پیشنهادهای مرتضی (١٥٥)
تارومار کردن ( فعل ) آشوب ( اسم ) Route راه ، خط سیر
Secretary of Iran's Expediency Council ( EC ) دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
( Iranian Red Crescent Society ( IRCS جمعیت هلال احمر ایران
expel / rout out بیرون راندن
متقابل
The US cannot do a damn thing امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند
در پیش گرفتن
خداوند متعال ( توانا )
ضرورت ، لزوم necessity of eating food لزوم خوردن غذا
US attempts to extend arms embargos against the iran تلاش های آمریکا برای تمدید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران
Veil اسم || پوشش ، حجاب فعل|| پوشاندن ( پنهان کردن ) Unveil رونمایی کردن
Defy. سرپیچی کردن Defiance. سرپیچی
ریخته گر // حال چه ظرفی باشد که ادویه را در غذا بیاندازد و چه ظرف های عظیمی که در صنعت آهن مذاب و یا سایر مواد مذاب را در قالب میریزند . فعل این کل ...
کاربر Majid. 17:52. بهترین ترجمه ها رو گفتن . Caster ریخته گر // حال چه ظرفی باشد که ادویه را در غذا بیاندازد و چه ظرف های عظیمی که در صنعت آهن مذ ...
Glorify /// تجلیل کردن Glorious /// مجلل
Glorify /// تجلیل کردن Glorious /// مجلل
عالی رتبه ( معظم )
بخشنده
accompany //// همراهی کردن companion. ////همراه ( یار ) company //// همراهی ( شراکت ، شرکت )
accompany :::: همراهی کردن companion :::: همراه ( یار ) company :::: همراهی ( مشارکت ، شرکت )
accompany :::: همراهی کردن companion :::: همراه ( یار ) company :::: همراهی ( مشارکت ، شرکت )
Former president /// رئیس جمهور سابق Incumbent president///رئیس جمهور فعلی
Principlist /// اصولگرا Reformist /// اصلاح طلب
Reformist اصلاح طلب Principlist اصولگرا
اقدام نسنجیده ( کار حساب نشده )
مرگ و نابودی /// demise anniversary of Imam Khomeini سالگرد رحلت ( درگذشت ) امام خمینی
aboard ::::: سوار بر . . . abroad ::::: خارج از کشور
aviation companies ::: شرکت های هواپیمایی aviation industry. ::: صنعت هوایی Iran aviation history::: تاریخ هوانوردی ایران
regard ::: در نظر گرفتن regardless ::: بدون در نظر گرفتن
حمل بار ( میزان حمل بار )
سوله
\\\ غیر دولتی /// موسسات و مراکز آموزش عالی انتفاعی ( موسساتی که در ازای اموزش پول قابل توجهی از شما میگیرند درست نقطه مقابل موسسات غیر انتفاعی . )
\\\ عادت دادن \\\ get use to :::: عادت کردن
اهل دیجیتال ( مثل اهل فن )
collocate *** هم نشین شدن collocation *** هم نشینی
collocate *** هم نشین شدن collocation *** هم نشینی
George W. Boush , Jr ::: جورج بوش پسر ( junior ) George W. Boush , Sr :::جورج بوش پدر ( senior. )
George W. Boush , Jr ::: جورج بوش پسر ( junior ) George W. Boush , Sr :::جورج بوش پدر ( senior. )
تازه کار a doctor junior a staff junior
اصطلاح نامه ( یک مرجع شامل کلماتی با معنای مشابه و گاه نیز متضاد )
برداشت ( برداشت کردن ) An inference is a good guess or conclusion you can make from the facts that you have
flinch ::: جا خوردن ( از روی ترس یا تعجب ) unflinching ::: مصمم ( determined )
flinch ::: جا خوردن ( از روی ترس یا تعجب ) unflinching ::: مصمم ( determined )
percussion ::: ضربه repercussion ::: تاثیر ( واکنش حاصل از ضربه )
percussion ::: ضربه repercussion ::: تاثیر ( واکنش حاصل از ضربه )
raise ::: بالا بردن rise ::: بالا آمدن
raise ::: بالا بردن rise ::: بالا آمدن
پیوست پرونده پیوست فایل
پیوست کردن File attachment ::: پیوست فایل ( پیوست پرونده )
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی : مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیل ...