پیشنهادهای مرتضی (١٥٥)
aboard ::::: سوار بر . . . abroad ::::: خارج از کشور
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی : مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیل ...
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) : Domain حوزه Kingdom فرمانرو ( سلسله ) Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران ) Class رده Order راست ...
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی : مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیل ...
اسم : undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی graduate :::: فارغ التحصیل postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی صفت : undergraduate :::: کارشن ...
cooker, stove : اجاق oven : فر cooktop, stovetop, hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم ) هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛قسمت بالایی ...
اسم : undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی graduate :::: فارغ التحصیل postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی صفت : undergraduate :::: کارشن ...
accompany :::: همراهی کردن companion :::: همراه ( یار ) company :::: همراهی ( مشارکت ، شرکت )
accompany :::: همراهی کردن companion :::: همراه ( یار ) company :::: همراهی ( مشارکت ، شرکت )
conserve. حفظ کردن ، نگه داشتن coservation. حفظ ، نگه داری conservator. محافظ، نگهبان conservatory. هنرستان ، گلخانه ( بریتیش ) conservatoire. هنرست ...
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی : مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیل ...
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
اصطلاح نامه ( یک مرجع شامل کلماتی با معنای مشابه و گاه نیز متضاد )
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی : مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیل ...
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
فرضیه
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
sing :::: آواز خواندن sign :::: نشانه
detective کارآگاه inspector. بازرس
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
The US cannot do a damn thing امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
proceed / go ahead پیش رفتن
shovel. بیل نوک تیز spade. بیل نوک پهن
regard ::: در نظر گرفتن regardless ::: بدون در نظر گرفتن
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) : Domain حوزه Kingdom فرمانرو ( سلسله ) Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران ) Class رده Order راست ...
\\\ غیر دولتی /// موسسات و مراکز آموزش عالی انتفاعی ( موسساتی که در ازای اموزش پول قابل توجهی از شما میگیرند درست نقطه مقابل موسسات غیر انتفاعی . )
raise ::: بالا بردن rise ::: بالا آمدن
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) : Domain حوزه Kingdom فرمانرو ( سلسله ) Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران ) Class رده Order راست ...
cooker , stove : اجاق oven : فر cooktop, stovetop, hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم ) هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛قسمت بالایی ...
نیم نگاه ، نگاه
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل ) transition::: انتقال transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل ) transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل ) transmit: ...
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) : Domain حوزه Kingdom فرمانرو ( سلسله ) Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران ) Class رده Order راست ...
flinch ::: جا خوردن ( از روی ترس یا تعجب ) unflinching ::: مصمم ( determined )
accompany //// همراهی کردن companion. ////همراه ( یار ) company //// همراهی ( شراکت ، شرکت )
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) : Domain حوزه Kingdom فرمانرو ( سلسله ) Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران ) Class رده Order راست ...
Condensation تراکم ، میعان ( تبدیل بخار به مایع ) Condense متراکم کردن ، میعان شدن
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) : Domain حوزه Kingdom فرمانرو ( سلسله ) Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران ) Class رده Order راست ...
باسن
conserve. حفظ کردن ، نگه داشتن coservation. حفظ ، نگه داری conservator. محافظ، نگهبان conservatory. هنرستان ، گلخانه ( بریتیش ) conservatoire. هنرست ...
convict ::: محکوم شدن ( گناهکار شناخته شدن ) acquit :::بیگناه شناخته شدن ( بیگناه دانستن )
اسم : undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی graduate :::: فارغ التحصیل postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی صفت : undergraduate :::: کارشن ...
cooker, stove : اجاق oven : فر cooktop, stovetop, hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم ) هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛قسمت بالایی ...
belly/ tummy / abdomen شکم
construction ::: ساختار instruction :::::: دستور کار instrument :::::: ابزار
convict ::: محکوم شدن ( گناهکار شناخته شدن ) acquit :::بیگناه شناخته شدن ( بیگناه دانستن )
کاربر Majid. 17:52. بهترین ترجمه ها رو گفتن . Caster ریخته گر // حال چه ظرفی باشد که ادویه را در غذا بیاندازد و چه ظرف های عظیمی که در صنعت آهن مذ ...
\\\ عادت دادن \\\ get use to :::: عادت کردن
conserve. حفظ کردن ، نگه داشتن coservation. حفظ ، نگه داری conservator. محافظ، نگهبان conservatory. هنرستان ، گلخانه ( بریتیش ) conservatoire. هنرست ...