complimentary

/ˌkɑːmpləˈmentəri//ˌkɒmplɪˈmentri/

معنی: با تعریف، تعارفی، تعریف امیز
معانی دیگر: ستایش آمیز، تعریف آمیز، مداهنه آمیز، تمجید آمیز، رایگان، مجانی، تقدیمی، اهدایی، بلیط افتخاری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: complimentarily (adv.)
(1) تعریف: expressing or conveying a compliment.
مترادف: commendatory, laudatory
متضاد: abusive, carping, censorious, critical, derogatory, pejorative, scathing, uncomplimentary
مشابه: adulatory, celebratory

- complimentary remarks
[ترجمه جواد نوروزی] اظهارات ستایش آمیز
|
[ترجمه گوگل] اظهارات تمجیدی
[ترجمه ترگمان] تعارف و تمجید می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: free of charge.
مترادف: free, gratis, gratuitous, on the house

- complimentary samples of a new product
[ترجمه گوگل] نمونه های رایگان یک محصول جدید
[ترجمه ترگمان] نمونه هایی از محصول جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. complimentary remarks
اظهارات ستایش آمیز

2. a complimentary ticket
بلیط افتخاری (اهدایی)

3. His remarks were the reverse of complimentary.
[ترجمه گوگل]سخنان او برعکس تعارف بود
[ترجمه ترگمان]اظهار نظر او نوعی تعارف و تعارف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The staff have been very complimentary, and so have the customers.
[ترجمه گوگل]پرسنل و مشتریان نیز بسیار تحسین برانگیز بوده اند
[ترجمه ترگمان]کارکنان بسیار تعریف و تمجید می کنند و مشتریان هم همین طور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The supermarket operates a complimentary shuttle service.
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت سرویس رفت و برگشت رایگان دارد
[ترجمه ترگمان]سوپرمارکت یک سرویس شاتل تکمیلی را اداره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She made some highly complimentary remarks about their school.
[ترجمه گوگل]او اظهارات بسیار تحسین آمیزی درباره مدرسه آنها کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد مدرسه آن ها چند تا سخنرانی بسیار عالی انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jennie was very complimentary about Katharine's riding.
[ترجمه گوگل]جنی در مورد سواری کاترین بسیار تعارف کرد
[ترجمه ترگمان]Jennie در مورد سوار شدن کاترین خیلی خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She made some very complimentary remarks about my English. It can also mean 'free':There was a complimentary basket of fruit in our room. Complementary:The team members have different but complementary skills.
[ترجمه گوگل]او در مورد زبان انگلیسی من اظهارات بسیار تعریفی کرد همچنین می تواند به معنای "رایگان" باشد: یک سبد میوه رایگان در اتاق ما وجود داشت مکمل: اعضای تیم مهارت های متفاوت اما مکمل دارند
[ترجمه ترگمان]درباره زبان انگلیسی من مطالبی بسیار تعریف می کرد همچنین می تواند به معنی آزادی باشد: یک سبد پر از میوه در اتاق ما وجود داشت مکمل: اعضای تیم دارای مهارت های متفاوت اما مکمل یکدیگر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Everyone had been most complimentary about the costumes.
[ترجمه گوگل]همه بیشتر از همه در مورد لباس ها تعریف می کردند
[ترجمه ترگمان]همه از این لباس ها تعریف و تمجید می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our guests said some very complimentary things about the meal I'd cooked.
[ترجمه گوگل]مهمانان ما در مورد غذایی که من پخته بودم چیزهای کاملاً رایگان گفتند
[ترجمه ترگمان]میهمانان ما درباره غذایی که من پخته بودم چیزهای جالبی می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We often get complimentary remarks regarding the cleanliness of our patio.
[ترجمه گوگل]ما اغلب در مورد تمیزی پاسیو خود اظهارات تمجیدی دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب راجع به تمیز و تمیز کردن حیاط ما حرف می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was extremely complimentary about his work.
[ترجمه گوگل]او در مورد کار او بسیار تعریف می کرد
[ترجمه ترگمان]به شدت از کارش خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She prefixed a few complimentary remarks to her speech.
[ترجمه گوگل]او پیشوند چند اظهار نظر تعریفی را به سخنرانی خود اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]چند تا اظهار ادب به زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was highly complimentary about my paintings.
[ترجمه آرزو] او بشدت از نقاشی های به وجد آمد.
|
[ترجمه گوگل]او در مورد نقاشی های من بسیار تعریف می کرد
[ترجمه ترگمان]از نقاشی های من خیلی تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با تعریف (صفت)
complimentary

تعارفی (صفت)
complimentary

تعریف امیز (صفت)
complimentary

انگلیسی به انگلیسی

• expressing praise or admiration
if you are complimentary about something, you express admiration for it.
a complimentary ticket, meal, or drink is free.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : compliment
✅️ اسم ( noun ) : compliment
✅️ صفت ( adjective ) : complimentary
✅️ قید ( adverb ) : complimentarily
● رایگان
● تحسین برانگیز
تحسین آمیز , تحسین کننده ؛ رایگان
– complimentary remarks
– The reviews have been complimentary
– She was highly complimentary about my paintings
– complimentary samples of a new product
– I've got complimentary tickets for the theatre
تمجید کننده/adjective/
تحسین آمیز
دو کلمه با املای نزدیک به هم وجود دارند که معانی مختلفی دارند : اولی complimentary با حرف i که به معنای تعریف و تمجیدآمیز ، رایگان و . . . هست و دومی complementary با حرف e که به معنای مکمل هست . گرچه تلفظ هر دو به یک شکله اما املای متفاوت داره .
رایگان ومجانی
ستایشگر
رایگان، مجانی
A complimentary glass of wine
یک لیوان شراب رایگان

بپرس