پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
نمایانگر/نشانگر/بیانگر/مبین/نشان دهنده/آشکارکننده/ روشنگر/گویای چیزی بودن
درخور، فراخور، برازنده، شایان، شایگان، مستحق، لایق سزاوار بودن، خوب بودن
مورد نظر، مد نظر
دست ساخت، دست ساخته، دست ساز
به منظور، جهتِ، به خاطر
نقشی را ایفا کردن، نقشی را بازی کردن
پرسه زدن، سیر کردن، جریان داشتن/یافتن
خود را درگیر نکردن
مسیریابی
در فاصله ( دو چیز )
یکپارچه، نامتغیر
ظهور یافتن، سر برآوردن
از هم پاشیدن
ازهم پاشیدگی، از هم پاشی
extend over or across= thefreedictionary. com/straddling مابین the city network straddling AD 700 to 800 = شبکه شهری مابین ۷۰۰ تا ۸۰۰ ب. م
به صورت تاثیرگذاری، به طرز تاثیربرانگیزی، به طور موثری، شدیدا
پرثبات، باثبات، ثبات یافته، دیرپا، پایدار، به خوبی برقرار
در نظر داشتن، به یاد داشتن
مستوجب، مستحق
واجد شرایط، مستوجب، مستحق، شایسته، سزاوار
سزاوار
متسلسل، سلسله وار، زنجیروار، به ترتیب
حاصل از، ناشی از، محصولِ، ماحصلِ، ثمره ی، مولودِ، زاده ی، برخاسته از، منتج از، برآمده از، نتیجه ی، فرآورده ی، دستاوردِ، ساختِ، مخلوق، ایجادشده با، بو ...
مولود، محصول، ماحصل، منتج، ثمره، زاده، فراورده، دستاورد، شکل گرفته، به وجود آمده، ایجادشده، پدیدآمده
پیاده سازی، عملی سازی
پیاده کردن، پیاده سازی ( کردن )
روبه رشد، در حال شکوفایی/ ترقی/پیشرفت، متزاید
روبه رشد، درحال ترقی، درحال شکوفایی/پیشرفت شکوفایی، رونق، ترقی
شکوفایی
پیشتازی، پیشاهنگی
مقرر کردن، ثبت کردن، به ثبت رساندن
group, body, league, circle= thefreedictionary. com/grouping گروه، دسته
this city qualifies as the first world city = این شهر می تواند نخستین شهر جهان باشد The performance qualifies as one of the best I've ever seen = این ...
در سطح بین الملل cities might be mighty capitals and centers of wide - ranging international political responsibilities شهرها ممکن است پایتخت و مرکز ...
در سطح جهان
خلاصه، تلخیص شده، چکیده
به بوته آزمایش گذاشتن، در بوته آزمایش قرار دادن
منافع، عواید، امتیازات، حقوق
دیرین، دیرینه، پایا، جاودان، جاوید، مانا، لایزال، ازلی، بادوام، مزمن، مقاوم، بلندمدت، درازمدت، طولانی مدت، طویل المدت
مقارن، هم زمان
متصل به هم
مخازن، ذخایر
فراگیر، همه جانبه
جامع، فراگیر
بی اعتبار
بزرگمردان
نشانه/نشان دهنده چیزی بودن، رقم زدن
تجلیل/اجلال/تکریم/احترام/شریف/تمجید کردن، ارج نهادن، محترم شمردن، احترام گذاشتن، شرافت دادن، شریف گرداندن
دگرگونی یافته، دگرگون شده، دگرریخت شده، دارای دگردیسی، تغییر شکل بافته
دگرگونی یافتن، دگردیسی یافتن