beneficent

/ˌbenəˈfɪʃənt//bəˈnefɪsənt/

معنی: سودمند، مفید، خیر، نیکو کار، منعم
معانی دیگر: سودبخش، نافع، نیکومنش، صاحب کرم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: beneficently (adv.)
(1) تعریف: tending to do good; kindly; charitable.
متضاد: baleful, mean
مشابه: benevolent, big, charitable, generous, good, propitious

- His beneficent aunt had not only taken him in but raised him lovingly as her own son.
[ترجمه گوگل] عمه مهربانش نه تنها او را پذیرفته بود، بلکه او را با محبت به عنوان پسر خود بزرگ کرده بود
[ترجمه ترگمان] خاله beneficent تنها او را به عنوان فرزند خود بزرگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resulting in an improvement or advantage; beneficial.
متضاد: maleficent
مشابه: beneficial

جمله های نمونه

1. the beneficent man insisted on anonymity
مرد خیر اصرار کرد که نامش فاش نشود (گمنام باشد).

2. the most beneficent political regime in the world
خیرخواهانه ترین نظام سیاسی جهان

3. Was it a beneficent spell nurtured by our ancestors' good, obviously very good, karma?
[ترجمه گوگل]آیا این یک طلسم مفید بود که توسط کارما خوب، آشکارا بسیار خوب اجداد ما پرورش یافته بود؟
[ترجمه ترگمان]ایا این یک افسون مفیدی بود که نیاکان ما به خوبی پرورش داده بودند، مشخصا خیلی خوب بودند، سرنوشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet the beneficent mezzo-soprano voice is not really the ideal instrument, and this soprano has a younger, fresher tone.
[ترجمه گوگل]با این حال صدای خوب میزانسن واقعا ساز ایده آلی نیست و این سوپرانو لحن جوان تر و تازه تری دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، صدای beneficent - سوپرانو در حقیقت ابزار ایده آل نیست، و این سوپرانو یک تن جوان و تازه تر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was the beneficent by-product of competition between companies, each trying to outdo its rivals in visible splendour and architectural might.
[ترجمه گوگل]این محصول جانبی سودمند رقابت بین شرکت‌هایی بود که هر کدام تلاش می‌کردند از رقبای خود در شکوه و جلال قابل مشاهده و قدرت معماری پیشی بگیرند
[ترجمه ترگمان]این سود حاصل از رقابت بین شرکت ها بود، و هر کدام تلاش می کردند رقیب خود را در شکوه و شکوه مشهود از رقیب خود شکست دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So are those who live in especially beneficent climates.
[ترجمه گوگل]کسانی که در آب و هوای به خصوص مفید زندگی می کنند نیز همینطور هستند
[ترجمه ترگمان]پس آن هایی هستند که در آب و هوای خوب زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lucky star this beneficent sale of work is from capital supportive disaster area rebuilds merely, continuance " spirit of relieve the people in disaster " begin.
[ترجمه گوگل]ستاره خوش شانس این فروش سودمند از سرمایه حمایت از منطقه فاجعه بازسازی صرفا، تداوم "روح تسکین مردم در فاجعه" آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]ستاره خوش شانس این فروش مفید اثر بخشی از منطقه فاجعه حمایتی پایتخت است که صرفا بازسازی را بازسازی می کند و \"روح زنده کردن مردم در فاجعه\" آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ahura Mazda and the Beneficent Immortals.
[ترجمه گوگل]اهورامزدا و جاودانه های بخشنده
[ترجمه ترگمان]اهورا مزدا و the Immortals
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Silkworm Goddess had been beneficent to the tiny village this year.
[ترجمه گوگل]الهه کرم ابریشم امسال برای این روستای کوچک مفید بوده است
[ترجمه ترگمان]الهه Silkworm در سال جاری برای این روستای کوچک نیکوکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The most normal and the most perfect human being is the one who most thoroughly addresses himself to the activity of his best powers,gives himself most thoroughly to the world around him,flings himself out into the midst of humanity,and is so preoccu pied by his own beneficent reaction on the world that he is practically unconscious of a sep arate existence. . .
[ترجمه گوگل]معمولی ترین و کامل ترین انسان کسی است که خود را به طور کامل به فعالیت بهترین قدرت هایش می پردازد، خود را به طور کامل به دنیای اطرافش می سپارد، خود را در میان انسانیت پرت می کند، و آنچنان به خود مشغول می شود واکنش سودمند خود به جهان که او عملاً از وجود جداگانه ناآگاه است
[ترجمه ترگمان]کامل ترین و کامل ترین موجود بشری کسی است که به طور کامل خود را در معرض فعالیت بهترین نیروهای خود قرار می دهد، خود را به جهان پیرامونش پرتاب می کند، خود را به میان بشریت پرتاب می کند، و چنان از واکنش سودمند خودش در جهان آگاه است که عملا از موجودیت sep بی خبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everything important to the farm was under the care of a beneficent power, never conceived of as having a definite shape.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که برای مزرعه مهم بود تحت مراقبت نیرویی مفید بود که هرگز به شکل مشخصی تصور نمی شد
[ترجمه ترگمان]همه چیز برای مزرعه مهم بود، تحت مراقبت از قدرت مفیدی بود که هرگز تصورش را هم نمی کرد که شکل مشخصی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the introduction of agriculture mankind entered upon a long period of meanness, misery, and madness, from which they are only now being freed by the beneficent operation of the machine. Bertrand Russell
[ترجمه گوگل]با معرفی کشاورزی، بشر وارد دوره طولانی پستی، بدبختی و جنون شد، که تنها اکنون با عملکرد مفید ماشین از آن رهایی یافته است برتراند راسل
[ترجمه ترگمان]با معرفی کشاورزی بشری وارد دوره ای طولانی از پستی، فلاکت، و دیوانگی شده که از آن به وسیله عملیات سودمند ماشین آزاد می شوند برتراند راسل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unfortunately, history offers no guarantee that a more humane and beneficent style of life inevitably prevails.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، تاریخ هیچ تضمینی ارائه نمی دهد که سبک زندگی انسانی تر و مفیدتر به طور اجتناب ناپذیری غالب شود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، تاریخ تضمین نمی کند که سبک زندگی انسانی و beneficent از زندگی به طور اجتناب ناپذیری وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The frying - pan to be held, inactive, behind the beneficent bars of the broiler.
[ترجمه گوگل]ماهیتابه ای که در پشت میله های مفید جوجه های گوشتی نگهداری می شود، غیرفعال است
[ترجمه ترگمان]ماهی تابه را باید نگه داشته، غیر فعال و پشت میله های beneficent of نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

خیر (صفت)
good, kind, genial, beneficent, benignant, big-hearted

نیکو کار (صفت)
upright, benefic, beneficent, righteous

منعم (صفت)
beneficent

انگلیسی به انگلیسی

• kind; good
someone or something that is beneficent helps people or results in something good; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : benefit
✅️ اسم ( noun ) : beneficence / beneficiary / benefit / benevolence
✅️ صفت ( adjective ) : beneficent / beneficial / benevolent
✅️ قید ( adverb ) : beneficently / beneficially / benevolently
بخشنده

بپرس