پیشنهادهای NiMA (٤٦٨)
راه را برای چیزی باز گذاشتن، راه دادن، مثلاً این فیلم به تفسیرهای متعددی راه می دهد.
راه را برای چیزی باز گذاشتن، راه دادن، مثلاً این فیلم به تفسیرهای متعددی راه می دهد.
همقطار
به اشکال/انحای مختلف
قضاوت کردن، به قضاوت نشستن
سنّت
خاکزاد، زاده ی زمین
ناآگاهانه
الزامات
وانمودین. ساختگی
نشانه، نشانگر، علامت، سرنخ، شاخص، معرف و حتی گاهی سنجه
پیش درآمدی بر . . . بودن
[منطق/قانون] اصول موضوعه
[استعاری] پاره ی تن
بی سرو صدا
ناتمام
خودارجاع
شهرت مبتنی بر جنجال
مزیت رقابتی در بازار یابی
توجه داشته باشید که موقع بروز احساسات "یا عیسی مسیح" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: یا خدا، چه خبره، مگه ...
توجه داشته باشید که "هیچ ایده ای/تصوری/نظری ندارم" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: ندانستن، خبر/اطلاع ندا ...
توجه داشته باشید که "هیچ ایده ای/تصوری ندارم" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: ندانستن، خبر/اطلاع نداشتن، ...
توجه داشته باشید که همیشه "بی تفاوت/بی اعتنا" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: اهمیت ندادن به، از نظر کسی ...
توجه داشته باشید که همیشه "بی تفاوت/بی اعتنا" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: اهمیت ندادن به، از نظر کسی ...
توجه داشته باشید که همیشه "حالا، همین حالا" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: فوراً، بجنب، یالا، درنگ نکن، ...
توجه داشته باشید که همیشه "حالا، همین حالا" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: فوراً، بجنب، یالا، درنگ نکن، ...
توجه داشته باشید که همیشه "قضاوت/داوری کردن" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: [فعل] در مورد چیزی/کسی نظر د ...
نه بابا! جدی می گی؟ جان من! واقعا؟ خداوکیلی؟ بی خیال! ولم کن! دستم انداختی؟ ایستگامون کردی؟ اسکلمون کردی؟ واقعاً؟ برو بابا! مگه می شه؟ امکان نداره! چ ...
نه بابا! جدی می گی؟ جان من! واقعا؟ خداوکیلی؟ بی خیال! ولم کن! دستم انداختی؟ ایستگامون کردی؟ اسکلمون کردی؟ واقعاً؟ برو بابا! مگه می شه؟ امکان نداره! چ ...
نه بابا! جدی می گی؟ جان من! واقعا؟ خداوکیلی؟ بی خیال! ولم کن! دستم انداختی؟ ایستگامون کردی؟ اسکلمون کردی؟ واقعاً؟ برو بابا! مگه می شه؟ امکان نداره! چ ...
هشیار، حواس جمع، گوش به زنگ، ملتفت، بیدار، متوجه، بهوش، بیدارمغز، واقف، ناخفته، ناغافل، چشم وگوش باز، مواظب، مراقب، آگاه، تیزبین، آماده
نایکدستی
[صفت] نوعی
پاچه خارانه، مجیزگویانه
تأدیب، ریاضت
انکشاف [حقیقت]
وانهادن، واگذاشتن
خام ساخت، خام تراش، بدوی، ناهموار، نخراشیده، نتراشیده
توجه داشته باشید که همیشه "چه کسی اهمیت می دهد؟" یا "برای کی مهم است؟" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی: چه اهمیتی دارد؟، مگر ...
توجه داشته باشید که همیشه "چه کسی اهمیت می دهد؟" یا "برای کی مهم است؟" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی: چه اهمیتی دارد؟، مگر ...
طبیعتگرد
هویت سازی
برساخت خویشتن/خود
نظرات صائب
جدیتی آمیخته به شوخی، شوخی و جدی
[امید] بربادرفته
زندگی نگاری
توجه داشته باشید که همیشه "توانستن" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: توانستن مطمئن بودن: شک/تردید نکردن، س ...
توجه داشته باشید که همیشه "توانستن" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: توانستن مطمئن بودن: شک/تردید نکردن، س ...
توجه داشته باشید که همیشه "توانستن" معادل طبیعی و مناسبی در زبان فارسی نیست. معادل های فارسی در حالت های مختلف: توانستن مطمئن بودن: شک/تردید نکردن، س ...