⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
مرتضی
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
condense
Condensation تراکم ، میعان ( تبدیل بخار به مایع )
Condense متراکم کردن ، میعان شدن
١٣٩٩/١٠/٢٠
2
|
0
2
primrose
Primrose گل پامچال
که به آن گل مغربی هم می گویند :
Evening primrose گل پامچالِ مغربی ( گل مغربی)
دلیلش هم اینه که میگن تو غروب ...
١٣٩٩/١٠/١٤
0
|
0
3
pathogen
Pathogen عامل بیماری زا
Pathogenic بیماری زا ( صفت )
١٣٩٩/١٠/١٤
2
|
0
4
dominate
چیره شدن
١٣٩٩/١٠/١٤
4
|
0
5
immerse
Sink فرو رفتن ( to go down )
Immerse فرو بردن ( to put into )
١٣٩٩/١٠/١٢
2
|
0
6
recreation
تفریح
recreational facilities امکانات تفریحی
١٣٩٩/١٠/١٢
4
|
0
7
proceed
proceed / go ahead
پیش رفتن
١٣٩٩/٠٩/٢١
6
|
0
8
analog
analog قیاسی ، مشابه
digital رقمی
( توصیه میکنم حتما در اینترنت تفاوت این دو مفهوم رو سرچ کنید )
١٣٩٩/٠٩/١١
0
|
1
9
suffice
Suffice فعل است
به معنی " کفایت کردن / کافی بودن "
١٣٩٩/٠٩/١١
4
|
0
10
hypothesis
فرضیه
١٣٩٩/٠٨/٢٦
23
|
0
11
cobble
pebble ::: سنگریزه
cobble :::: قلوه سنگ
١٣٩٩/٠٨/٢٥
2
|
0
12
undergraduate
اسم :
undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی
graduate :::: فارغ التحصیل
postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی
صفت : ...
١٣٩٩/٠٨/٢٢
10
|
0
13
postgraduate
اسم :
undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی
graduate :::: فارغ التحصیل
postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی
صفت : ...
١٣٩٩/٠٨/٢٢
23
|
0
14
Graduate
اسم :
undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی
graduate :::: فارغ التحصیل
postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی
صفت : ...
١٣٩٩/٠٨/٢٢
23
|
0
15
graduate student
graduate student دانشجوی تحصیلات تکمیلی (US)
Postgraduate student (UK) دانشجوی تحصیلات تکمیلی
١٣٩٩/٠٨/٢٢
0
|
0
16
catapult
منجنیق
حتما دیدید که پهپاد های کوچک و سبک رو چطور به وسیله یک چنین وسیله ای به هوا پرتاب میکنند . البته ناوهای هواپیمابر هم چنین وسیله برای ب ...
١٣٩٩/٠٨/٢١
2
|
0
17
inspector
detective کارآگاه
inspector. بازرس
١٣٩٩/٠٨/٢١
8
|
1
18
detective
detective کارآگاه
inspector. بازرس
١٣٩٩/٠٨/٢١
6
|
1
19
cushion
Pillow بالشت
Cushion بالشتک
١٣٩٩/٠٧/٢٩
6
|
1
20
saucer
زیراستکان ،زیراستکانی
١٣٩٩/٠٧/٢٧
4
|
1
21
ice tray
جا یخی
١٣٩٩/٠٧/٢٦
0
|
1
22
frying pan
frying pan ماهی تابه
skillet ماهی تابه در دار ( که عمیق تر هم هست )
١٣٩٩/٠٧/٢٥
10
|
0
23
skillet
frying pan ماهی تابه
skillet ماهی تابه در دار ( که عمیق تر هم هست )
١٣٩٩/٠٧/٢٥
0
|
0
24
stovetop
cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop,stovetop,hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛ ...
١٣٩٩/٠٧/٢٢
4
|
0
25
Cooktop
cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop,stovetop,hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛ ...
١٣٩٩/٠٧/٢٢
2
|
0
26
hob
cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop,stovetop,hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛ ...
١٣٩٩/٠٧/٢٢
29
|
0
27
oven
cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop,stovetop,hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛ ...
١٣٩٩/٠٧/٢٢
2
|
0
28
stove
cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop,stovetop,hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛ ...
١٣٩٩/٠٧/٢٢
10
|
1
29
cooker
cooker , stove : اجاق
oven : فر
cooktop,stovetop,hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ...
١٣٩٩/٠٧/٢٢
8
|
0
30
barbecue
اسم :
1-کباب
2- کباب پز ( منقل )
فعل :
کباب کردن
١٣٩٩/٠٧/٢٢
4
|
1
31
rake
شن کش ،چنگک
١٣٩٩/٠٧/٢١
6
|
0
32
gutter
Gutter جوی
Downspout ناودان ( بریتیش )
Drainpipe ناودان ( بریتیش )
Drain=Drainpipe راه آب ( آمریکن )
١٣٩٩/٠٧/٢٠
4
|
0
33
gutter
جوی
the low part at the edge of a road where water collects and flows away
١٣٩٩/٠٧/٢٠
0
|
0
34
saliva
saliva ::: بزاق ، آب دهان ( برای هضم غذا )
spit :::::: تف ، آب دهان
تولید آب دهان به طور طبیعی برای هضم غذا : بزاق
the liquid th ...
١٣٩٩/٠٦/٢٩
6
|
0
35
intestine
intestine , bowel
روده
١٣٩٩/٠٦/٢٩
2
|
0
36
Bowel
intestine , bowel
روده
١٣٩٩/٠٦/٢٩
4
|
0
37
bile
bile , gall ::: صفرا ( زردآب )
gall bladder ::: کیسه صفرا
bladder ::: مثانه ، کیسه
١٣٩٩/٠٦/٢٩
2
|
0
38
gall
bile , gall ::: صفرا ( زردآب )
gall bladder ::: کیسه صفرا
bladder ::: مثانه ، کیسه
١٣٩٩/٠٦/٢٩
2
|
0
39
gallbladder
bile , gall ::: صفرا ( زردآب )
gall bladder ::: کیسه صفرا
bladder ::: مثانه ، کیسه
١٣٩٩/٠٦/٢٩
0
|
0
40
bladder
bile , gall ::: صفرا ( زردآب )
gall bladder ::: کیسه صفرا ( زَهره )
bladder ::: مثانه ، کیسه
١٣٩٩/٠٦/٢٩
8
|
0
41
spinal cord
spine ::: ستون فقرات
cord :::: طناب ، سیم
١٣٩٩/٠٦/٢٤
4
|
0
42
spinal cord
نخاع
١٣٩٩/٠٦/٢٤
4
|
0
43
relieve
relieve :::راحت کردن ، راحت شدن
relief :::::: راحتی ، احساس راحتی ، امدادی
comfort::: راحتی
comfortable ::::راحت
١٣٩٩/٠٦/٢٤
8
|
0
44
relief
relieve :::راحت کردن ، راحت شدن
relief :::::: راحتی ، احساس راحتی ، امدادی
comfort::: راحتی
comfortable ::::راحت
١٣٩٩/٠٦/٢٤
2
|
0
45
transfer
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
4
|
0
46
transport
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
25
|
0
47
transportation
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
21
|
1
48
transmit
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
17
|
1
49
transmission
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
19
|
0
50
transition
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
...
١٣٩٩/٠٦/٢٤
36
|
1
1
2
3
4
<