پیشنهادهای Bryan Fury (٢,٤٤١)
( عامیانه - آنلاین ) فالو کردن متقابل. مخفف follow for follow.
( عامیانه ) چاق/شکم دار. هیکل کلیشه ای یک پدر میانسال.
( عامیانه ) جوراب های پدر ( استعاره از پوشیدن جوراب به سبک پدرها و خازج از عرف و مُد ) .
لباس غیررسمی/پوشش غیررسمی/ لباس خیابانی/لباس راحتی.
مطمئن ترین روش/سودمندترین رویکرد/بهترین انتخاب/ بهترین گزینه.
( عامیانه ) مشکل. شکل کوتاه شده problem.
( عامیانه ) 1. شورت فورم OK ( باشه ) . 2. مخفف Kilo ( کیلو/هزار ) .
بازرس خصوصی/کارآگاه خصوصی.
آجیل.
چیزی را عمیقا تمیز کردن/کاملا تمیز کردن.
جوک معمایی. ( معمایی که جواب خنده دار و غیرمنطقی داره ) . کلمات مترادف: joke riddle pseudo joke conudrum
نظریه تصمیم. ( شناسایی تصمیمات بهینه ) . مترادف: theory of choice
نظریه یادگیری. ( پرداختن به روش های صحیح یادگیری تا یادگیری موثرتر بشه ) .
کارگاه آموزشی/ کارگاه.
( بازارهای مالی ) قیمت گذاری مجدد.
( بازراهای مالی - اقتصاد ) مدیریت پول.
( عامیانه ) قرص قرمز و قرص آبی. ( استعاره از انتخاب حقیقت = قرص قرمز و انتخاب جاهل موندن = قرص آبی ) .
( بازارهای مالی ) تجارت اختصاصی/ معامله اختصاصی.
( علوم کامپیوتر ) نسخه فعلی/ نسخه آخر/جدیدترین نسخه اصلی یک محصول نرم افزاری.
( بازارهای مالی ) کارگزار فارکس ( بازار تبادل ارزهای خارجی ) . مترادف: Foreign exchange broker FX broker
( عامیانه ) بس کنید/ دعوا بسه/دست از بحث بردارید.
( عامیانه ) 1. خانم رئیس/رئیس زن. 2. قدرتمندترین زن در یک محیط خاص.
( عامیانه ) 1. رئیس مرد . 2. قدرتمندترین مرد در یک محیط خاص.
( عامیانه ) 1. گورستان/ قبرستان. 2. قبرستان اتومبیل. 3. مکانی که توی اون چیزهای قدیمی و استفاده نشده جمع میشه.
( عامیانه ) 1. بیمارستان. 2. قبرستان.
( عامیانه ) 1. تفتیش بدن/ تفتیش کامل و شدید. 2. لرزش بدن.
1. ( عامیانه ) معصوم/بی گناه. 2. معنی واقعی: کسی که چشم های آبی داره.
( عامیانه ) مست مست/ سیاه مست.
( عامیانه ) 1. ورور/ وراجی. 2. کسل کننده.
( عامیانه - نوشتاری ) رستوران برگر کینگ. B. K = burger king
( عامیانه ) معانی بسیار زیادی توی گویش محاوره ای، استفاده با توجه به زمینه: 1. جنده. 2. ملکه ی ورق، ملکه شطرنج. 3. شکایت، گله کردن. 4. چیزی را ض ...
( عامیانه ) هیز/ چشم چرون.
( عامیانه ) 1. کاملا شفاف و بدون ابر. 2. بدون ابهام. 3. شفاف ( مثل یه عکس - be crystal clear ) .
( عامیانه ) تا مغز استخون بد بودن/ تا فیها خالدون حرومزاده بودن/به طور جبران ناپذیری بد بودن.
( عامیانه ) مادر آلفا ( مادری که بر دیگر مادرها برتری داره ) .
( عامیانه ) پاسبان/ افسر پلیس.
( عامیانه ) 1. رئیس، رهبر ( ادبیات گنگستری ) 2. فرد موفق، مهم و تاثیر گذار.
( عامیانه ) 1. کشور خودکامه/ظالم و دیکتاتور . 2. فرد کنترل گر : والدین/ پلیس/آقابالاسر. 3. برادر بزرگتر.
( عامیانه ) توالت.
( عامیانه ) 1. بازیکن ذخیره/ بازیکن درجه دوم/ نیمکت نشین. 2. شخصی که توی یه شرکت زیاد فعال نیست.
( عامیانه ) نیمکت نشین.
( عامیانه ) شیرجه با شکم/شیرجه رفتن با شکم.
( عامیانه ) پشت میله های زندان/ در زندان.
( عامیانه ) پشت/ باسن/ ماتحت.
سنبله ایمنی جاده. وسیله ای تیغ یا میخ دار برای توقف حرکت وسایل نقلیه چرخ دار که به قصد پنچر کردن لاستیک ها از اون استفاده میشه.
( عامیانه ) کلانتری/ ایستگاه پلیس.
( عامیانه ) پلیس سوار بر هواپیما یا هلیکوپتر.
( عامیانه ) شهر بوستون ( اسم مستعار قدیمی ) .
( عامیانه ) کِرم ساحل/خرگوش ساحلی ( زنی که زیاد ساحل میره ) .
( عامیانه ) کِرم ساحل ( مَردی که زیاد ساحل میره ) .