety
variety 1 ( n ) ( vəˈraɪət̮i ) =several different kinds of the same thing, e. g. There is a wide variety of patterns to choose from.
variety
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vary
✅️ اسم ( noun ) : variety / variability / variable / variance / variant / variation / variableness / variousness / varietal / variate
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : variable / variant / various / varied / varying / varietal / variational
✅️ قید ( adverb ) : variably / variously / variedly / varyingly

تنوع
add variety: تنوع بخشیدن
Variety of something انواع مختلف
variety ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: گونه 4
تعریف: در جامعه‏شناسی زبان، هر نظام زبانی که مؤلفه‏های جغرافیایی و اجتماعی زبان را منعکس می‏کند
variety ( noun ) = تنوع، گستره، طیف، گوناگونی
معانی دیگر ����� نوع، جور، گونه، مدل/واریته ( نوعی سرگرمی تلویزیونی یا تاتر شامل آواز ، رقص و طنزو شعبده بازی می شود ) /رنگارنگ ( مربوط به تلویزیون و برنامه های سرگرمی )
...
[مشاهده متن کامل]

Definition = تنوع و گوناگونی/یک رشته از چیزهای متفاوت/ویژگی اغلب قابل تغییر و متفاوت/نوع متفاوتی از چیزی/انواع مختلف چیزها یا افراد مختلف/یک گونه، بخصوص یکی در میان گروهی از مواردی که دارای ویژگی های کلی هستند و در برخی جزئیات متفاوت هستند/یک نوع خاص از چیزها/
a variety show/theater = یک برنامه/تئاتر رنگارنگ
examples :
1 - When planning meals, you need to think about variety and taste as well as nutritional value.
هنگام برنامه ریزی وعده های غذایی ، باید به تنوع و طعم و همچنین ارزش غذایی فکر کنید.
2 - Work on the production line is monotonous and lacks variety.
کار در خط تولید یکنواخت است و تنوع ندارد.
3 - The article was about the different varieties of Spanish spoken in South America.
این مقاله در مورد انواع مختلف زبان اسپانیایی است که در آمریکای جنوبی صحبت می شود.
4 - This variety of rose is especially hardy and drought - resistant.
این نوع گل رز به خصوص مقاوم در برابر خشکسالی است.
5 - Our supermarket stocks apples in several different varieties.
سوپرمارکت ما سیب ها را در انواع مختلف بسته بندی می کند.
6 - The equipment could be used for a variety of educational purposes.
از این تجهیزات می توان برای اهداف مختلف آموزشی استفاده کرد.
7 - Manufacturers need large sales to justify offering a big variety in export markets.
تولیدکنندگان برای توجیه ارائه تنوع زیاد در بازارهای صادراتی به فروش زیاد نیاز دارند.
8 - The markets offer a variety of fresh fruits and vegetables.
بازارها انواع میوه ها و سبزیجات تازه را عرضه می کنند.
9 - You can get magazines there that have a little bit more variety.
می توانید مجله هایی را تهیه کنید که دارای تنوع کمی بیشتری باشند.
10 - Several different varieties of sparrows live around here.
چندین گونه مختلف گنجشک در اینجا زندگی می کنند.
11 - We select apple varieties with a longer shelf - life.
ما انواع سیب را با ماندگاری بیشتر انتخاب می کنیم.
12 - We need to create new varieties of drought - resistant coffee.
ما نیاز به ایجاد انواع جدید قهوه مقاوم در برابر خشکسالی داریم.
13 - They stock a wide variety of tools.
آنها ابزارهای متنوعی را در اختیار شما قرار می دهند.
14 - Most people like a bit of variety in their work.
بیشتر مردم کمی تنوع در کارشان را دوست دارند.
15 - This variety of apple is very sweet.
این نوع سیب خیلی شیرین است.
16 - Eldorado Restaurant serves a wide variety of foods
رستوران الدورادو طیف گسترده ای از غذاها را سرو می کند
17 - The show featured a variety of entertainment.
آن برنامه گستره ای از ( برنامه های ) سرگرمی را ارائه کرد.

تنوع
لحجه ورایتی
و معنی به انگلیسی
different kinds of a some thing
معنی kinds نوع
معنی different مختلف
معنی thing کار

تنوع
تنوع
نوع ودر حالت جمع انواع
طیف، دامنه
بیشتر به ( انواع و طیف و گونه و نوع ) معنی میده، مثلا انواع گل رز، گونه گرگ یا طیف الگو ها
variety ( of something ) : several different sorts of the same thing
a type of a thing, for example a plant or language, that is different from the others in the same general group
...
[مشاهده متن کامل]

هم معنی انواع میده و هم نوع خاصی از یه مجموعه مشابه

گستره
نوع
تنوع
گوناگون
مختلف
متنوع
گوناگون، انواع، جورواجور
lack of sameness
several different sorts of the same thing
طیف
alwas have new things
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس