تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تند مزاج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر و صدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

جریان مستمر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضد سرقت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To indicate or signify the direction or location of someone or something.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به عنوان فعل معنی زمین زدن کسی رو هم میده. ( توی دعوا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تقویت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توی بعضی جملات میشه " بی هویتی " معنیش کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی پایه بی اساس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرخوشانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اقامت کوتاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتقاد شدید اللحن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شرم آور خجالت آور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در بعضی جملات میشه "متحجرانه " معنیش کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفتار هیجانی - نمایشی در ضمن توی روانشناسی یه نوع از شخصیت های ناسالم محسوب میشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشک بار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

( pack sth into sth ) to manage to do a lot of activities in a limited period of time

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به هم ریختن کلافه شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

منطقه صعب العبور = hostile terrain

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

a moribund organization, industry etc is no longer active or effective and may be coming to an end ( در مورد یک بیزنس یا شرکت ) = رو به افول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

internecine fighting or struggles happen between members of the same group or nation جنگ داخلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جایگزین کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مناقشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

* ارتقا یافتن ( از لحاظ شغلی و کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

با شخصیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

the last date on which something can be done آخرین تاریخی که یه کاری میتونه انجام بشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عضو کوچک ( فرزند ) یک خانواده معروف یا ثروتمند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to attract customers to a shop or business جذب مشتری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

( در مورد یک عمل یا طرز فکر ) : ساده لوحانه - ساده اندیشانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

an unexpectedly successful achievement: موفقیت یا دستاورد غیر منتظره Beating Arsenal was a major coup for the club. شکست دادن آرسنال یک موفقی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بعضی وقتا میشه " آتش جنگ " معنیش کرد. مثل نمونه ی زیر: It seems as though the conflagration in the Middle East has been going on for centuries. ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دهن کجی کردن ( به یک قانون ، رسم ، سنت و . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

implacable enemy دشمن قسم خورده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

to take goods or people somewhere by plane ( فرستادن و حمل هوایی اجناس یا انسانها ) مثال ۱:US planes have been flying food and medical supplies i ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

الگو قرار دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 ادا کردن ( کلمات ) 2 به طور شفاف بیان کردن ( یک ایده، نظر ، طرح )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرگرم شدن با چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ذره ذره کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

فریب ، سرکاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

the ability to communicate with people in a friendly way and therefore deal with them effectively, especially in business: ( روابط عمومی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کوچ نشین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

رمزآلود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کوتاه آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

If people pour into or out of a place, they go there quickly and in large numbers

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

a person who is contagious has a disease that can be passed to another person by touch ناقل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفکیک قائل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اگه توی جمله با ساختار مجهول مثل نمونه های زیر اومد میتونید اینجوری معنیش کنید: به در بسته خوردند ناکام ماندند Companies have been stymied by th ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

پدیده ( به خصوص در عرصه ورزش، موسیقی و . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در مورد کتاب ، رمان و آثار هنری میشه " درخشان " هم ترجمش کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

march off/up/down, etc to walk somewhere fast, often because you are angry: