تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

یه ایده خوب ناگهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

part with something یه چیزی که مال خودته رو دور بریزی یا بدیش به کسی دیگه. ( مخصوصا اون چیزی رو که دوست داری و دلتم نمیاد. . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ذره ذره کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پر کردن یه فضا یا اتاق با چیزهای زیادی که در نتیجه خیلی بی نظم و آشفته به چشم بیاد. ( شلوغ کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

ظاهر شدن یا اتفاق افتادن به صورت ناگهانی و سریع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

تصاحب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

تشویق حضار ( مخصوصا به صورت ایستاده )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦٦

بازخورد عمومی ، توجه عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

پدیده ( به خصوص در عرصه ورزش، موسیقی و . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مورد هجمه و انتقاد رسانه ها قرار گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

نخستین اکران ( یک فیلم ) یا نخستین اجرای یک قطعه موسیقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

leave a place in order to go somewhere else. ( راه افتادن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

جذب کردن یا شدن ( در یک ساز مان یا شرکت ، . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

آن سوی مرزها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧١

به عنوان فعل به معنی : سعی در جلب توجه و گرفتن حمایت از جانب کسی try to get something esp attention or support from other people

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

کارهای اداری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

the last date on which something can be done آخرین تاریخی که یه کاری میتونه انجام بشه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

الگو قرار دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

making you feel less worried ( باعث قوت قلب و اطمینان خاطر ) دلگرم کننده باعث دلگرمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

march off/up/down, etc to walk somewhere fast, often because you are angry:

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

با این اوصاف، پس با این تفاسیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

چنگی به دل نمیزنه ، تعریفی نداره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

زوده واسه قضاوت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

استقلال داشتن در تصمیم ، نظر ، عقاید have an independent mind or attitude

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

فکر کردن در مورد یه موضوع یا مساله ی و سنجیدن همه نتایج و عواقب احتمالی اون.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

to put something into a small space, especially in order to protect, hide, carry, or hold it

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

از زیر تنبیه و جریمه در رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

ماندگار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خود رو قانع کردن برای انجام کاری ( مخصوصا اون کاری که ازش میترسی ) - جسارت به خرج دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

to take goods or people somewhere by plane ( فرستادن و حمل هوایی اجناس یا انسانها ) مثال ۱:US planes have been flying food and medical supplies i ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شر درست کردن ، شر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

the ability to communicate with people in a friendly way and therefore deal with them effectively, especially in business: ( روابط عمومی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

برجسته کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با حال تر کردن یا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

نظام مند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

همبستگی ، وحدت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هزینه بر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

استدلال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

I couldn't care less واسم مهم نیست - برام اهمیتی نداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

استناد کردن ، اشاره کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تفکیک قائل شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بصورت مکتوب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

رایج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرگرم شدن با چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دست نگهداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کسب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در مورد کتاب ، رمان و آثار هنری میشه " درخشان " هم ترجمش کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

جایگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1To exit slowly and often stealthily خارج شدن از یه مکان به صورت دزدکی و یواشکی The cat crept out from under the bush to see if the dog was gone. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

making somebody look more attractive